دانلود و خرید کتاب صوتی بی تابوت
معرفی کتاب صوتی بی تابوت
کتاب صوتی بی تابوت نوشتهٔ لاله زارع است. گویندگی این کتاب صوتی را ابوالفضل شاه بهرامی انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک رمان معاصر و ایرانی و جنایی.
درباره کتاب صوتی بی تابوت
کتاب صوتی بی تابوت حاوی یک رمان معاصر و ایرانی و دومین اثر منتشرشده به قلم لاله زارع است. او رمانی در ژانر پلیسی نوشته که در آن با قتلی خوفناک روبهرو هستید. در ایام عید نوروز که تهران خلوتترین روزهایش را میگذراند، ایستگاه راهآهن از شلوغترین مکانها است. پلیس چمدانی را پیدا میکند که جنازهٔ مثلهشدهٔ زنی در آن قرار دارد. سروان «روزبه افشار» مأمور حل این پرونده میشود؛ پروندهای با کمترین سرنخ. این رمان پیوندی برقرار میکند بین معمای قتلی مرموز و نوع نگاه جامعهٔ ایرانی به آدمهای حاشیهای شهر؛ پیوندی نامرئی اما محکم که گاه بنیان اخلاقی جامعه را زیر سؤال میبرد. نویسنده در کتاب صوتی «بیتابوت»، داستان موازی زندگی این پلیس دایرهٔ جنایی و کشف راز قتل مخوف را روایت میکند. داستان از جایی شروع میشود که روزبه افشار به صحنهٔ جرم فراخوانده میشود تا در اتاقک بویناک سرویس بهداشتی راهآهن، جنازهٔ مثلهشدهٔ زن را بررسی کند. سر و دو دستان جنازه در میان محتوای چمدان نیست و این، کارِ شناسایی او را غیرممکن میکند. دوربینهای مداربستهٔ راهآهن طرح مبهمی از قاتل را ثبت کردهاند، اما در شلوغی روز سوم فروردین در راهآهن، پیداکردن یک نفر با سروشکلی تار و مبهم تقریباً غیرممکن است. تنها چیزی که در این میان میتواند برای پلیس راهی بهسمت پیداکردن قاتل باز کند، بستهای کوچک با پارچهای سبز درون چمدان است که با اینکه غرق خون شده، بهخاطر جنس پارچه، محتویاتش سالم مانده است. داخل بسته، تکهکاغذی شبیه یکجور دعا و طلسم است که آدرس رمالی نیز زیر آن نوشته شده است. آیا این بسته تصادفاً از جیب قاتل داخل چمدان افتاده است و یا بودنش در آن چمدان عمدی بوده؟ آیا آن رمال ربطی به این قتل دارد؟ کدام قاتلی آدرسش را بر روی یک کاغذ مینویسد و سر صحنهٔ جرم میگذارد؟
شنیدن کتاب صوتی بی تابوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره لاله زارع
لاله زارع در سال ۱۳۵۹ در شیراز به دنیا آمد و در سال ۱۳۸۰ کار نوشتن داستان را آغاز کرد. او در رمان «بیتابوت» نقش ژانرنویس را بر عهده میگیرد. رمان اول او «جمجمهٔ جوان» نام داشت.
بخشی از کتاب صوتی بی تابوت
«سه تماس ازدسترفتهی بهمنی را نگاه کرد، مراسم خلوت و دلچسبِ عصرگاهیاش با تماسی تمام شده بود، اما به جای آنکه هوشیارتر شده باشد منگ بود. نگاهش دورتادور سالن چرخید. خبری از دودهها و لکههای روی دیوارها نبود. حس میکرد در جایی نامربوط است و نمیداند چطور برود به محل مأموریت. روشنک به او گفته بود در و دیوارها را رنگ بزند بلکه روحیهاش بهتر شود و هنوز بله را نگرفته خودش و دو دخترش عین قوم تاتار ریخته بودند توی خانه و آنجا را زیروزبر کرده بودند. حالا به لطف خواهر و خواهرزادههایش خانهی تمیزی داشت که اخت شدن با آن به اندازهی افتادن لکههای جدید روی دیوارها وقت میخواست. به اتاقش رفت تا لباس بپوشد. کسی در ایستگاه راهآهن کشته شده بود. در این وقت سال ایستگاه شلوغتر از هر وقت دیگر بود. کی توانسته بود آنجا آدم بکشد؟ همانطور بیلباس دور خودش میچرخید. حدس میزد قتل بر اثر درگیری نبوده وگرنه منادی آنجا نبود. لباس پوشید، ولی جورابهایش را پیدا نکرد. کشوهای کمد دیواری را باز و بسته کرد. روشنک به وسایل شخصیاش هم رحم نکرده بود. برگشت توی سالن و تلفن را برداشت که به او زنگ بزند. روبهروی تلویزیون قدم میزد، ولی نگاهش به قاب عکس روی دیوار گره خورده بود. تصویر نورانی چراغ لوستر افتاده بود روی صورت روشنک، ولی بقیهشان با لبخندی پهن به او زل زده بودند. وقتی جلو عکس رژه میرفت دایرهی نور نوبتی میافتاد روی صورت بقیهشان. موبایل خواهرش در دسترس نبود. قاب عکس را از آنجا برداشت. تلفن را پرت کرد روی کاناپه و تازه یادش افتاد عادت خواهرش چیست. پرید سمت پاتختیاش و کشو را بیرون کشید. جورابها مثل ورقههای نازک روی هم دراز کشیده بودند، قاب را انداخت رویشان و با جورابها از اتاق بیرون زد.»
زمان
۶ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۵۷۱٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۵۷۱٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب را تازه شروع کردهام . درباره داستان فعلا نمیتونم نظر بدم اما مجبورم انتقادم را درباره خوانش کتاب ، همین الان بنویسم . داستان پلیسی و جنایی است اما با لحن شنگول و منگول برای کودکان زیر ۵ سال