دانلود و خرید کتاب صوتی جمجمه جوان
معرفی کتاب صوتی جمجمه جوان
کتاب صوتی جمجمه جوان نوشتهٔ لاله زارع است. ابوالفضل شاه بهرامی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و آوانامه این مجموعه داستان پلیسی را منتشر کرده است. این اثر صوتی یکی از آثار «مجموعهٔ رمانژانر» در ژانر جنایی از انتشارات ققنوس است.
درباره کتاب صوتی جمجمه جوان
کتاب صوتی جمجمه جوان اولین داستان پلیسی مجموعهٔ حاضر است. عنوان داستانهای دیگر عبارت است از «کاجها وارونهاند» و «مرداد دیوانه». لاله زارع در رمانهای بعدیاش به سایر پروندههای «سروان روزبه افشار» میپردازد. قهرمان رمان «جمجمهٔ جوان»، یک سروان نیروی انتظامی به نام «روزبه افشار» است که هر بار با پروندهٔ قتلی روبهرو میشود.داستان جایی شروع میشود که چنگکهای لودر موقع گودبرداری در یکی از فرعیهای کوچهمروی استخوان آدمیزاد بیرون کشیده میشود. سروان روزبه افشار چند کوچه پایینتر وقتی این اتفاق افتاده بود، رفته بود تحقیق برای پروندهای دیگر مربوط به نزاعی خیابانی که به قتل ختم شده بود. این داستان صوتیْ پیچیده و جذاب است و شما را با یک داستان پلیسی در قلب تهران همراه میکند و اتفاقات جذابی را میسازد.
شنیدن کتاب صوتی جمجمه جوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی جمجمه جوان
«اینطور بود که دو روز دیگر هم گذشت تا وقتی که پروندهٔ درگیریِ منجر به قتل را سروسامان داد و به قول خودش از شرش خلاص شد. پروندههای دایرهٔ قتل برای او حکم وعدههای غذایی داشتند و چون علاقهٔ زیادی به غذا نداشت آنها را به دو دسته تقسیم کرده بود: غذاهای سردستی و شکمسیرکن و غذاهایی که وظیفهٔ اصلیشان یادآوری چیزهایی جز طعم و عطر غذا بود. معمولاً پروندههایی که میآمدند زیر دستش از گروه اول بودند، چیزهایی که بهاجبار باید انجامشان میداد، درست مثل آدمی که بهاجبار میخورَد تا نمیرد. او هم ناچار بود این پروندهها را بپذیرد، چون کارمند نیروی انتظامی بود. اما حس میکرد پروندهٔ کوچهمروی از دستهٔ دوم است، از همانهایی که چرخهٔ ملالآور گروه اول را میشکست و او را وارد فاز هیجانانگیزی از زندگی میکرد. از آنهایی که با وجود تجربهٔ چندبارهشان باز هم قابلیت تکرار داشتند. این دسته چرخهای بود انباشته از تجربههای پیشین با طعم تندوتیزی از غافلگیری. برای همین بود که لابهلای تحقیقات مربوط به پروندهٔ خودش پازل پروندهٔ کوچهمروی را هم مخفیانه در ذهنش کامل میکرد. حتی با اینکه احساس شرمساری ناشی از بیارادگی در توجه کامل به مسئولیت اصلیاش هم آزارش میداد.
افشار حالا میدانست که آن خانهٔ کلنگی مال جهانگیر صارمیان، یکی از ساکنان قدیمی محله، بوده که با قولنامهٔ دستی فروخته بود به مهندس بسازبفروشی از همان محله تا از آن ساختمانی با کاربری تجاری دربیاورد. ظاهراً مهندس خیلی دوندگی کرده بود تا اجازهٔ ساختن ملک را بهش بدهند و خیلی هم نگران بوده که مبادا باز اتفاقی بیفتد و این خانهٔ بهظاهر بیارزش اما مرغوب از نظر تجاری که در بافت تاریخی شهر قرار گرفته بود از دستش بپرد. مدام دم این و آن را دیده بود که شر درست نشود. حتی موقع کوبیدن ساختمان گوسفند چاقی سر بریده بود و گوشتش را قسمت کرده بود بین اهالی کوچه که هنوز در آن خانههای توسریخورده زندگی میکردند. مهندس هر ترفندی زده بود تا کار برسد به گودبرداری که استخوانها گیر کرده بودند سر چنگکهای فلزی و بالا آمده بودند.»
زمان
۴ ساعت و ۴۸ دقیقه
حجم
۴۰۱٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۴۸ دقیقه
حجم
۴۰۱٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
واقعا احسنت به گویندگی./.
دوست نداشتم