دانلود و خرید کتاب صوتی زیر چراغ قرمز
معرفی کتاب صوتی زیر چراغ قرمز
کتاب صوتی زیر چراغ قرمز نوشتهٔ صادق چوبک است. شهین نجف زاده گویندگی این داستان کوتاه صوتی را انجام داده و نوین کتاب گویا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی زیر چراغ قرمز
کتاب صوتی زیر چراغ قرمز حاوی داستان کوتاهی است که در آن تصویری بیپرده و تلخ از زندگی پرتلاطم و دشوار زنی به نام «جیران» میبینید؛ زنی که افکارش میان نقاشیِ روی دیوار و «آفاق»، زن دیگری که همسرنوشت او است، در نوسان است. صادق چوبک در کتاب صوتی حاضر، دست به خلق روایتی سرشار از ویرانی، ناآرامی و اضمحلال زده است. جیران، زنی کمسنوسال است که ناچار در «شهر نو» به تنفروشی روزگار میگذراند. او که تابهحال مرگی را از نزدیک مشاهده نکرده، نمیتواند آنچه را از لحظات پایانی زندگی «فخری» دیده، فراموش کند. جیران با گذشت چندین ماه از حضورش در آن خانه، هنوز به شغل و شیوهٔ زندگی و اسم جدیدش خو نگرفته و ذهنش در گیرودار مرگِ فخری، نقاشیِ روی دیوار و حرفهای آفاق گرفتار مانده است؛ مثلثی غریب که لحظهای خیال او را رها نمیکند. او شبانهروز در فکر یک زندگی جدید در جایی جدید است؛ جایی که خود حاکم بر بدن و سرنوشتش باشد و دیگر از اندوه و مرگ در آن خبری نباشد. صادق چوبک با تبحری منحصربهفرد، واژههای کتاب صوتی زیر چراغ قرمز را دستچین کرده و کنار یکدیگر قرار داده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی زیر چراغ قرمز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره صادق چوبک
صادق چوبک در ۱۴ تیر ۱۲۹۵ به دنیا آمد و در ۱۳ تیر ۱۳۷۷ درگذشت. او داستاننویسی ایرانی و متولد بوشهر بود. در بوشهر و شیراز درس خواند و دورهٔ کالج آمریکایی تهران را گذراند. در سال ۱۳۱۶ به استخدام وزارت فرهنگ در آمد. اولین مجموعه داستان او با نام «خیمهشببازی» در سال ۱۳۲۴ منتشر شد. برخی منتقدان، صادق چوبک را در زمرهٔ نویسندگان ناتورالیست دانستهاند؛ به این معنی که سیاهیها و زشتیهای جامعه در آثار او با زبانی ساده و بهروشنی ترسیم شده است. بیشتر داستانهای او دربارهٔ تیرهروزی مردمی است که اسیر خرافه و نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند. چوبک باتوجهبه خشونت رفتاریای که در طبقات فرودست دیده میشد، سراغ شخصیتها و ماجراهایی رفت که هر کدام بخشی از این رفتار را بازتاب میدادند و بهشدت به درهٔ تاریکی میبردند. او با منعکسکردن چرکها و زخمهای طبقهٔ رهاشدهٔ فرودست، نه در جستوجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب اینهمه زشتی را نداشت؛ به همین دلیل چهرهٔ کریه و ناخوشایندی که از انسان بیچیز و گرسنه و فاقد رؤیا ارائه میدهد، نهتنها مبنای آرمانگرایانه ندارد بلکه نوعی رابطهٔ دیالکتیکی است بین جنبههای مختلف خشونت. او در بیشتر داستانهای کوتاه خود و رمان «سنگ صبور»، رکود و جمود زیستیای را به تصویر کشیده است که اجازهٔ خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمیدهد. از این منظر، طبقهٔ فرودست بهعنوان مظلوم اما بهشکل گناهکار ترسیم میشود. صادق چوبک را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی، پدران داستاننویسی نوی ایران میدانند. از آثار این نویسنده میتوان به رمانها و داستانهای«تنگسیر»، «انتری که لوطیاش مرده بود»، «روز اول قبر»، «سنگ صبور» و نیز نمایشنامههای «توپ لاستیکی» و «هفخط» اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی زیر چراغ قرمز
«جیران آن سوی کرسی سرش را زیر لحاف کرده بود و به حرفهای آفاق گوش میداد. بوی خاکستر و شلغم سوخته که از بوی مواد تجزیهشدهی دیگر آن زیر تندتر بود را بالا میکشید. چشمانِ گشاد و نمناکش را به ذرات متعدد زردرنگی که در فضای تاریک زیر کرسی میرقصیدند دوخته بود و مژه نمیزد. اما چیزی که در آن فضای تاریک از همه روشنتر و حقیقیتر بود، عکس خیالی جسد زرد و لاغر فخری بود که تازه سرد شده بود و ننه داشت چشمانش را میبست. این همان حالتی بود که جیران او را در دمِ آخر دیده بود و حالا مثل پردهی سینما از جلوش رد میشد. اما حالا دیگر او سخت از مردهی فخری میترسید. آن علاقهی سرشاری که در زندگی به او داشت، حالا به کلی متلاشی شده بود و یک محبت ترسناک جایش را گرفته بود و همین محبت بود که او را میگریاند.
وقتی که فخری تمام کرد، خانم سردسته و خانم رئیس و سایر شاگردها توی اتاق او جمع بودند اما شوکت و جیران هر دوتاشون مهمان داشتند. حتی نمیدانستند که حال فخری تا آن اندازه خراب است. خیال میکردند مثل همیشه است. آفاق هم به میل خودش به اتاق او نرفته بود. جیران زودتر از شوکت خبردار شد و وقتی که وارد اتاق شد، دید ننه انگشتش را گذاشته گوشهی لب فخری و آب تربت حلقش میریزد. صورت فخری متشنج بود و کف سفیدی از گوشههای لبش بیرون زده بود. تمام خطوط صورتش باز و بسته میشد. وقتی که چانه میانداخت، شاگردها همه گریه میکردند.»
زمان
۲۹ دقیقه
حجم
۲۷٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۹ دقیقه
حجم
۲۷٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی