انتشارات سولار

قرمز هم رنگ خاکستری است

دفتر بلوا

ترانه های معصومیت

جمهوری وجدان

برگ ها بسیارند ریشه یکی

خانه ای که در آن زاده شدیم

به من بنگرید خاطره ها

و آنگاه خدا عشق را آفرید

اندکی وسیع تر از تمام جهان

بر شانه من یوغی است

دمیدن در باد

و انکار انجیل من است

سال ها دور از تو زندگی کردم

نجواهای جهان های ناپیدا

می شنوم تبر گل داده است

شهر گربه‌ها

هنرمند گرسنه

غرقه‌‌ی دریای خاک

بازار عربی

تاریخ‌نگار لجباز

تیغ سامی

پنبه

کتابت بر آب

پروانه صبح

آواز فاخته در آپارتمان اجاره‌ای

طامات

دختران سرهنگ مرحوم

و در همه‌ی بندرگاه‌ها از کشتی گشمده حرف بود

کافکا شام می‌پزد

آلبالو و ماه نیمه

لکه‌ای بر دیوار

کوکویی بر شاخه‌ی ناپیدا

قبل از مصرف خوب تکان دهید

ملخ و جیرجیرک زنگوله‌دار

وقت گل‌ دادن اطلسی‌ها

تخم‌مرغ مقدس

فال‌بین

جنگل به من نگاه کن

وقتی از عشق حرف می‌زنیم

بلیت بخت‌آزمایی