کتاب می شنوم تبر گل داده است
معرفی کتاب می شنوم تبر گل داده است
کتاب می شنوم تبر گل داده است مجموعه اشعار پل سلان است که با ترجمه محمدصادق رئیسی منتشر شده است. کتاب می شنوم تبر گل داده است را انتشارات سولار برای علاقهمندان به شعر امروز منتشر کرده است.
درباره کتاب می شنوم تبر گل داده است
زندگی و شعر پل سلان سراسر با جنگ دوم جهانی آمیخته، یا به تعبیر درستتر آغشته و تحت تاثیر آن است. بسیاری از اعضای اقلیت یهودیتبار آلمانیزبانی که خانواده سلان به آن تعلق داشت، در دوران جنگ، یا مجبور به فرار از سرزمینشان شدند یا در اردوگاههای نازیها پس از تحمل فشار فراوان جان باختند. پل سلان از قربانیان جان بهدربرده گروه اول بود، و پدر و مادرش در گروه دوم جا داشتند. کابوس این دوران تلخ هرگز شاعر را رها نکرد و عاقبت، چهل سال پیش، او را به کام مرگی خودخواسته فرستاد. پل سلان در بسیاری از شعرهایش رنج یهودیان در اردوگاههای مرگ را دستمایه کار خود کردهاست. مشهورترین نمونه از این شعرها «فوگ مرگ» اوست که به گونهای دریچه آشنایی جهانیان با او شده. ویژگیهای کلامی و اشارههای او به فرهنگ مسیحی ـ یهودی، به ویژه در زبان کشورهایی که با این سنتها کمتر آشنا هستند، به از دست رفتن برخی از جنبههای خلاقانه شعر سلان منجر میشود. در این کتاب زیباترین اشعار او را میخوانید.
خواندن کتاب می شنوم تبر گل داده است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره پل سالان
پل سلان، ـ ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ ـ ۲۰ مه ۱۹۷۰ ـ شاعر اهل رومانی و از بزرگترین شاعران آلمانیزبان سده بیستم بود. زادگاهش، که در هنگام تولد وی در رومانی واقع شده بود، اکنون در محدوده جغرافیایی کشور اوکراین قرار دارد. زادگاه سلان در سال ۱۹۴۰ به اشغال سربازان ارتش سرخ شوروی درآمد و یک سال بعد شاهد یورش نیروهای آلمان و ارتش رومانی بود. یهودیان پس از تسخیر این منطقه مجبور به زندگی در «گتو» شدند. عدهای را نیز اردوگاههای مرگ انتظار میکشید. پدر سلان در ۱۹۴۲ بر اثر بیماری در اردوگاه از دنیا رفت و مادرش تیرباران شد. پل سلان نیز مدتی در اردوگاههای کار اجباری رومانی به کار گماشته شد. تابستان سال ۱۹۴۴ نیروهای شوروی دوباره این منطقه را اشغال کردند و سلان پس از خاتمه جنگ تا سال ۱۹۴۷ در این شهر به تحصیل ادامه داد. وی یک سال پس از پایان تحصیلاتاش در رشته زبان و ادبیات رومانیایی، راهی وین، شد و بعد به پاریس رفت. نخستین مجموعه شعر او نیز در همین سفر در وین منتشر شد، کتابی که سلان آن را به عنوان اولین مجموعه از شعرهایش قبول داشت، «خشخاش و حافظه»، سه سال بعد در اشتوتگارت آلمان انتشار یافت. چاپ این مجموعه و تعدادی شعر در نشریهها شهرت زیادی برای سلان به همراه داشت و راه او را برای تثبیت شدن در میان مهمترین شاعران آلمانیزبان پس از جنگ هموار کرد.
سلان که تا سه سال قبل از مرگش با همسر و تنها پسرش با هم زندگی میکردند، از سال ۱۹۶۷ جدا شدند اما روابط دوستانه خود را حفظ کردند. دلشمغولیهای ادبی این دو شاعر موضوع برخی از نامههای آنهاست. اما سلان چه در این نامهها و چه در نامهها و یادداشتهای دیگر نشان میدهد که جان بیقرار شاعر هرگز از فجایع جنگ دوم جهانی رها نشد. سلان گرچه اعتقادات مذهبی نداشت، تمام عمر با تبار یهودی خود و سرنوشت هولناک این قوم به نوعی درگیر بودهاست. پل سلان در سالهای آخر عمرش ماهها کارش به درمانگاه و آسایشگاه روانی کشید. ظاهراً یکبار نیز، ۱۹۶۶، در حالتی که احساس تعقیب شدن او را دچار جنون آنی کرده بود با چاقو به همسرش حمله میکند. تصمیم به جدایی این دو، پس از این حادثه اتفاق افتاد. از شواهد چنین برمیآید که او بیستم آوریل ۱۹۷۰ خود را در رودخانهای در پاریس غرق کرده باشد. پیکر بیجان پل سلان ده روز بعد دورتر از محلی پیدا شده که او ظاهراً خود را به آب سپرده بود.
بخشی از کتاب می شنوم تبر گل داده است
سیاه
همچون خاطرهٔ زخمی
چشمها خیره در تو
با زرقوبرق دندانگونه مستغلات سلطنتی
که در بستر ما میماند.
از میانهٔ این نیزه باید میآمدی ـ
آمدی.
با حس دانهای
دریا
به بیرون پرتابات میکند
به عمیقترین مغاک همیشه.
نامگذاری پایانی ندارد
بر بلندای تو من دل به دریا میزنم.
حجم
۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
نظرات کاربران
(۸-۴-[۱۸۱]) پل سلان یکی از کساییه که زندگیش قربانیِ جنگ جهانی دوم و هولوکاست نازی ها شده؛ به نظرم از بین شعرهای این مجموعه "خاک بود" و "تنگنا" نسبت به بقیه شعرهاش قشنگ ترن. ترجمه هم طبق معمول ضعیفه.