کتاب فاجعه
معرفی کتاب فاجعه
در کتاب فاجعه، هفت نمایشنامه کوتاه از برنده نوبل ادبی سال ۱۹۶۹، ساموئل بکت ایرلندی میخوانید.
چرکنویس برای نمایش ۱، چرکنویس برای نمایش ۲، صدای پا، بداههسرایی اوهایو، لالایی، چی کجا و فاجعه عناوین نمایشنامههای کوتاه این کتاباند.
درباره نمایشنامهها و سبک نویسندگی ساموئل بکت
ساموئل بکت در آثارش بسیار بیپروا، کمینهگرا و گاهی با یک بدبینی عمیق نسبت به وضعیت انسان در دنیا ظاهر میشود. او این بدبینیاش را با طنز میآمیزد و تلطیف میکند. طنزی که شاید به ما میگوید: سفر زندگی برای بشر با وجود همه دشواریها و سختیها ارزش تلاش را دارد.
ساموئل بکت با در انتظار گودو منادی انتظار مدام بشر شد و شخصیتهای زوجی او در این نمایشنامه به الگویی در اکثر نمایشنامههای بعدی او تبدیل شدند. شخصیتهایی که در برزخِ زندگی خود انتظار میکشند.
شخصیتهای آثار بکت، بهخصوص آثار نمایشی او، که درواقع کاریکاتورهایی از انسان مدرن هستند، هرگز نمیتوانند تصمیمی مفید یا حتی قانعکننده بگیرند و یا دست به عملی سودمند و منطقی بزنند. آنان حتی نمیتوانند آرزوهای مأیوسانهٔ خود را با یکدیگر در میان بگذارند و اگر هم اینکار را بکنند تفاوتهای بینشان آنقدر زیاد است که از این موضوع چیزی عایدشان نمیشود.
شخصیتهای آثار بکت، گویی تنها برای مقابله با تنهایی، مجبور به سخن گفتن هستند، چه در آثار بلندتر اولیه و چه در آثار هرچه کوتاهترشدهٔ متأخر او ، شخصیتها مدام درحالِ وراجی هستند. اگر نمایشنامههای بدونکلامِ بکت را کنار بگذاریم در باقی آثار گفتوگو نقش اصلی را داراست. دکورِ صحنه و بازیِ بازیگر عواملی بودند که، بهمرور زمان، هرچه بیشتر به اختصار گراییدند.
باتوجه به ویژگیهای مشترکی که در آخرین آثار بکت وجود دارد، یعنی فقدان طرحی منسجم که داستانی را بازگو کند و حضور شخصیتهایی که هویت آنها بهدرستی آشکار نیست، میتوان به این نتیجه رسید که عناصر اصلی و مهم کار او در این آثار استفاده از بیان، نور و صداست.
زبان، طبق روال همیشگیِ بکت، بیشاز هرچیز سببِ ابهام و تناقض میشود تا ایجاد ارتباط و معنایی مشخص و قابلِدرک. گفتارِ شخصیتها شکلی ابهامآمیز، گُنگ و در بسیاری موارد ظاهراً بیمعنی، اما درعینحال شاعرانه دارد. انسان جز از راه زبان قادر به بیان اندیشه و تفکر نیست، اما برای آدمهای بکت گویی زبان بهکلی مفهوم خود را از دست داده است. عواملِ دیگری که بکت از آنها استفاده میکند، مانند نور یا سکوتها و سکوتهایی که بین گفتار شخصیتها وجود دارد، تمهیداتی نمایشی هستند برای نشان دادن ریتمِ یکنواخت و تکراری بیحاصل. تاریک و روشن شدنهای مکرر صحنه، صداهایی که مداوم در طول نمایش به گوش میرسند و ریتمی یکنواخت را تداعی میکنند و نیز شکل استفادهٔ بکت از زبان و البته رعایت ایجاز در همهحال باعث میشود همهٔ این عوامل درنهایت، برای ترسیم فضای مورد نظر او، که سرشار از تناقض، گنگی، ابهام و همچنین نمایانگر تسلسلی بیپایان است، بهکار رود.
بهجز تسجیع کلام، که بکت آگاهانه و آمرانه در آن میکوشد، در انتخاب و کاربرد اسامی نیز میتوان بازی با کلمات را برای ایجادِ ایهام مشاهده کرد.
در نمایشنامههای کوتاهِ بکت زبان شاعرانهٔ او و فضای تیره و خوابگونهٔ این آثار بهنحوی است که میتوان هریک از آنها را همچون شعری نمایشی تلقی کرد.
خواندن کتاب فاجعه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران آثار و سبک نویسندگی ساموئل بکت مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب فاجعه
از نمایشنامه لالایی:
نورِ ضعیفی روی صندلی قرار دارد. بقیهٔ صحنه در تاریکی است. نورِ موضعیِ ضعیفی تا انتها روی صورت قرار دارد، بدون اینکه تاریک و روشن شدنهای صحنه روی آن اثر بگذارد، چه هنگامیکه نور بهاندازهٔ کافی گسترده باشد تا محدودهٔ باریک حرکت صندلی را دربرگیرد و چه هنگامیکه روی صورت متمرکز شود که یا ثابت است و یا درحالِ حرکت. سپس در حین صحبت، صورت آرام به داخل و خارج این نور تاب میخورد. روشناییِ تدریجیِ بخش آغازین، ابتدا نور فقط روی صورت قرار میگیرد. سکوتی طولانی. سپس نور روی صندلی میتابد.
تاریکیِ تدریجیِ بخش نهایی: ابتدا صندلی، سکوتی طولانی همراه با قرار گرفتن نورِ موضعی فقط روی صورت، سر بهآرامی پایین میافتد، ثابت میماند، نورِ نقطهای بهتدریج محو میشود.
زن:
پیری زودرس، موهای رهاشدهٔ سفید، چشمانی درشت در صورتی سفید و بیحالت، دستانی سفید که انتهای دستههای صندلی را گرفتهاند.
چشمها:
لحظهای بسته، لحظهای باز با نگاهی خیره بدون مژه زدن. به نسبتهای تقریباً برابر در بخش ۱، بسته شدن افزایش مییابد. بخش ۲ و ۳، از نیمهٔ بخش ۴ تا انتها، کاملاً بسته.
لباس:
لباسِ شب از تورِ سیاهرنگ با یقهای بلند. پولکهایی از کهربا که هنگام حرکتِ صندلی میدرخشد. تورِ سر بهشکلی ناجور و نازک و نامتعادل با تزیینی عجیب که هنگام حرکتِ صندلی نور را بهطرفِ خود جلب میکند.
حالت:
کاملاً بیحرکت تا نور از روی صندلی محو شود. سپس زیر نورِ موضعی سر بهآرامی خم میشود.
صندلی:
چوبِ سادهٔ صیقلی که هنگامِ حرکت میدرخشد. جای پا دارد (زیرپایی). پشتی آن عمودی است. دستههای آن دارای انحنایی هستند که بهطرف داخل گِرد میشوند و حالت در آغوش گرفتن را تداعی میکنند.
حرکت:
محدود. آهسته. بهشکلی کنترلشده و مکانیکی بدون اینکه نیروی زن در آن مؤثر باشد.
صدا:
نزدیک به انتهای قسمت ۴، از آنجا که میگوید «به خودش میگوید»، بهتدریج ملایمتر میشود. سطرهایی که با حروف برجسته نوشته شدهاند توسط «ز» و «ص» با هم گفته میشود و هربار از دفعهٔ قبل کمی ملایمتر.
هربار که «ز» میگوید «باز هم» صدایش ملایمتر از قبل میشود.
ظهورِ تدریجی نور بر روی «ز» در صندلی گهوارهای رو به جلو در پایین صحنه کمی دور از مرکز در سمت چپِ تماشاگران.
سکوت طولانی.
ز: باز هم
(سکوت. حرکت صندلیِ گهوارهای و صدا با هم)
ص: تا اینکه سرانجام
آن روز فرا رسید
سرانجام فرا رسید
پایان روز طولانی
وقتیکه او گفت
به خودش
چه کس دیگری
وقتی او باز ایستاد
وقتی او باز ایستاد
از پیش و پس رفتن
در برابر همهٔ چشمها
در همهٔ جهات
بالا و پایین
برای دیگری
دیگری شبیه خودش
موجود دیگری شبیه خودش
کمی شبیه
پیش و پس رفتن
در برابر همهٔ چشمها
در همهٔ جهات
بالا و پایین
برای دیگری
تا اینکه سرانجام
پایان روزی طولانی
به خودش
چه کس دیگری
وقتی او باز ایستاد
وقتی او باز ایستاد
از پیش و پس رفتن
در برابر همهٔ چشمها
در همهٔ جهات
بالا و پایین
برای دیگری
روح زندهٔ دیگری
در برابر همهٔ چشمها شبیه چشم خودش
در همهٔ جهات
بالا و پایین
برای دیگری
دیگری شبیه خودش
کمی شبیه
پیش و پس رفتن
تا اینکه سرانجام
پایان روزی طولانی
به خودش
چه کس دیگری
وقتی او باز ایستاد
وقتی او باز ایستاد
حجم
۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه