کتاب عروسکخانه
معرفی کتاب عروسکخانه
کتاب عروسک خانه نوشته هنریک ایبسن است، این کتاب با ترجمه بهزاد قادری است. این کتاب یکی از تاثیرگذارترین و مشهورترین نمایشنامههای مدرن است.
درباره کتاب عروسکخانه
زن جوان و زیبا با دستهای پر از خرید شب کریسمس به خانه برمیگردد. او که شاد است و آوازخوان، با شیوههای خود شوهر را از اتاق کارش بیرون میکشد. اینجا گپ و گفتگویی پیش میآید سرشار از خوشبینی به آینده و زندگی. زن ناز میفروشد و شوهر ناز میخرد. در این دم، همه چیز میدرخشد و نوید میدهد، ولی زندگی آبستن رویدادهاست و بهزودی چهرهی دیگری به خود میگیرد.
عروسک خانه، داستان زن خامی است که ناگهان چشم به چندوچون زناشویی و دروغی که زندگیاش را بر آن بنیاد نهاده باز میکند. میبیند شوهرش، پدر سه فرزندش، بیگانهای بیش نیست که همواره با او چون بچه و دارایی خود رفتار کرده است. درمییابد که خوشبختیاش دروغین بوده و خودش، نه آدمی آزاد و برابر، که عروسکی و خانهاش نه خانه، که عروسکخانهای بوده است. این چشمگشایی، او را بر آن میدارد که همه چیز خود را رها کند و در جستوجوی حقیقت، خود و ارزشهای خود، پا به دنیای واقعی بگذارد.
خواندن کتاب عروسکخانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عروسکخانه
خانم لینده: نوراجون، خب همین الان همهٔ مشکلاتت رو تعریف کردی برام.
نورا: پوههه... همین چیزای جزئی! (آهسته) اصلکاریش مونده هنوز.
خانم لینده: اصل کاری؟ منظورت چیه.
نورا: تو خیلی از بالا بهم نگاه میکنی، کریستینا، ولی نباید همچین کاری بکنی. به خودت مینازی که یه عمر برای مادرت حسابی جون کندهٔ.
خانم لینده: از بالا که مطمئنم به کسی نگاه نمیکنم. ولی درسته؛ وقتی میبینم تونستم کاری کنم مادرم روزای آخر عمرش دغدغهای نداشته باشه، خوشحالم و افتخار میکنم.
نورا: وقتی هم به زحمتایی که برای برادرات کشیدهٔ فکر میکنی، افتخار میکنی.
خانم لینده: گمونم حق داشته باشم.
نورا: آره حتماً. ولی بذار برات یه چیزی رو تعریف کنم، کریستینا. منم چیزی دارم که بابتش خوشحال باشم و بهش افتخار کنم.
خانم لینده: خب، حتماً. ولی منظورت چه کاریه؟
نورا: هیس! بلند حرف نزن. فکر کن، توروالد بشنوه اینا رو! اون اصلاً نباید بفهمه... هیشکی نباید از ماجرا بویی ببره، کریستینا. هیشکی جز تو.
خانم لینده: خب، چی هست این حالا؟
حجم
۱۰۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۰۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
اولین تجربه ایبسنخوانی، شاید بهترین تصویر کلی از قلم ایبسن را به دست ندهد، گرچه این اثر پرخوانشترین اثر اوست. اما ظاهرا ایبسن با این اثر یک دوره گذار را سپری کردهاست از جهان رمانتیسیسم و روایتهای شاعرانه به تصاویری
درخشان
نه تنها شبیه هست به جامعه ما بلکه در نگاه وسیع یک داستان تکرارشونده هست که شما وسعتش رو تو اینستاگرام و چیزهایی که تبدیل به دغدغههای جدید شده میتونید ببینید
جدا ازینکه ایبسن از بهترین و بزرگترین نمایشنامه نویسان تاریخه، از این منظر برای ما ایرانیها پررنگتر میتونه باشه که در روزگاری زیسته که به شدت شبیه دوران کنونی ایران ماست. جامعهای مردسالار، زنان محدود شده به نقش مادری بدون
نمایشنامه در زمان خودش خیلی تأثیرگذار و تأمل برانگیز بود. نمایشنامه داستان ساده و زیبایی داره و به خوبی مسائل اجتماعی و در عین حال بی زمان و مکان رو به مخاطب نشون میده.
در این نمایشنامه با زنی آشنا میشویم که سالها زنبودن و زیباییاش مانع دیدهشدن وجه انسانی او شده است. او آنقدر در نقش «زن خوب» فرو رفته و خود را وقف همسر و فرزندانش کرده که نه تنها خودِ واقعیاش