کتاب پِر گِنت
معرفی کتاب پِر گِنت
کتاب پِر گِنت نوشته هنریک ایبسن نمایشنامهنویس مشهور نروژی است که با ترجمه بهزاد قادری منتشر شده است. این کتاب ترکیبی از روایتهای شوخطبعانه و عاشقانه است که خواننده را با خود همراه میکند.
درباره کتاب کتاب پِر گِنت
این کتاب داستان یک دهقان جوان و دلربا و در عین حال بی مسئولیت است است که در ابتدای داستان در یک مراسم عروسی عروس را میدزدد و اورا در یک دشت رها می کند. نمایشنامهای که با چنین کشش و ضربهای شروع میشود خواننده را با خود همراه میکند.
این داستان سرشار از عرفان و شاعرانگی و عاشقانگی است که خواننده را با خود همراه میکند و با زبان شوخطبع خودش مانند دیگر آثار ایبسن سعی دارد بخشی از وجود انسانی را به شکل عریان به نمایش بگذارد.
مجموعهنمایشنامههای بیدگل، مجموعهای منحصربهفرد از نمایشنامههایی است که تابهحال به فارسی ترجمه نشدهاند و یا ترجمهٔ مجددی از نمایشنامههایی خواهد بود که ازهرجهت لزوم ترجمهٔ مجدد آنها حس میگردد. این مجموعه تاحدامکان میکوشد تا تأکید خود را بهجای ادبیات متن نمایشی، بر ویژگی اجرایی آن بگذارد و بدینترتیب به نیازهای اجرایی متون نمایشی پاسخ گوید.
خواندن کتاب پِر گِنت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب پِر گِنت
آسه: (نفسش بند آمده.) پِر! وای خدای من! بگو ببینم، آخرش...!
پِر: گوزن از هوا، گوزن از دریا،
یهلحظه، مث برق، شَپلَسک! خوردن بههم،
بعدش... دوروبرمون کف دریا بود و دیگه هیچ.
رفتیم ته آب، اون پایین داشتیم خفه میشدیم.
آخرش، مادر گلم، نفهمیدم چطوری رسیدم اینجا، ساحل شمال.
خب، گوزنه حتماً شنا میکرده، منم دنبالش.
از اونجام بهدو اومدم خونه...
آسه: پِر، پس گوزنه چی؟
پِر: خب، الانم باید همونورا باشه. (بشکن میزند، روی پاشنه چرخی میزند و میگوید:) اگه دیدینش اون دورووَرا، سلام ما رَم تقدیمش کنین!
آسه: یعنی بعد این کارا، گردن و پاهات طوری نشدهن؟
کمرت عیب نکرده؟ زخموزیلی نیستی؟
خدایا شکرت، شکر به درگاهت! جون بچهمو مدیون تواَم!
خب حالا، شلوارت پارهس، ولی این چیزا، اونم بعد اون سقوط،
با اون فلاکت، اصلاً چیزی نیس...
ناگهان از گفتار باز میماند، با دهان باز و چشمانی دریده و ساکت به پِرگِنت خیره میشود. عاقبت از کوره درمیرود.
ای بدجنس! قصهباف! چه دروغایی!
الان فهمیدم، این شِروورا رو قبلاً هم شنیده بودم،
جَوونیام، بیستسالگیم.
این بلاها سر گوبرَند گلَسنه اومده بوده، نه جنابعالی.
ای حرو...!
پِر: خب، سر هر دومون اومده.
اینجور چیزا، مادر گلم، یهبار که پیش بیاد، خب، بازم
پیش میآد.
آسه: (با خشم) آره، معلومه، دروغو میشه وارونه کرد،
بزکش کرد، یه لباس نو تنش کرد،
جوری که مادرشم اگه بیاد، اونو نشناسه.
تو با دروغات این کارو کردی،
حجم
۲۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۱ صفحه
حجم
۲۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۱ صفحه
نظرات کاربران
شاهکار...