دانلود و خرید کتاب داستان یک روح مری داونینگ هان ترجمه رعنا باقریان کوشکقاضی
تصویر جلد کتاب داستان یک روح

کتاب داستان یک روح

معرفی کتاب داستان یک روح

کتاب داستان یک روح نوشته مری داونینگ‌هان است. این کتاب روایت خانواده‌‌ی دانیل و اریکا است که بعد از یک ورشکستگی مالی بزرگ، مجبور می‌شوند به ویرجینیای غربی سفر کنند­ و در محله ­ای ساکن شوند که درباره آن داستان‌های خوبی گفته نمی‌شود.

درباره کتاب داستان یک روح

 همه درباره‌ی محله‌ی زندگی اریکا و دانیل می‌گویند که آن‌جا روح وجود دارد. نزدیک به پنجاه سال قبل در خانه آن‌ها، دختری به نام سلین ربوده شد. عمه خانم زن عجیبی است که هر پنجاه سال یک بار، دختری را می­‌دزدد.  داستان یک روح، شرح خواندنی و جذاب اسارت اریکا در چنگ عمه­ خانم و تلاش برادرش دانیل برای نجات او است. دانیل باید علاوه بر نجات اریکا، طلسم عمه­­ خانم را هم بشکند تا پس از این، او نتواند هیچ دختری را به بدزدد. انگیزه­‌ی عمه­ خانم در دزدیدن دختربچه ­ها چیست؟ آیا دانیل و اریکا موفق می­‌شوند طلسم او را بشکنند؟ داستان یک روح، کتابی هیجان‌انگیز و بی‌نظیر است.

خواندن کتاب داستان یک روح را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان های پرهیجان و عجیب پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب داستان یک روح

چراغ‌های ماشین در جاده بالا و پایین می‌رود. ماشین بزرگی کنار خانه می‌ایستد. حتی در تاریکی هم هر کسی می‌تواند ببیند که آن‌جا چه ویرانهٔ زهواردررفته‌ای است. آماده است تا با وزش اولین تندباد فرو بریزد.

درهای ماشین باز می‌شود و چراغ داخلش روشن می‌شود. پیرزن دختر را می‌بیند؛ درست همان کسی که لازم دارد. بچه که عروسکی را محکم بغل گرفته از ماشین پیاده می‌شود. پیرزن بوی ترس به مشامش می‌خورد. دختر از این خانهٔ تاریک و قدیمی می‌ترسد. دلش نمی‌خواهد این‌جا زندگی کند. خب زیاد هم آن‌جا نمی‌ماند، مگر نه؟

اسم دختر همراه با باد از میان دشت تاریک گذشته و نزدیک پاهای پیرزن افتاده است. اریکا. ای ـ ریک ـ آه. خوشش می‌آید که اسم را این‌جور کش بدهد؛ به‌خصوص بخش آخر را. زمزمه می‌کند: «ای ـ ریک ـ آه، ای ـ ریک ـ آه.» اسم دختر به‌آرامی در هوا شناور می‌شود. مثل یک رشته ابریشم سیاه خش‌خش می‌کند و با باد می‌رود و خودش را به گوش دختر می‌رساند.

پیرزن می‌بیند که دختر مضطرب می‌شود و اطراف را نگاه می‌کند و به مادرش نزدیک‌تر می‌شود. پیرزن زمزمه می‌کند: «آره‌ه‌ه... این کار رو می‌کنی. ای ـ ریک ـ آه، ای ـ ریک ـ آه.»

دوباره روی یک پا می‌جهد و به همراهش می‌گوید: «وقت رفتنه پسرجون. ولی هیچ نگران نباش. به‌زودی می‌بینیمش. خودِ خودشه. اون مال ماست.»

همین که خانواده وارد خانهٔ جدیدش می‌شود، پیرزن و رفیقش هم دردل تاریکی فرو می‌روند و راه خانه را پیش می‌گیرند. 

シ︎دختر کتابخونシ︎
۱۴۰۰/۰۸/۰۸

کتاب خوبی بود....حس و حال عجیبی داشت....اصلا هم ترسناک نبود....🧡🚶🏽‍♀️🤝🏼

bookisland_fatemeh
۱۳۹۹/۰۷/۲۶

زیاد ترسناک نیست، مهم همین زیبا بودنش هست و کلا قلم مری داونینگ هان خوبه اما کتاب شبح شصت و هشتم مری داونینگ هان از این قشنگ تره.

پری ناز
۱۳۹۹/۱۲/۰۸

عالی بود پیشنهاد میکنم حتما بخونید زیاد ترسناک نبود

ghazal
۱۳۹۹/۰۷/۲۸

عااااالی

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۱/۳۱

کتاب «داستان یک روح» رمانی نوشته ی «مری داونینگ هان» است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد. پسری کلاس هفتمی به نام «دانیل» و خواهر هفت ساله اش، «اریکا»، به خاطر این که پدرشان شغلش را از دست

- بیشتر
mahzooni
۱۴۰۱/۰۸/۰۵

سلام.!... خوبید؟ راستی میگما این کتاب .... یه جوری بود ، یه جوری که...... دوست داشتم تا ابد ادامه پیدا کنه:) خیلی دوستش داشتم .... واقعاً میتونم بگم این نویسنده یکی از بهترین نویسنده های جهانه?. ف !

Hopefull_librarian
۱۴۰۳/۰۳/۰۹

دارم یکی یک کتابای این مویسنده رو یخونم و بیشتر طرفدارش میشم. فعلا کتاب مهمان در صدره. برم شبح شست و هشتم رو بخونم ببینم اون چطوره😉 اما یک سوال طرح روی جلد به نظرم خیلی گویای محتوای کتاب نیست. نشر

- بیشتر
Moonlight🌕
۱۴۰۱/۰۷/۲۸

خیلی جذاب بود 😍 قصه متفاوتی داشت.

yuzu
۱۴۰۱/۰۶/۰۹

چرا این نویسنده انقدر قلمش خوبه؟:) اولین کتابی نیست که از خانم داونینگ هان خوندم . این نویسنده از چیزای ساده چنان داستان هایی میسازه که ارزش خوندن دارن:)))

سیاره کتاب
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

بنظرم این کتاب هم مانند دیگر کتاب های این نویسنده خواننده را جذب خودش میکند و من این کتاب و دیگر کتاب های مری داونینگ هان رو به کسانی که به ژانر ترسناک علاقه دارند توصیه میکنم🙂

دنیایی که اجازه می‌دهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
الف طا
دنیایی که اجازه می‌دهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
پریا
شاید اگر مثل آدم‌های شجاع رفتار می‌کردم، شجاع می‌شدم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آدم‌ها خیلی شکننده و خیلی آسیب‌پذیرند و خیلی سخت بهبود پیدا می‌کنند.
Moonlight🌕
همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان می‌گرفتم. دنیایی که اجازه می‌دهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
خانه‌های خالی این خاصیت را دارد که همیشه آدم می‌فهمد در خانه تنهاست.
𝐑𝐎𝐒𝐄
دنیایی که اجازه می‌دهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«ما داستان خودمون رو ساختیم، این‌طور نیست؟ شبیه به داستان‌هایی که قصه‌گوها، اون قدیم‌قدیم‌ها که دور آتش می‌نشستن، برای هم تعریف می‌کردن و داستان‌هاشون باعث می‌شد شب تاریک رو از یاد ببرن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان می‌گرفتم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
ممکن نبود واقعی باشد، اما واقعی بود. ممکن نبود، ولی بود.
الف طا
گفتم: «ببین، لازم نیست بترسی. من نمی‌خوام اذیتت کنم. فقط اسمت رو بهم بگو.» «عمه‌جان بهم می‌گه دختر.» «دختر که اسم نیست. چیزیه که تو هستی.» «خب مگه اسم همین نیست؟ این‌که تو چی هستی.» «نه، اسم یعنی این‌که که تو کی هستی؟» «من که فرقش رو نمی‌فهمم. تازه دختر تنها اسمیه که من دارم.»
mahzooni
«من یه آدم‌بزرگم. برای ترک کردن میز نیاز به اجازه گرفتن ندارم.»
mahzooni
گذشته، مثل لکه‌ای که با شستن هم پاک نمی‌شد، بهشان چسبیده بود.
.Mohadd3.
من پوتین پیاده‌روی‌ام را گذاشتم کنار کفش تنیس کهنه‌اش. همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان می‌گرفتم. دنیایی که اجازه می‌دهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
وحید
از چهرهٔ غمگین دختر رویم را برگرداندم. گاهی تحمل دیدنش را نداشتم. چه می‌شد اگر خواهرم پنجاه سال بعد درست با شکل و شمایل سلن برمی‌گشت؟
tulip girl
با زمزمه‌ای در تاریکی آغاز می‌شود. همیشه اسم دختر است و همیشه کش‌دار و وهم‌آلود. پیرزن آن را از لای سوراخ‌های کلید و ترک‌ها فوت می‌کند به داخل و بین طبقات بالا و پایین می‌برد تا گوش دختر را پیدا کند و در آن بنشیند. ای ـ ریک ـ آه... به‌جز دختر، هیچ‌کس آن را نمی‌شنود.
tulip girl
دنیایی که اجازه می‌دهد من پوتین ضدآب داشته باشم و یک نفر دیگر کفش تنیسِ سوراخ، حتماً ایرادی دارد.
Book
همیشه وقتی چیزهایی بهتر از چیزهای دیگران داشتم، عذاب وجدان می‌گرفتم.
Book
آن شب بعد از شام، اریکا دربارهٔ پسرِ توی اتوبوس و حرف‌هایی که زده بود، با مامان و بابا صحبت کرد. مامان و بابا هم با من هم‌نظر بودند. این مزرعه خیلی خیلی قدیمی بود و سال‌های سال کسی در آن زندگی نکرده بود. درست از آن‌جور جاهایی بود که مردم با این قصه‌ها برایش داستان می‌سازند. بابا گفت: «حتماً این هم نسخهٔ محلی یه افسانهٔ شهریه. مثل داستان اون مردِ...» مامان با نگاهِ تندش مانع ادامهٔ حرف بابا شد.
الف طا
است. پیرزن به عروسک صدای قشنگی می‌دهد. عروسک از صدای قشنگش استفاده می‌کند تا به دختر بگوید که هیچ‌کس او را دوست ندارد؛ اما او دوستش دارد. به دختر می‌گوید که هیچ‌کس دیگری او را درک نمی‌کند؛ اما او درکش می‌کند؛ به‌خصوص برادرش. خودش این را نمی‌داند که برادرش از او متنفر است؟ تا حالا نمی‌دانسته؟
tulip girl

حجم

۱۶۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۶۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان