دانلود و خرید کتاب خانه‌ی پزشک آن بیتی ترجمه شیرین ملک‌فاضلی
تصویر جلد کتاب خانه‌ی پزشک

کتاب خانه‌ی پزشک

نویسنده:آن بیتی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانه‌ی پزشک

کتاب خانه‌ی پزشک، رمانی جذاب، پرکشش، با درونمایه‌ی روانشناسی از آن بیتی است. خانه‌ی پزشک داستان زنی است که در تلاش است تا بخشی از رازهای گذشته‌اش را با بازگشتن به مفهوم خانه، روشن کند.

می‌توانید رمان خانه‌ی پزشک را با ترجمه‌ی روان و خواندنی از شیرین ملک‌فاضلی بخوانید.

درباره‌ی کتاب خانه‌ی پزشک

آن بیتی کتاب خانه‌ی پزشک را در ۲۰۰۲ نوشت. خانه‌ی پزشک داستان زنی است که با برگشتن به خانه و مفهوم خانه، در تلاش است تا نوری بر رازهای فراموش‌شده‌ی قدیمی‌اش بتاباند. آن بیتی در سه بخش، بدون قضاوت و به عنوان یک مشاهده‌گر، زندگی سه نسل را نشان می‌دهد. سه نسلی که هرکدام بخشی از زندگی خود را در گذشته جستجو می‌کنند و تاثیرهای گذشته را در زندگی حال حاضرشان به وضوح می‌بینند. خانه‌ی پزشک روایت آثار منفی پدری منفور، خشن و زن‌باره و مادری الکلی بر فرزندان‌شان است. راوی هر بخش، یکی از اعضای این خانواده‌ی چهارنفری است. خواهر و برادر از پدر آزارگر و مادر الکلی خود می‌گویند و از روابط‌شان برای سَر کردن در چنین شرایطی و از زندگی فعلی‌شان که هنوز دست‌خوش حوادث گذشته است. زنی که در تلاش بود تا به وسیله‌ی کنترل هر لحظه‌ی زندگی دخترش او را تربیت کند. و همین دختر در زمان بزرگسالی چنان آزادی مطلقی به فرزندانش داد و با آن‌ها کاری نداشت، که بچه‌هایش را از خود متنفر کرد. در هر بخش درکی نسبت به هر راوی و سه شخصیت دیگر به دست می‌آید. خواننده در طول داستان با مشکلات شخصیتی و ترس‌ها و نقصان‌ها و پریشانی‌های هر کدام از شخصیت‌ها آشنا می‌شود و درعین‌حال ریشه‌ی این رفتارها را در کودکی و گذشته‌ی آن‌ها می‌یابد.

کتاب خانه‌ی پزشک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به مطالعه‌ی رمان‌هایی با درون‌مایه‌ی روان‌شناسی علاقه‌مند هستید، از خواندن داستان پرکشش خانه‌ی پزشک لذت می‌برید.

درباره‌ی آن بیتی

آن بیتی ۸ سپتامبر ۱۹۴۷ در واشنگتن دی.سی متولد شد. مدرک کارشناسی ارشدش را از دانشگاه کنتیکت گرفت و بعدها در همان دانشگاه و دانشگاه‌های دیگری مانند کالج هاروراد و دانشگاه ویرجینیا به تدریس پرداخت. آن بیتی تا به حال مجموعه داستان‌ها و رمان‌های بسیاری منتشر کرده است که از میان آن‌ها می‌توان به داستان‌های نیویورکر، یادآوری کامل، پارک شهر و کجا پیدایم خواهی کرد در زمینه داستان و خانم نیکسون: رمان‌نویسی یک زندگی را تصور می‌کند، خانه‌ی پزشک و منظره‌های سرد زمستان اشاره کرد.

بخشی از کتاب خانه‌ی پزشک

هرچند دوستانی دارم، لازم نمی‌بینم مرتب ملاقات‌شان کنم؛ تماس تلفنی یا حتا یک کارت‌پستال (از آن مدل‌های مسخره که می‌فرستادیم) به نظرم کفایت می‌کند. برادرم نزدیک من زندگی می‌کند و زیاد می‌بینمش. من و اندرو خیلی صمیمی هستیم. هیچ‌وقت، حتا وقتی متأهل بود و در وست کست زندگی می‌کرد، بین‌مان فاصله نیفتاد. از هواپیما خوشم نمی‌آید و زندگی زناشویی او هم آن‌قدر آشفته بود که اغلب سفرشان به شرق، به این خاطر که باهم قهر بودند، لغو می‌شد. حتا اگر از هواپیما خوشم می‌آمد، خیلی برایم خوشایند نبود برای دیدن آن‌ها چند روزِ احتمالاً پُرتنش برای خود درست کنم. اندرو، با این‌که تنها کسی نیست که ازدواج اشتباهی کرده، از آن سال‌ها شرمسار است.

اندرو بعد از جدایی از همسرش و قبل از جست‌وجوی دخترهای دورهٔ دبیرستانش، خود را غرق روابطی پُرتلاطم با زنان کرد. وقتی باهم قهوه می‌نوشیدیم، برایم مثلاً از زنی می‌گفت که تابه‌حال اسمش را نشنیده بودم و زنی دیگر از همکارانش چنان به او چسبیده بود و ولش نمی‌کرد که بد تهدیدی شده بود (سو مَک کَمبر)، یا می‌گفت یک‌بار نصف‌شب متوجه شده زنی که با او می‌گردد با او مثل بچه‌ها رفتار می‌کند (دانا ــ یا شاید دینا). صحبت‌های‌مان دربارهٔ زن‌ها مرا یاد مسابقهٔ مخاطره! می‌انداخت: سؤال توصیفِ عملی عجیب‌وغریب بود و پاسخ قطعی‌اش هم نام دختری: «مَک کَمبر کیست؟»

اندرو، پس از چند ماه گشتن با سو مَک کَمبر، او را به من معرفی کرد. سو مطلقه بود و پسری کوچک داشت. از برادرم کوچک‌تر و دچار معضل روزگار مدرن بود (به نظر او یکی بودن نام میانی پسرش و نام برادرم بسیار پُرمعنا بود). بااین‌حال از او خوشم می‌آمد، با آن حالت دخترانه‌اش ناخودآگاه زیبا بود؛ یعنی هست، با این‌که دیگر او را نمی‌بینم، چون برادرم دیگر او را نمی‌بیند. یک‌بار که راه می‌رفت، کفش چوبی‌اش از پایش درآمد و بعد از نیم بلوک لنگیدن فهمید یک پایش کفش ندارد و زد زیر خنده. هر وقت معنی کلمه‌ای را بلد نبود، راحت می‌پرسید و برای کمک کردن همیشه پیش‌قدم می‌شد، حتا برای درست کردن چای. غیر از من هیچ‌کس برای او چای دم نکرده بود. در تمام زندگی‌اش فقط چای کیسه‌ای دیده بود.

Mary gholami
۱۳۹۹/۰۷/۰۳

گیج کننده بود😑

آلیس خیلی خوش‌نام نبود، ولی نمی‌دانم چه‌قدر از این بدنامی حقش بود؛ به‌واقع بدنامی «شایستهٔ هیچ دختری نبود، چون پرخاشگریِ پسرها ستوده می‌شد اما مقاومت نکردن دخترها در برابرشان سرزنش.
sepid sh

حجم

۳۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۷ صفحه

حجم

۳۰۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۷ صفحه

قیمت:
۵۳,۰۰۰
۲۶,۵۰۰
۵۰%
تومان