دانلود و خرید کتاب شرط‌بندی سگی ریچارد فورد ترجمه آرش خوش‌صفا
تصویر جلد کتاب شرط‌بندی سگی

کتاب شرط‌بندی سگی

نویسنده:ریچارد فورد
انتشارات:نشر روزگار
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شرط‌بندی سگی

کتاب شرط‌بندی سگی، راک اسپرینگز نوشته‌ی ریچارد فورد مجموعه داستان‌های کوتاه زیبا و خواندنی است. داستان‌های کتاب شرط‌بندی سگی پر از توصیفات عالی و چشمگیر از چشم‌اندازهای ایالات متحده و شرایط زندگی مردم آن ناحیه است. 

شرط‌بندی سگی را با ترجمه‌ی آرش صفاخو بخوانید.

درباره‌ی کتاب شرط‌بندی سگی

شرط‌بندی سگی، مجموعه داستان‌های ریچارد فورد است. داستان‌هایی که با روایت‌های دقیق، چشم‌اندازهای شمالی ایالات متحده را به تصویر می‌کشند. طوری که در همین لحظه می‌توانید خودتان را آنجا مجسم کنید. ریچارد فورد در داستان‌های شرط‌بندی سگی به بیان روابط مردم ایالات متحده و فراز و نشیب‌های زندگی آنان می‌پردازد. 

کتاب شرط‌بندی سگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن داستان کوتاه لذت می‌برید، کتاب شرط‌بندی سگی را بخوانید.

درباره‌ی ریچارد فورد

ریچارد فورد ۱۶ فوریه ۱۹۴۴ در می‌سی‌سی‌پی آمریکا به دنیا آمد. تحصیلاتش را در در دانشگاه ایالتی میشیگان در مقطع کارشناسی و در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین در مقطع کارشناسی ارشد هنرهای تجسمی کامل کرد. او در سال۱۹۹۶ برنده جایزه پولیتزر برای داستان‌هایش شد. از میان آثار ریچارد فورد می‌توان به تکه‌یی از قلب من، آخرین خوش‌شانسی، شرط‌بندی سگی، راک اسپرینگز و زنان بدون مردان اشاره کرد. 

بخشی از کتاب شرط‌بندی سگی

من و اِدنا هشت ماهی می‌شد که با هم بودیم، یک چیزهایی تو مایه‌های زن‌وشوهری، دوره‌ای که تقریباً نیمی‌اش را سر کار بودم و بیش‌تر هزینه‌ها از جمله اجاره‌خانه را من درمی‌آوردم و هروقت هم که سروکلهٔ دَنی پیدا می‌شد می‌رفتم و یک جوری صحبت می‌کردم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. دَنی از من می‌ترسید چون اِدنا به‌ش گفته بود پیش‌تر به جرم قتل یک بابایی، زندان فلوریدا بوده‌ام که البته اصلاً حقیقت نداشت. من فقط یک بار آن هم در تالاهاسی به خاطر لاستیک‌دزدی و دعوایی که بعدش برایم پیش آمده بود و چشم یکی از طرفین دعوا درآمده بود افتاده بودم زندان. ولی من کاری به کار چشم آن یارو نداشتم؛ اِدنا هم یک کم پیازداغ ماجرا را زیاد کرده بود تا یک موقع دَنی دور برندارد و مجبورش کند بچه‌هایش را تحویل بگیرد چون اِدنا از مدت‌ها پیش تصمیم گرفته بود که بچه‌ها را نمی‌خواهد؛ تازه من هم آن موقع چِریل را داشتم. من اصلاً آدم خشنی نیستم و هیچ‌وقت نمی‌زنم چشم یکی دیگر را دربیاورم، کاری که دست‌کمی از قتل ندارد. اگر پایش می‌افتاد حتی زن قبلی‌ام، هِلِن، هم از ساحل وایکیکی می‌کوبید می‌آمد تا توی دادگاه شهادت بدهد. هیچ‌وقت خشونت خاصی بین‌مان پیش نیامد، من خودم همیشه هروقت دعوا می‌بینم زود می‌روم آن‌ور خیابان تا خودم را از معرکه دور کنم. ولی خب دَنی این چیزها را نمی‌دانست.

بگذریم، ما دیگر تقریباً نیمی از مسیر وایومینگ را رفته بودیم و پیچیده بودیم سمت جاده ۸۰-۱ و خیلی هم سرخوش بودیم تا این که یکهو چراغ روغن ماشینی که دزدیده بودم شروع کرد به چشمک زدن، می‌دانستم که این اصلاً نشانه خوبی نیست.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

حجم

۲۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان