کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین
معرفی کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین
کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین؛ هجده داستان کوتاه از نویسندگان زن امریکای لاتین گردآوریِ آگنس پوآریه و ترجمهٔ کتایون شادمهر است و انتشارات کتاب خورشید آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین
کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین مجموع ۱۸ داستان کوتاه از نویسندگان زن امریکای لاتین است و آگنس پوآریه آن را گردآوری کرده است. این داستانها روایتکنندهٔ احساسات و زندگی زنان امریکای لاتیناند که تا پیش از این، قبلاً به این صورت به آنها پرداخته نشده بود.
خواندن کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین را به دوستداران داستان کوتاه، ادبیات زنان و ادبیات جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سفر به قلب زنان امریکای لاتین
یونیس بیستوهفت ساله بود و صدوچهارده کیلو وزن داشت. کمتر از یک قرن پیش شاید یک نقاش او را بهعنوان مدل استخدام میکرد و او میتوانست از این راه زندگی خود را بگذراند. امّا برعکس مجبور شده بود ماههای متوالی و خستهکننده دنبال کار بگردد، که در طی این مدت بیشک درِ یخچال قدیمیاش را بیش از حد معمول گشوده بود.
اغلب تصور میشود که زندگی آدمهای چاق مقابل تلویزیون سپری میشود. همچنین خواندن مداوم نشریات عاشقانه را به آنان نسبت میدهند. امّا یونیس هرگز آنها را ورق هم نمیزد. او بهندرت سیبزمینی سرخشدهٔ معروف را میخورد و از آن هم کمتر با نگاهی خیره، به صفحهٔ کوچک نورانی چشم میدوخت.
دورانی که دنبال کار میگشت هیچ بقالی از ترس اینکه یواشکی هر چیزی را که جلوی دستش بود، بخورد، تمایل نداشت او را استخدام کند. یونیس عاقبت در یک گل فروشی کار پیدا کرد. قطعاً هیچکس نمیتوانست او را در حال چیدن سرخسها یا شمعدانیها و یا مزهمزه کردن رُزهای زرد تصور کند. امّا یونیس اسم گلها را بهطور کامل میدانست و صورت تُپلش بازتاب معصومیتی بود. صاحب مغازه احساس کرده بود که حضور جثهٔ بزرگ او در آنجا یک امتیاز محسوب خواهد شد.
یونیس ساعتها بر روی یک چهارپایهٔ چوبی مینشست و وقتش را در آنجا سپری میکرد. از دستگاه پخش صوت یک کاست موسیقی عصر جدید بارها تکرار میشد. یونیس گاهی دست تُپلش را دراز میکرد، بهآرامی برگهای یک کِرتِل را نوازش میکرد و با نوک انگشتانش، برآمدگی سطح آن را لمس میکرد. گذشت زمان حس نمیشد.
یونیس در آپارتمان قدیمی مشرف بر حیاط خلوت در خیابان سَنخوزه زندگی میکرد. آخر هفتهها روی تخت دراز میکشید و بدن گوشتالودش در دو سمت راست و چپش پخش میشدند؛ او کاملاً چسبیده به تشک خود را به دست صداهایی میسپرد که از هواکش تاریک میآمد، صداهایی که انگار ناگهان از دهان گُندهٔ مجسمههای خدایان کارتاژ بیرون میآمدند: گریهٔ بچهها، زنهای شتابان چون وقت ناهار بود، صدای شلیک گلولهٔ سریالهای امریکایی، رادیوهایی با اصوات گوشخراش و مردان غُرغرو.
یونیس علیرغم صد و چهارده کیلو وزنش هرگز آشپزی نمیکرد. شنبهها پس از تعطیلشدن مغازه به بازار معروف محلی میرفت که جمعیت در آن موج میزد. آنجا با چند ساک خرید بزرگ مقابل دو کاسب سنتی بخصوص میایستاد. یکی از آن دو کامیون سوسیس و کالباسی داشت که گزیدهٔ محصولاتش را در بالای سر خریدکنندگان منتظر چیده بود.
حجم
۱۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه