کتاب جوانی
معرفی کتاب جوانی
جوانی رمانی از نویسنده مشهور فرانسوی پاتریک مودیانو است. این اثر در به شهرت رسیدن مودیانو نقش مهمی ایفا کرده است.
درباره کتاب جوانی
مودیانو در این کتاب روایتی نفسگیر از پرسههای شب و روز یک جوان دارد که در شبگردیها و روزگردیهایش رد خیابانهای پاریس متوجه اتفاقات پنهان در زیر پوست شهر میشود. مودیانو در رمان جوانی پاریس را از نو کشف میکند و به نوعی دیگر به خواننده می نمایاند. شهری پر از دختران و پسرانی جوان که انگار ساخته شده تا آنها درونش پرسه بزنند دختران و پسرانی در سن و سالی حدود بیست سالگی که میروند تا در کافهها و خیابان ها نور و سرخوشی را کشف کنند اما این کشف ها همیشه همراه حسرتهایی است که از دل زمان برمیخیزد. برخی از منتقدان به دلیل پرداختن مودیانو به موضوع حسرت و زمان در اثارش او را پسر مارسل پروست دانسته اند چرا که به چیرهدستی او از زمان از دست رفته سخن میگوید.
خواندن کتاب جوانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنم
علاقهمندان به ادبیات داستانی به ویژه دوستداران آثار پاتریک مودیانو
بخشی از کتاب جوانی
بچهها توی باغ بازی میکنند و کمکم وقت بازی شطرنج است. اودیل۱ میگوید «فردا صبح گچش رو باز میکنیم.»
او و لویی ۲ در تراس کلبه نشستهاند و دختر و پسرشان را که با سه بچه ویتردو ۳روی چمنها میدوند، از دور زیرنظر دارند. دست چپ پسر پنجسالهشان توی گچ است، ولی ظاهراً اذیتش نمیکند. لویی میپرسد «از کِی تو گچه؟»
«یه ماهی میشه.»
از الاکلنگ افتاده و بعدِ یک هفته معلوم شده بود دستش شکسته و درد میکند. اودیل میگوید «میرم حمام.»
به طبقه اول میرود. وقتی برگردد، شطرنج را شروع خواهند کرد. لویی صدای شرشر آب حمام را میشنود.
آنطرف جاده، پشت ردیف کاجها، ساختمانِ تلهکابین به یک ایستگاه کوچک آب گرم میماند. ظاهراً یکی از اولین تلهکابینهایی است که در فرانسه ساخته شده. لویی با چشم دنبالش میکند که آرامآرام از سربالایی فورا بالا میرود و رنگ سرخ کابینش روی کوهستانِ سبز تابستانی توی چشم میزند. بچهها خودشان را لای کاجها جا میزنند و با دوچرخه میروند سمت میدانی که نزدیک ساختمان تلهکابین و در سایه است.
دیروز لویی تختهای را که رویش با حروف سفید نوشته شده بود: Sunny Home، از روی کلبه کند. حالا این تخته جلو پنجرهٔ بزرگ، روی زمین افتاده است. دوازده سال پیش که کلبه را خریدند و تبدیلش کردند به خانهٔ بچهها، نمیدانستند چه اسمی رویش بگذارند.
حجم
۱۳۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۱ صفحه
حجم
۱۳۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۴۱ صفحه
نظرات کاربران
داستان خیلی خوب شروع میشه ولی هر چی جلوتر میره پوچ تر و بی محتوا تر میشه. من ادامه دادمش تا به اوج برسم ولی خب این اتفاق نیفتاد.
خیلی تلاش کردم بخونم اما واقعا دوستش نداشتم... خوشم نیومد...