کتاب من و تو
معرفی کتاب من و تو
کتاب من و تو نوشتۀ یکولو آمانیتی و ترجمۀ محیا بیات است. نشر چشمه این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، نخسینبار، در سال ۲۰۱۲ منتشر و با استقبال فراوان مخاطبان و منتقدین روبهرو شد. برناردو برتولوچی، کارگردان بزرگ سینمای ایتالیا، یکسال بعد نسخۀ سینمایی این رمان را ساخت.
درباره کتاب من و تو
کتاب من و تو، رمانی نوشتۀ نیکولو آمانیتی، یکی از نویسندگان مطرح حالحاضر ایتالیا است.
داستان، دربارۀ رابطۀ عاطفی خواهر و برادری است که ناچار میشوند در یک اتفاق عجیب، چند روز در مکانی تنگ و تاریک در زیرزمین خانه پدریشان زندگی کنند. خواهر که از برادر بزرگتر است و سالها دور از خانه زندگی کرده، حالا دزدکی بازگشته و پسر نیز برای فرار از مشکلی به این مکان پناه آورده است.
این رمان پرکشش خواننده را به راحتی و ناخوداگاه با داستان همراه میکند تا سرنوشت این دو قهرمان درمانده را که یکی در آستانۀ سقوط کامل قرار دارد، دنبال کند.
آمانیتی در این داستان میخواهد از خلال رابطۀ نهچندان گرم این خواهر و برادر، فرآیندی بسازد که در آن مفاهیمی نو متولد میشوند؛ مفاهیمی برآمده از یک تنهایی مشترک و تلخ که سرنوشت این دو را رقم میزنند.
این اثر را محیا بیات مستقیماً از ایتالیایی به فارسی برگردانده است.
خواندن کتاب من و تو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من و تو
«روی تخت درازکشیده به سقف خیره بودم. سکوت بود، ولی اگر نفس کشیدنم را قطع میکردم صداهایی میشنیدم؛ صدای حمام کردن اولیویا و صدای ماشینهایی که از خیابان رد میشدند، فشفش جاروی چرکوپیتکو در حیاط، زنگ تلفنی در دور، صدای مشعل دیگ بخار و موریانهها. بوی تمام چیزهای انباشتهشده را، بوی تند چوب مبلها، بوی تلخ فرشهای مرطوب.
صدای زمین خوردن کسی آمد. سر از بالشت بلند کردم. درِ حمام نیمهباز بود. بلند شدم و رفتم ببینم.
اولیویا روی زمین بود. برهنه، سفید، خمیده بین کابینت و روشویی، سعی میکرد بلند شود ولی نمیتوانست. پاهایش مثل پاهای اسبی روی یک لایه یخ، روی کاشیهای خیس لیز میخوردند. بیحرکت ایستادم و به او خیره شدم. شبیه یک زامبی بود.
مرا دید، ایستاده آنجا کنار ستون در.
«برو بیرون! برو بیرون از اینجا! اون در لعنتی رو هم ببند.»
رفتم لباسخواب نونزیا را برایش آوردم و روی دستگیره آویزان کردم. آمد بیرون، پیچیده در حولهای چرک، آن را برداشت، نگاه کرد، پوشید و روی مبل دراز کشید و بیاینکه حرفی بزند پشتش را به من کرد.
هدفون را گذاشتم. یکی از سیدیهای بابا بود. یکی از آن قطعات پیانو که هرگز تمام نمیشود. این موسیقیهای اینقدر آرام و تکراری در من حس فاصله ایجاد میکرد، انگار پسِ یک شیشهام. انگار یک مستند میبینم. من و او در یک اتاق نبودیم. با گذشت زمان حالش بدتر میشد. میلرزید، انگار تب داشته باشد. اسکلهای بود که امواج درد در برش میگرفتند. چشمهایش را بسته نگه میداشت ولی نمیخوابید. میشنیدم که با خودش ناله میکند؛ «برو بهجهنم. لعنتی... دیگه نمیتونم... اینطوری نمیتونم.»
موسیقی همچنان در گوشم نواخته میشد. درحالیکه خواهرم از تخت بلند میشد، پایین مینشست، پاهایش را تا جایی که خون بیاید میخراشید، دوباره بلند میشد، تکان میخورد، سرش را به در کمد تکیه میداد. صورتش از درد منقبض بود. دستهایش پهلویش بود و مدام دم و بازدم میکرد. «قوی باش. اُلی، از پسش برمیآی... قوی باش... قوی باش، لعنتی.»»
حجم
۹۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۹۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
نظرات کاربران
جذاب برای خواندن ترجمه تقریبا بی نقص و ویراستاری بی مشکل داستانی نه چندان گسترده و نسبتا محدود اما بسیار پر افت و خیز و پرکشش. تعاریف به جا و شرح خارج از حوصله نیست و از اوصاف اضافی استفاده نشده. سرعت
پسری ۱۴ ساله با خلقیات خاص. اجتماعگریز، با رگههایی از عقدهی ادیپ. لورنزو، با دروغی که به مادرش میگه، اونو خوشحال میکنه و به خاطر از بین نبردن این خوشحالی دروغش رو دامنهدارتر میکنه. یک هفته تو زیرزمین خودش رو
این کتاب به تنهایی قابلیت تبدیل شدن به یکی از قسمت های مجموعه ی کلید اسرار رو داره !!🙂 ولی انصافا ترجمه ش خوبه👌
کتاب من و تو داستانی برش خورده و کوتاه از یک زندگی چند ساله ست. چکیده ی یک زندگی و اصل اون و تعریف دو یا چند شخصیت حاضر در اون که با جذابیت تمام کنار هم چیده شدن و
اخه ۳۰درصد از چاپی ارزونتر با کدوم منطق؟
واقعا قشنگ و عالی بود خیلی لذت بردم :*(
خیلی دردناک و تلخ بود برام ولی دوستش داشتم
بسیار عالی بود. شدیدا پیشنهاد می کنم مطالعه کنید. داستان دو خواهر و برادر ناتنی است که تحت شرایطی مدتی با هم در مکانی بودند و ... از جمله کتاب های که نتوانستم قبل از پایان دست از آن بکشم.
داستان خوب، ترجمه خوب. و کتابی عالی برای مطالعه. دوست داشتم و توصیه می کنم که بخوندیش.
خیلی داستان شیرین و دلچسبی داره