کتاب اثر هنری در سده بازتولید مکانیکی
معرفی کتاب اثر هنری در سده بازتولید مکانیکی
کتاب اثر هنری در سدهی بازتولید مکانیکی نوشته والتر بنجامین با ترجمه کیومرث پارسای منتشر شده است. این کتاب نشان میدهد امروزه باید چه انتظاری از سرمایهداری در ارتباط با هنر داشت.
درباره کتاب اثر هنری در سدهی بازتولید مکانیکی
گامی که مارکس مسؤولیت انتقاد از شیوه تولید سرمایهداری را بر عهده گرفت، این شیوه هنوز دوران ابتدایی را تجربه میکرد. مارکس تلاش خود را بر مسیری متمرکز ساخت که به کار خود ارزش پیشگویانه بدهد. او به سراغ شرایط اساسی موجود در تولید سرمایهداری رفت و با ارائه نقد خود، نشان داد که چه انتظاری باید از سرمایهداری در آینده داشت. نتیجه این شد که انسان باید منتظر باشد که نه تنها این نظام با شدت روزافزون از طبقه کارگر بهرهکشی کند، بلکه در نهایت شرایطی را فراهم بیاورد که حتی خود نظام سرمایهداری را هم به مخاطره بیندازد. این کتاب از نگاه والتر بنجامین به این نوع رویکر مارکس در هنر میپردازد.
خواندن کتاب اثر هنری در سدهی بازتولید مکانیکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به هنر پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب اثر هنری در سدهی بازتولید مکانیکی
در دوران طولانی تاریخ، وضعیت درک احساس انسان، با وضعیت کل هستی، تغییر یافته است.
روشی که درک احساس انسان توسط آن سازماندهی میشود و نیز رسانهای که این امر در آن تکامل مییابد، نه تنها توسط طبیعت، بلکه با دخالت شرایط تاریخی تعیین خواهد شد.
سده پانزدهم، با توجه به تغییرات بزرگ جمعیتی، تولد هنر رمی، تکوین وینی و صنعت، شاهد نه تنها هنری متفاوت با زمان باستان، بلکه نوع تازهای از نیروی درک بود. رایگل و ویکهوف، دانشمندان مکتب وین، که سنگینی بار سنت قدیم را به دلیل دفن این شکلهای هنری احساس میکردند، نخستین افرادی بودند که به سازماندهی نیروی درک در آن زمان پی بردند. این دانشمندان در عین حال، بسیار دورتر از گستره توانایی، خود را محدود به نشان دادن اهمیت و عیار رسمی موضوعاتی کردند که نیروی درک را در انتهای دوران رم، توصیف میکرد. آنها نکوشیدند و شاید راهی نیافتند تا تغییرات اجتماعی ایجادشده توسط این نیروی درک را نشان دهند.
شرایط برای بینش قیاسی در عصر حاضر، مطلوبتر به نظر میرسد. زیرا اگر تغییراتی در رسانه نیروی درک معاصر با احتمال زوال معاصر «فضا» صورت گیرد، نشان دادن علل اجتماعی آن امکانپذیر خواهد بود.
مفهوم «فضا» را که پیشتر به عنوان مرجعی برای اشیای تاریخی مورد اشاره قرار گرفت، میتوان با مراجعه به امور طبیعی، آشکار ساخت. ما فضا را پدیدهای یگانه از یک فاصله در نظر گرفتیم که البته میتواند نزدیک هم باشد.
اگر در یک بعد از ظهر تابستان در حال استراحت باشید، و نگاهی به رشته کوهی در افق یا به شاخهای که بر شما سایه میافکند، بیندازید، فضای آن رشته کوه یا فضای آن شاخه را در نظر آوردهاید. چنین تصویری، درک اساس اجتماعی زوال معاصر فضا را آسان میسازد. این امر مبتنی بر دو شرط است که هر دو آنها به افزایش اهمیت آثار در زندگی معاصر مربوط میشوند. یعنی تمایل کاربران به نزدیکتر آوردن اجسام از نظر فضایی و انسانی که به همان حرارت خم شدن برای مشاهده یگانگی هر واقعیتی و پذیرفتن انجام فرآیند بازتولید آن است. تمایل مفرط به نگهداری جسمی، خواه مشابه، یا بازتولیدشده اصل آن، در نزدیکترین فاصله ممکن، هر روز بیشتر و ژرفتر میشود. بدون تردید، فرآیند بازتولید، آنگونه که در تصاویر خبری مطبوعات یا فیلمهای خبری رسانهها ارائه میشود، با تصاویری که در برابر چشم غیرمسلح قرار میگیرد، متفاوت است. یگانگی و دوام به همان اندازه با مورد دوم ارتباط نزدیک دارند که زودگذری و قابلیت بازتولید، با مورد نخست. برای بیرون آوردن جسم از پوسته با هدف تخریب فضای آن، میزان دقت به مرزی رسیده است که میتوان در همان وضعیت، آن جسم را بازتولید کرد.
تطبیق دادن واقعیت با کاربران و کاربران با واقعیت، فرآیندی است که در گسترهای نامحدود از دقت صورت میگیرد.
حجم
۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
نظرات کاربران
مقالهی بسیار مهمی در حوزه مطالعات فرهنگیه اما این ترجمه ضعیف و اشتباه است. پیشنهاد میکنم ترجمه خانم منجم (برگزیده مقالات والتر بنیامین) رو بخونید.