کتاب روش شناسی علوم اجتماعی
معرفی کتاب روش شناسی علوم اجتماعی
کتاب روش شناسی علوم اجتماعی نوشتهٔ ماکس وبر و ترجمهٔ حسن چاوشیان است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب روش شناسی علوم اجتماعی
کتاب روش شناسی علوم اجتماعی ترجمهٔ فارسی سه مقاله از مقالههای ماکس وبر در مورد روششناسی است که در مجموع حاوی اندیشههایی پرمایه و راهگـشا در زمینـهٔ مسائل و معضلات روششناسی علوم اجتماعی هستند. وبـر در این جستارها به مصاف ایـن پرسش بنیادی کانتی میرود که «حصول معرفت علمی به پدیدههای اجتماعی و فرهنگی، چگونه امکانپذیر است؟» اکنون در ابتدای قرن ۲۱، درست همانند زمان نگارش این مقالهها (دو دهه قبل از جنگ جهانی اول و آغاز قرن بیستم) مباحث روششناسی هنوز گستردهترین و مهمترین زمینهٔ مجادله و مواجههٔ فکری جریانهای رقیب در عرصهٔ علوم اجتماعی است. در دورهٔ تاریخی نگارش این جستارها نیز مهمترین مسائل مورد بحث نه مسائل اصلی و محتوایی علوم اجتماعی بلـکه مسائل روششناختی بودند. یعنی نه مسائل تئـوریک بلکـه مسائل متاتئوریک. وبر در سختترین دورهٔ حیات ذهنی خود درگیر همین مباحث منطقی و فلسفی علوم اجتماعی شد.
خواندن کتاب روش شناسی علوم اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روش شناسی علوم اجتماعی
«الف. فلان شخص در فلان وضعیت مشخص چه باید بکند؟
ب. این وضعیتها از چه دیدگاههایی ممکن است مطلوب یا نامطلوب باشند؟
پ. آیا این وضعیتها ــ صرفنظر از شکلشان ــ قضیههای (اصول بدیهی) فرمولپذیری هستند که بتوان دیدگاههای فوق را به آنها فروکاست؟
کسان بسیاری حتی بر این عقیده پافشاری میکنند که هیچگونه تمایز منطقی بین دو دسته مسائل زیر وجود ندارد: (الف) یک وضعیت معین (و یا در کل، نوع مشخصی از یک وضعیت) در چه جهتی پیش خواهد رفت و کدام جهت خاص نسبت به دیگر جهتها از احتمال بیشتری برخوردار است و (ب) آیا باید فرد تلاش کند که وضعیت معین را در جهت خاصی پیش ببرد ــ صرفنظر از اینکه آیا این وضعیت به خودی خود نیز در همان مسیر حرکت خواهد کرد یا در مسیر عکس و یا در مسیری متفاوت با هر دو پیش خواهد رفت. کسانی هم هستند که به ادعای آنها تفاوتی بین مسائل زیر وجود ندارد: (الف) شخص یا اشخاص معین یا نامعین، تحت شرایط معلوم، به احتمال یا حتی به اطمینان چه رویکردی به مسأله معین خواهند داشت و (ب) آیا رویکردی که در وضعیت فوق اتخاذ میشود درست است یا نه. طرفداران این دیدگاهها در برابر این اندیشه که مسائل فوق حتی کوچکترین پیوندی باهم ندارند و واقعآ «باید از هم تفکیک شوند»، به شدت جبههگیری خواهند کرد. بهعلاوه، آنها نخواهند پذیرفت که موضعشان با الزامات تفکر علمی در تناقض است. رویکرد اینان، بههیچ وجه شبیه رویکرد نویسندهای نیست که ناهمگونی کامل این دو نوع مسأله را میپذیرد، اما با این حال، در همان کتاب و در همان صفحه و در واقع در عبارات همان جمله، گفتارهایی میآورد که رنگ هر یک از دو دسته مسائل نامتجانس فوق را دارند. اتخاذ چنین رویهای قطعآ بستگی به انتخاب خود فرد دارد. تمام آنچه که ما میتوانیم از این نویسنده بخواهیم این است که ناخواسته خوانندگانش را درباره ناهمگونی کامل این مسائل فریب ندهد. من شخصآ معتقدم هر چیزی را که برای پیشگیری از این اشتباه سودمند افتد نباید به حساب سختگیری بیش از حد و حساسیت غیرضروری گذاشت.
بنابراین بحث درباره قضاوتهای ارزشی فقط میتواند کارکردهای زیر را داشته باشد:
الف) تشریح و توضیح اصول بدیهی ارزشی غایی که «پایداری» درونی دارند و منشأ نگرشهای مختلفاند. مردم معمولا نهتنها درباره ارزیابیهای مخالفان، بلکه حتی درباره ارزیابیهای خود نیز دچار اشتباه میشوند. این تشریح اساسآ از تحلیل معنای ارزیابیهای خاص و عینی آغاز میشود و سپس در جهت رسیدن به سطح عامتری از ارزیابیهای تقلیلناپذیر ادامه مییابد. این روش از تکنیکهای هیچیک از رشتههای تجربی استفاده نمیکند و هیچ معرفت جدیدی درباره واقعیت بهبار نمیآورد. «اعتبار» آن چیزی شبیه به اعتبار منطق است.
ب) استنتاج «نتایجی» که این اصول بدیهی ارزشی تقلیلناپذیر (برای کسانی که قضاوتهای ارزشی خاص را میپذیرند) در پی دارند، بخصوص وقتی ارزیابی عملی از وضعیتهای واقعی فقط براساس این اصول به عمل آید، این استنتاج برای اینکه بتواند کاملترین تحلیل اخلاقی ممکن از تمام وضعیتهای تجربی را، که در اصل از ارزیابی عملی پیروی میکنند، به عمل آورد از یکسو به منطق و از سوی دیگر به مشاهدات تجربی بستگی مییابد.
پ) تعیین نتایج عملی که تحقق یک ارزیابی عمل به دلیل الزام به استفاده از وسایل ضروری معین و به دلیل اجتنابناپذیر بودن پیامدهایی که مستقیمآ خواسته نشده بودند، میتواند داشته باشد. این مشاهدات که صرفآ تجربی هستند ممکن است ما را به این نتیجه برسانند که (الف) به تحقق رساندن ارجحیت مورد نظر مطلقآ غیرممکن است، چون هیچیک از وسایل اجرای آن یافت نمیشوند؛ (ب) تحقق کامل و یا حتی تقریبی، به دلیل فوق یا به دلیل پدید آمدن بازتابهای ناخواستهای که مستقیم یا غیرمستقیم این تحقق را نامطلوب میگردانند، نامحتمل است؛ (پ) ضرورت توجه به این وسایل و بازتابها، که از سوی هواداران فرض مذکور ندیده گرفته میشود، سبب میشود که ارزیابی آنها از هدف، وسایل و بازتابها، خود مسأله تازهای برای آنها شود. و بالاخره، (ت) کشف اصول بدیهـی جدیدی (و فرضهای مسلّمی که از آنها اشتقاقپذیرند) که هواداران یک فرض مسلّم عملی از آن غافل بودهاند. از آنجا که آنها از این اصول بدیهی بیخبر بودهاند، طبعآ هیچ نگرشی نسبت به آن فرمولبندی و آماده نکردهاند اگرچه عمل کردن به فرض مسلّم مورد قبولشان یا در اصول و یا به دلیل پیامدهای عملی (از نظر منطقی و یا عملی) با فرضهای مسلّم دیگر در تضاد قرار گیرد. تضاد اصولی منطقی، موضوع بحث بعدی ما درباره کارکرد (الف) است و تضاد در عمل در بحث از کارکرد (پ) مطرح میشود.»
حجم
۲۶۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
حجم
۲۶۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه