کتاب برف و سمفونی ابری
معرفی کتاب برف و سمفونی ابری
کتاب برف و سمفونی ابری مجموعه داستان نوشته پیمان اسماعیلی است که توسط نشر چشمه منتشر شده است. داستانهای این کتاب در فضایی سرشار از وهم و ترس روایت میشوند.
درباره کتاب برف و سمفونی ابری
آنچه آثار پیمان اسماعیلی را از دیگر داستان نویسان زبان فارسی جدا میکند فضای سرشار از وهمی است که در داستانهایش مینویسد. دنیایی که در آن اگر انسانی با دندان یک حیوان وحشی گاز گرفته شود خوی آن موجود را پیدا میکند و یا اگر کسی در میان زمین و آسمان بمیرد روحش هرگز آرام نمیگیرد و به فکر انتقام است. کتاب برف و سمفونی ابری دنیایی را میسازد که هر خوانندهای را از ابتدا تا انتها میخکوب میکند. توان پیمان اسماعیلی در تصویرسازی و ساخت دیالوگ شخصیتها بینظیر است او اجازه میدهد خواننده تصویر بسازد و او را دنیای تصویری ذهنش رها میکند و راه خروج را به او نشان نمیدهد.
خواندن کتاب برف و سمفونی ابری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان کوتاه فارسی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب برف و سمفونی ابری
پس برای تو هم تعریف کردهاند. کجاهایش را گفتهاند؟ نه. این چیزها نیست. یعنی اصلاً مادرزادی نیست. هر کسی چیزی از خودش درمیآورد و میگوید. باور نکن. قضیهٔ دستکش پوشیدنم هم چیز دیگری است. تا به کمپ برسیم برایت تعریف میکنم. چه گفتی؟ نفهمیدم؟ حواست باشد از من عقب نمانی. نه. گفتم که، مادرزادی نیست. باور نمیکنی؟ از چند سال پیش پنجهٔ دست راستم شروع کرد به بزرگ شدن. این یکی را برایت نگفته بودند نه؟ خب... دلیل دارد. تو سومین نفری هستی که میشنوی. آن دو نفر دیگر از اینجا رفتهاند. بعد از آنها برای کسی تعریف نکردهام. برای همین دستکش میپوشم. اینطوری احساس بهتری دارم. چه چیزهایی میگویی! بله که ممکن است. تا بهحال دور و برت را خوب نگاه کردهای؟ اینهمه چیز غیرممکن دور و بر آدم اتفاق میافتد و خود آدم خبر ندارد. اینهمه آدم از مرضهای جور واجور میمیرند. فکر میکنی همهٔ مرضها کشف شده است؟ من یکی را میشناختم که روی شکمش برآمدگییی بیرون زده بود شکل کف پای بچه. توی سه سال پای این بچه آنقدر بزرگ شد که تمام شکمش را گرفت. همه چیزش هم واضح واضح بود. انگشتها و فرورفتگی کف پا. بعد انگار که بچه پایش را رو به جلو فشار داده باشد, پوست شکمش شروع کرد به کش آمدن. بدبخت از زور درد جیغ میکشید. چنین چیزی تا بهحال شنیده بودی؟ باور نمیکنی؟ میگویم خودم دیدم. صد کیلومتری شرق اینجا, روستایی هست به اسم بوستانو. اگر خواستی میتوانی بروی آنجا، پرس و جو کنی.
حجم
۶۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۶۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
نظرات کاربران
کتاب از نظر داستان پردازی خیلی خوبه، و حتی بعضی از داستان هاش شما رو به سمت خودش جذب میکنه تا شما از سردرگمی در بیاید. در کل کتاب خوبیه.
قابل قبول بود. برخی داستانها بسیار قوی بودند و برخی به نظر من تلاشی ناموفق! کنجکاو شدم آثار دیگر نویسنده رو بخونم. در کل خوندنش رو پیشنهاد میکنم. اگر نویسنده یا کتاب دیگری در این سبک میشناسید ممنون میشم معرفی
داستانها بهشدت گُنگ بودن. توی چندتاشون که اصلاً معلوم نبود چهخبره. شاید نویسنده خواسته با با این گُنگی و عدم شفافیت، تعلیق داستانها رو بالاتر ببره. ولی جواب نداده؛ ابداً.
وهم و دلهره ای که سرتا سر داستانها بخصوص چند داستان اول وجود داشت رو دوست دارم
اگر به خواندن داستان کوتاه علاقه دارید این کتاب یه انتخاب خوبه مخصوصا داستان اول و دوم از همش جذابتره
یکی از بهترین مجموعه داستانهای معاصر 👌🏻👌🏻
مجموعه داستان در روزهای سخت زمستانی. داستانهای جذاب و پر کشش داشت و دوست داشتم ادامه داشته باشد.
جزو بهترین داستان کوتاه های معاصر
نویسنده سبک نوشتاری و قلم جذابی داره سبک داستانها وهم آور با پایان تقریبا بازه، من خوشم اومد. دوست داشتم تو همین سبک یک داستان بلند یا رمان ازشون میخوندم.
یکی از بهترین مجموعه داستلنهایی که تا الان خوندم بود. داستانها متفاوت، کاملا غافلگیر کننده، قلم روان و کشش زیاد. حجم کم. فوق العاده فوق العاده. این کتاب رو بارها میشه خوند و هربار بیشتر کشفش کرد و ازش لذت