دانلود و خرید کتاب نگهبان پیمان اسماعیلی
تصویر جلد کتاب نگهبان

کتاب نگهبان

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نگهبان

نگهبان، اولین داستان پیمان اسماعیلی است. اسماعیلی از سال ۱۳۷۹ نویسندگی را با نوشتن برای روزنامه شروع کرد و تا کنون سه مجموعه داستان و رمان نگهبان را نوشته است. 

خلاصه کتاب نگهبان

نگهبان، ماجرای مردی به نام سیامک است که با مهاجرت از تهران، برای کار به جنوب کشور می‌رود. اما در ادامه داستان، سر از مناطق غربی کشور و سرمای کوهستان درمی‌آورد و آنجا در همزیستی‌ با طبیعت به موجود دیگری تبدیل می‌شود. موجودی که چیزی میان انسان، حیوان و طبیعت برف زده است. 

پیمان اسماعیلی در این اثر با خلق فضایی آخرزمانی با توصیف هجوم سرمایی که کم کم امید را در انسان تحلیل می‌برد، گستره طبیعت کوهستان، طبیعتی خشن که استخوان‌ها را نرم می‌کند و دلهره‌ای که در فضای ناشناخته  و در پس هر صخره وجود دارد، چالش و درگیری انسان با طبیعت برای بقا را به زیبایی تصویر می‌کند.

 نگهبان داستان سفر است و رسیدن به چیزهایی که در انتهای سفر برای انسان باقی می‌ماند؛ چیزهایی که باید برای نگه‌داشتنشان نگهبانی داد و با تمام وجود مراقبشان بود. 

خواندن کتاب نگهبان را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

خواندن نگهبان را به تمام دوست‌داران ادبیات داستانی فارسی پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره پیمان اسماعیلی

پیمان اسماعیلی متولد ۱۳۵۶ است. او تا کنون توانسته برای مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» جایزهٔ روزی روزگاری، مهرگان، گلشیری و منتقدان و نویسندگان مطبوعات را دریافت کند. از آثار دیگر این نویسنده می‌توان به مجموعه داستان «جیب‌های بارانی‌ات را بگرد» و «همین امشب برگردیم» اشاره کرد که مجموعه آخر برنده نخستین دوره جایزه ادبی احمد محمود شده و در نظرسنجی مجله تجربه در سال ۱۳۹۵ هم به عنوان بهترین مجموعه داستان سال انتخاب شده است.

جملاتی از کتاب نگهبان

وقتی از پشت پلاستیک شفاف پنجره به شبح آبی‌رنگ بیرون نگاه می‌کند دلش برای روشنک تنگ می‌شود. هوس بوی موهایش را می‌کند. هوس خنده‌اش را وقتی بعد از چند ماه باز رفته بود سراغش و ایستاده بود زیر ردیف شمشادهای خیابان. جلوِ خانه‌ی روشنک.

دو شب قبلش روشنک زنگ زده بود. بعد از چهار ماه. از عطا گفته بود. گفته بود عطا مثل سیامک نیست. هیچ‌وقت غیب نمی‌شود. فرار نمی‌کند. گفته بود حالا خوشحال است که سیامک گذاشته و رفته. سیامک فقط گوش کرده بود و روشنک گوشی را کوبیده بود روی تلفن.

ممکن بود خانه نباشد. یا باشد و در را باز نکند که کرده بود. ساکت پالتوِ سیامک را از دستش گرفته بود و سیامک پرسیده بود «بخاری روشن نیست؟» 

Omid r kh
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

. می‌گویند زن در رمانِ نگهبانِ پیمان اسماعیلی کم‌رنگ است. اما به نظرم اهمیت زنانگیِ خاصِ مد نظرِ نویسنده را نادیده می‌گیرند، یا این‌که قضاوت‌شان از رویِ حجم است، یا این‌که همه‌جانبه نگاه نمی‌کنند و در نتیجه فقط اسطوره‌های دیگری را

- بیشتر
banoo
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

یکی از کتابای خوبی بود که خوندم . داستان پردازی خیلی خوبی داشت و خواننده رو درگیر میکرد...

12345
۱۴۰۲/۰۵/۲۵

روایت پر محتوایی است.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۱۷۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان