دانلود و خرید کتاب تو هیچ‌ گپ‌مزن محمدحسین محمدی
تصویر جلد کتاب تو هیچ‌ گپ‌مزن

کتاب تو هیچ‌ گپ‌مزن

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۰از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تو هیچ‌ گپ‌مزن

تو هیچ گپ مزن مجموعه داستانی از محمدحسین محمدی نویسنده معاصر افغانستانی است. داستان‌های این مجموعه همگی درباره جنگ در افغانستان هستند و در دسته ادبیات مقاومت این کشور جای می‌گیرند.

آواز شن، کبک مست، تو هیچ گپ نزن، هشت نفر بودیم ما که پای نداشتیم، پروانه‌ها و چادرهای سفید، مزهٔ آفتاب، وطن، چَلی و رانا نام داستان‌های این مجموعه‌اند که همگی زشتی و پلیدی پدیده‌ای به اسم جنگ را به تصویر می‌کشند.

محمدحسین محمدی درباره دلیل پرداختن به جنگ در داستان‌هایش می‌گوید: من نمی‌توانم از دغدغه‌ ذهنی‌ام بگریزم. دغدغه‌ من این است و مسائل امروز افغانستان هم به این جنگ‌ها ربط پیدا می‌کند. اگر بخواهیم به مساله‌ امروز نگاهی بکنیم و دلایل‌اش را کالبدشکافی کنیم، ناچار هستیم این جنگ را واکاوی کنیم. امروز جامعه‌ی افغانستان با مسائلی درگیر است که از جنگ ناشی شده. دیگر این‌که برای حل این مسائل باید جنگ قومیتی و مذهبی و نژادی که در افغانستان بود بررسی شود. در ادبیات افغانستان کم‌تر به این مسائل پرداخته شده، و اگر پرداخته شده، یا خیلی مستقیم بوده یا بسیار شعاری، و به لحاظ ادبیت متن ارزش چندانی نداشته است. ادبیات داستانی می‌تواند به‌گونه‌ای عمیق‌تر به این مسائل بپردازد و آن‌ها را به مردم نشان بدهد تا به آن‌ها بیندیشند. فکر بکنند چرا چنین اتفاقاتی افتاده است (از وبلاگ نویسنده)

داستان‌های تو هیچ‌ گپ‌ مزن به گویش افغانستانی نوشته شده‌اند که در پایان کتاب می‌توانید اصطلاحات و کلمات افغانستانی را با معادل‌هایشان به زبان فارسی معیار بخوانید. زبان داستان‌ها بسیار گرم و شیرین است و خواننده براحتی با زبان آثار ارتباط برقرار می‌کند.

درباره محمدحسین محمدی

محمدحسین محمدی متولد مزارشریف است که در سال ۱۳۶۱ به ایران مهاجرت کرد و تحصیلاتش را در مشهد گذراند. در سال ۱۳۷۵ به شهرش برگشت و در بلخ پزشکی خواند ولی بعد از سقوط مزارشریف در سال ۱۳۷۶ به دست طالبان، دوباره پس از تحمل سختی زیاد به ایران باگشت و در سال ۱۳۷۹ وارد دانشکده صداوسیما شد و کارگردانی خواند.

او از دوران مدرسه داستان‌نویسی می‌کرد و یکی از داستان‌هایش هم در سال ۱۳۷۴ در مسابقات دانش‌آموزی مقام اول را نصیبش کرد.

داستان مردگان محمدی در سال ۸۲ جایزه ادبی اصفهان و بهرام صادقی را برد و دشت لیلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش مقام اول پنجمین کنگره شعر و قصه جوان را نصیبش کرد. 

محمدی علاوه بر آثار داستانی، کتابی پژوهشی هم با نام فرهنگ داستان‌نویسی افغانستان و چند مجموعه شعر و داستان برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده است.

جملاتی از کتاب تو هیچ گپ مزن

پیرمرد هر روز صبحِ وقت به قبرستانی می‌آید. صبحِ وقت قفس کبکش را برمی‌دارد، قطیفه‌اش را به دور خودش می‌پیچاند، کلَوْش‌های کهنه‌اش را پای می‌کند و به قبرستانی می‌آید. پیرمرد است و کبکش. پیرمرد کبکش را دوست می‌دارد، بسیار دوست می‌دارد. پیرمرد همهٔ زنده‌گی‌اش در یک اتاق تاریک و دودزده و کبکش خلاصه می‌شود. اتاقِ دودزده‌اش در کنجِ یک سرای کوچک و قدیمی است. پیرمرد از وقتی که زنش مرد و تنها بچه‌اش به جنگ رفت و دیگر برنگشت، به این سرای قدیمی آمد و تنها هم‌دمش این کبک شد.

کم‌تر مسافری گذرش به سرای قدیمی می‌افتد. پیرمرد هم روزها از اتاقِ دودزده‌اش می‌برآید و شب‌هنگام که هوا تاریک می‌شود، برمی‌گردد و وارد دنیای کوچک و دودزده‌اش می‌شود و باز تا صبحِ وقت، او می‌ماند و کبکش. پیرمرد وقتی که تنها است با کبکش گپ می‌زند؛ پیرمرد زیادتر وقت‌ها تنها است.

سالی است که پیرمرد و کبکش بر سر زبان‌ها افتاده‌اند. می‌گویند کبک بابَه بَگِلْ شده، امسال جنگ کرده نمی‌تواند. پیرمرد همهٔ این گپ‌ها را می‌داند؛ اما نشنیده می‌گیرد و باز صبحِ وقت، قطیفه‌اش را به دور خودش می‌پیچاند. خَریطَهٔ سیاهی روی قفس کبکش کش می‌کند. کلوش‌های کهنه‌اش را پای می‌کند و به قبرستانی می‌آید. در قبرستانی نفس می‌گیرد. پاچه‌های اِزارش را تا زانو بَرْ می‌زند.

کاربر ۳۹۴۲۰۷۲
۱۴۰۰/۱۰/۱۵

چرا صوتی نداره

حجم

۶۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

حجم

۶۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

قیمت:
۱۳,۰۰۰
۶,۵۰۰
۵۰%
تومان