دانلود و خرید کتاب بتهوون لودویگ بتهوون ترجمه خسرو رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بتهوون

کتاب بتهوون

معرفی کتاب بتهوون

«مردان بزرگ، بعد از مرگشان، برای بحث و جدل درباره خودشان به‌قدری مجال فراهم می‌آورند که عمری در پی آن بوده‌اند.» کتابی که می‌خواهید بخوانید، زندگی‌نامه یک مرد بزرگ در عرصه هنر موسیقی است. لوودویک وان بتهوون مردی اسرارآمیز که خود را قادر به تسخیر دنیا، افتخارات بسیار و قلب زنان می‌دانست. امیل لودویگ، نویسنده آلمانی اثر، که به خاطر نوشتن زندگی‌نامه‌های پرطرفدارش مشهور است درباره بتهوون در مقدمه کتاب می‌گوید: «بتهوون همیشه به دو دلیلِ مخالف و متناقض شناخته شده است و بیش‌تر مورد حمله بوده تا احترام و ستایش. آیندگان سرگذشت وی را با صدها حکایات شاعرانه آراسته و پیراسته‌اند؛ آن‌ها در او عزلت، حرکات شیطانی، ناامیدی و حزن زیادی، که هر کدام لحظه‌ای از زندگی او را تشکیل می‌داده، دیده‌اند و از داشتن نابغه قدرناشناخته‌ای شکایت‌ها کرده‌اند. آن‌ها مدعی‌اند که او انسانیت را بدون دوست داشتن یک فرد انسانی دوست می‌داشت، مانند یک تریسْتان بدون ایزوت. متن این کتاب بیان یک سرگذشت حزن‌انگیز نیست، بل مبارزه یک مرد سرسخت و لجوج است که تمام موانعی را که یا خودش بر سر راه خود قرار داده بود یا سرنوشت فرا راهش نهاده بود، از بین برد و مغلوب و مقهور خود کرد.» امیل لودویگ در این اثر سعی کرده است نشان دهد نبوغ و سرشت بتهوون چگونه ضد یکدیگر برمی‌خاستند و باهم به توافق می‌رسیدند. او عقیده دارد اگر بتهوون هیچ شاهکاری هم خلق نمی‌کرد، باز سرگذشتش شورانگیز بود. کتاب پنج فصل دارد که از دوران تلخ جوانی بتهوون تا زمان عزلت‌نشینی و سرانجام مرگ او را دربردارد: «در اغلب نوشته‌هایش به دوستانش حکایت می‌کند که به‌قدری سفارش دارد که نمی‌تواند به همه برسد و همیشه شش هفت ناشر دورش حلقه زده‌اند که دست‌های‌شان به سویش دراز است. در سن بیست و پنج سالگی خود را با هندل و گوته مقایسه کرد و می‌خواست مانند آن‌ها مقبولیت عامه داشته باشد تا بتواند به‌آسانی کار کند، «ولی همه که هندل نیستند». این جمله را به آقای پیری در تالاری گفته بود و او را همان‌جا کاشته بود و دیگر ابدآ با او حرف نزد. به پرنس لیشنووسکی، که به او گفته بود استادان جدید بعدها شناخته خواهند شد، جواب داد: من نمی‌توانم با اشخاصی که به من ایمان ندارند، معاشرت کنم، برای این‌که برای ایشان ناشناس هستم... نخوت و تکبر او در این زمان آن‌چنان است که هایدن پیر او را «مغول کبیر» می‌نامید.»
hamex
۱۳۹۸/۰۹/۲۷

نویسنده این کتاب امیل لودویگ است نه خود بتهوون!

p.ch
۱۳۹۹/۰۱/۱۶

من معمولا زندگینامه نمی خونم ولی این کتاب اونقدر خوب بود که با این که طولانی بود ولی من تا آخر خوندمش ❤️

کتاب باز
۱۴۰۱/۰۲/۰۴

کتاب زیبا و تاثیرگزاری بود ،درباره موسیقی دان نابغه... البته خیلی جاها تخصص موسیقی لازم داشت برای فهم بیشتر مطالب کتاب... ولی در کل من لذت بردم و اسنفاده کردم🍃

parhammn
۱۴۰۱/۰۵/۱۳

عالی

Saeid Ghorbani
۱۴۰۳/۰۷/۱۹

کتابی بی نهایت تاثیر گذار و مفید. بتهوون از هیچ به همه چیز رسید، اما باز پایانش به هیچ بود...

او می‌توانست به‌آسانی هایدن دوم شود، ولی می‌خواست اولین بتهوون باشد.
Sara
هر کس بذر عشق بیفشاند، اشک برداشت خواهد کرد.
Saeid Ghorbani
دیشب بسیار به مرگ اندیشیده‌ام و تمام روز این فکر مرا رها نکرد.
Saeid Ghorbani
محبت به هم‌نوع و ترس از مردم همواره در درونش در مبارزه بودند.
Saeid Ghorbani
او می‌گفت: نمی‌توان اشخاصی بیچاره‌تر از آقایان بزرگ ما یافت. وقتی یکی از اشراف پولش را گم کند، کارش تمام است. غلام دربار می‌شود.
کاربر... :)
اگر می‌خواستم تمام نیروی حیاتی خود را به زندگی بدهم، دیگر چه چیزی برای چیزهایی که در دنیا بزرگ و شریف است باقی می‌ماند؟
Sara
هر قدر بتوانی مرا بیش‌تر دوست بداری، تو را بیش‌تر از آن دوست خواهم داشت.
Saeid Ghorbani
انگشتش که پیانو را رام کرده بود، در زندگی عادی سرگردان می‌شد.
Saeid Ghorbani
خودش بعدها نوشته بود: بعد از خدا هیچ چیز برایم ارزشی گران‌بهاتر از شرافت ندارد.
کاربر... :)
او به دوستی نوشته بود که در آینده فقط به نفع تهی‌دستان خواهد نواخت. به یک دِیر، که پدر روحانی آن‌جا نسبت به او مهربان بود، بسیاری از نوشته‌ها و قواعد آموزش موسیقی را اهدا کرد. او شاگردی را در پناه گرفت که هم‌چون او شریک فلاکت بود. وقتی ملاقات‌کننده‌ای برای دیدار وی تابستانی به خانه ییلاقی‌اش آمده بود، در بازگشت او را تا دروازه شهر مشایعت کرد و بعد از پیدا کردن درشکه‌ای، کرایه آن را پرداخته و پیاده به دهکده بازگشته بود.
کاربر... :)
. بندگی کسان دیگر را هم در برابر خود نمی‌توانست تحمل کند. او ویلای یک بارون هنگری را برای احترام زیادی که به او ابراز می‌داشت، ترک کرد. وقتی یک پیانیست خارجی خواست دستش را ببوسد، دستش را کنار کشید و فریاد زد: «این کار را برای مامان جانت بکن.»
کاربر... :)
بتهوون یک لحظه نیز تملق پیشه نکرد. برای این‌که او بورژوای کوچکی نبود که ناگهان ترقی کرده باشد، برعکس در بُن او یک امیر تغییر شکل داده بود. میل غریزی شاهانه او، که قبلا در اولین آثار او خودنمایی کرده بود، تا زمان ورود به قصر پرنس پابرجا ماند و نگذاشت کسی از دفترچه یادداشت جیبی‌اش، که خرج‌هایش را در آن می‌نوشت، با خبر شود.
کاربر... :)
لودویگ جوان در ساعت شش صبح به صومعه فرانسیسکن می‌رفت که ارگ یاد بگیرد. این تنها وقتی بود که روحانی ارگ‌زن کلیسا وقت داشت. او آن‌جا با باخ، هندل، گلوگ و موتسارت آشنا شد
کاربر... :)
ون به تالارهای خود به هنگام نام‌آوری‌اش بر خود می‌بالیدند، کجا رفتند؟ یا آن کنتس‌هایی که گرد پیانوی او جمع می‌شدند و از شنیدن آهنگ‌هایش بر خود می‌لرزیدند؟ یا تمام آن نوازندگانی که آثار بی‌شمارش آن‌ها را به نان و نام رسانده بود؟ حتی یک ویولنیست بر بالینش نیامد تا قطعه‌ای بنوازد. آیا گردباد بلا همه را در نوردیده بود؟ یا در طلب تاج‌های افتخار به‌خاطر شاهکارهای‌شان رفته بودند؟ حتی یکی از آن نقادان، که از سنفونی‌های او سرشار از احساسات می‌شدند، برای دیدار استاد به خود زحمت ندادند. هزاران ستایشگر او که در راهروهای تالارها بودند، جوانان و شاگردانی که به آهنگ تریوهای او می‌خواندند، زنانی که با شنیدن آداجوهایش از حال می‌رفتند ـــ همه و همه ـــ و ون در حال مرگ است و خانه محقری که او در آن جان می‌سپارد چون کاخ شاهی در حلقه مردمان نیست. او تنها، کاملا تنها، در حال مرگ است.
Saeid Ghorbani
در واپسین روزهای زندگی، تنهای تنها ماند.
Saeid Ghorbani
ولگردانی که او را دراین حالت می‌دیدند، جرئت نمی‌کردند رودررویش وی را دست‌اندازند، اما همین که وی دورتر می‌شد، پشت‌سرش ناسزا می‌گفتند. آیا برمی‌گشت و آن‌ها را تهدید می‌کرد؟ ابدآ، زیرا حتی یک کلمه هم از حرف‌های رکیک آن‌ها را نتوانسته بشنود.
Saeid Ghorbani
آن نوجوانی که تارهای موهای خرمایی‌اش با غرور دراثر وزش باد به اهتزاز درمی‌آید، کجاست؟ افسوس گره پیشانی و چین‌های عمیق چهره‌اش از یک زندگی سراپا رنج و اندوه خبر می‌داد.
Saeid Ghorbani
با من صبور باشید. در وضع فعلی‌ام بهتر از این نمی‌توانم رفتار کنم
Saeid Ghorbani
وقتی قاضی از او پرسید که آیا کلمه «وَن» عنوان خانواده اشراف هلندی است، بتهوون به قلب و به سرش اشاره کرد و گفت: اشرافیت من از این‌جا و این‌جا سرچشمه می‌گیرد!
Saeid Ghorbani
به‌رغم دست‌ودل‌بازی من برای کمک به نیازمندان، از راه هنرم، من خود مجبورم امساک و صرفه‌جویی کنم.
Saeid Ghorbani

حجم

۶۶۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۶۶۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
تومان