کتاب رمزگشایی
معرفی کتاب رمزگشایی
کتاب رمزگشایی؛ نگاهی به نیما یوشیج و صادق هدایت نوشتهٔ جلال آلاحمد در انتشارات روزبهان چاپ شده است. خواندن آن چه جلال آلاحمد در وصف این دو مرد نوشته است قطعاً شیرین است و مهمتر از آن بسیار وسوسهانگیز؛ چون جلال کسی است که اصولاً نمیتوان از نوشتههایش گذشت.
درباره کتاب رمزگشایی؛ نگاهی به نیما یوشیج و صادق هدایت
«نیما برای من آغازی بود. میدانید نیما شاعری بود که من در شعرش برای اولینبار یک فضای فکری دیدم و یکجور کمالِ انسانی؛ مثل حافظ.»
جلال آلاحمد این جمله را در ابتدای کتاب «رمزگشایی» نوشته است که نگاهی دارد به آثار و افکار دو غول ادبیات فارسی که هرکدام سرآغاز تحولی بودند و روزنهای به دنیایی تازه با اندیشهها و افقهای تازه در ادبیات گشودند.
کتاب جلال دو بخش دارد. یک بخش به نیما میپردازد و یک بخش به صادق هدایت. در بخش نیما یوشیج دو گفتار میخوانید. یکی درباره سبک سیاق شاعری نیما و نوع نگاهش به شعر و دیگری «پیرمرد چشم ما بود» که خیلیها در کتابهای ادبیات فارسی دبیرستان آن را خواندهاند و لذتش را بردهاند. این بخش درباره خلقوخو و رفتار و منش نیما و روزهای واپسین زندگی او از زبان شیرین و شیوای آلاحمد است.
در بخش دوم، رمزگشایی جلال از صادق هدایت، با هدایت «بوف کور» روبهروییم تا از خلال حال و هوای بوف کور، خالقش را بیشتر بشناسیم. شخصیتش را، تنهاییاش را، انزوایش را و مهمتر از همه، آنچه درون او را «همچون خوره میخورْد»:
«تا زنده بود همچنان ناشناس ماند و اکنون هم که در عالم واقع نقش قهرمان داستان «تاریکخانه» را بازی کرده است از دوستان و آشنایان دمخور او هیچکس برنخاست تا از خود او سخنی بگوید؛ نامهای، یادداشتی، نشانهای و اثری از او پیش روی ما بگذارد که ما را در شناختنش کمک کند.»
کتاب رمزگشایی؛ نگاهی به نیما یوشیج و صادق هدایت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران ادبیات معاصر ایران و علاقهمندان به مطالعهٔ پژوهشهای ادبی پیشنهاد میشود.
درباره جلال آلاحمد
جلالالدین سادات آلاحمد، معروف به جلال آلاحمد، نویسنده و مترجم، در سال ۱۳۰۲ پس از هفت دختر در تهران متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود. او در ۲۲ سالگی، هم زمان با دورهای که در دانشسرای عالی مشغول به تحصیل بود، با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال مجموعه داستانی را به نام «دیدوبازدید» منتشر کرد.
در سال ۱۳۲۶، دومین کتاب خود را به نام «از رنجی که میبریم» همزمان با کنارهگیری از حزب توده چاپ کرد که بیانگر داستانهای شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از این خروج بود که برای مدتی به قول خودش ناچار به سکوت شد که البته سکوتی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلمزدن بود. در این سالها آلاحمد به ترجمه روی آورد و آثار «ژید»، «کامو»، «سارتر» و «داستایوسکی» را ترجمه کرد. آلاحمد در صحنه مطبوعات نیز حضور فعالانه داشت و در مجلات و روزنامهها فعالیت میکرد.
ویژگی آثار آلاحمد
بهطورکلی نثر آلاحمد نثری است شتابزده، کوتاه، تأثیرگذار و در نهایت کوتاهی و اختصار.
اغلب نوشتههایش بهگونهای است که خواننده میتواند تصور کند، نویسنده هم اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بیان میکند. آلاحمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کمنظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد.
آثار جلال آلاحمد را بهطورکلی میتوان در پنج مقوله یا موضوع طبقهبندی کرد:
قصه و داستان
مشاهدات و سفرنامه
مقالات
ترجمه
خاطرات و نامهها
درباره نیما یوشیج
علی اسفندیاری ۲۱ آبان ۱۲۷۶ به دنیا آمد. او که به نام «نیما یوشیج» شناخته میشود، شاعر نوپرداز و بنیانگذار شعر نو در زبان فارسی بوده است. لقب «پدر شعر نو فارسی» به او تعلق دارد.
نیما یوشیج، آگاهانه، همهٔ بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید؛ عنوان «شعر نو» را خودِ نیما بر هنر خویش نهاد. او با نگارش و انتشار مجموعهٔ «افسانه» انقلابی در فضای راکد شعر ایران به پا کرد؛ مجموعهای که آن را مانیفست شعر نوی فارسی میدانند.
همهٔ جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی در ایران، وامدار انقلاب و تحولی است که نیما یوشیج نوآور آن بود.
بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، نیما را همپایهٔ شاعران مکتب سمبولیسم جهان میدانند؛ زیرا در اشعار او نماد، بهعنوان شگردی هنری، به کار گرفته شده است.
نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام «روجا» چاپ شده است.
نیما یوشیج ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت در ۲۸ بهمن سال ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. این نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی را از بنیانگذاران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. صادق هدایت تحصیل در دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد اما به علت درد چشم مجبور شد که یک سال مدرسه متوسطه را ترک کند و پس از آن به مدرسه سنلویی که مدرسه فرانسویها بود رفت. تحصیل در این مدرسه زمینه آشنایی هدایت با ادبیات جهانی را فراهم کرد. او از نوجوانی نوشتن در روزنامهها را آغاز کرد. نخستین کتاب صادق هدایت انسان و حیوان، نام دارد که راجع به مهربانی با حیوانات، تألیف شده است.
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشته ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان مرگ را در مجله ایرانشهر که در آلمان منتشر میشد به چاپ رسانید و مقالهای به فرانسوی به نام جادوگری در ایران در مجله لهویل دلیس، نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. هدایت در سال ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. اما از وضع کارش راضی نبود؛ با وجود این سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب میشود و آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد. از جمله این آثار میتوان به مجموعه انیران، مجموعه داستانهای کوتاه سایهروشن، نمایشنامه مازیار با مقدمه مینوی، کتاب مستطاب وغوغساهاب با همکاری مسعود فرزاد، مجموعه داستانهای کوتاه سه قطره خون و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر گرداب، دونژوان کرج، مردی که نفسش را کشت، صورتکها، چنگال، لاله، آفرینگان، طلب آمرزش، محلل، مردهخورها، عروسک پشت پرده، چاپ نخست علویه خانم و همچنین سفرنامه اصفهان نصف جهان اشاره کرد.
هدایت در دوران اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته، بهصورت پلیکپی در پنجاه نسخه منتشر کرد. این نویسنده سرشناس ایرانی سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس با گاز خودکشی کرد.
بخشی از کتاب رمزگشایی؛ نگاهی به نیما یوشیج و صادق هدایت
اما بوف کور زبان خود هدایت است؛ خودِ اوست که در آن سخن میگوید. لحن خودش را دارد. مکالمهٔ خودِ اوست با درونش. صمیمیترین محاکاتی است میان او و سایهاش که بر دیوار قوز کرده و همچون بوف کور نشستهاست. دلهرههای عوام نیست. حرف و سخنهای عادیشده نیست. زبان تازهای است. ناراحتکننده است. پر از مالیخولیاست. شلاق میزند. برای خیلیها تنفرآور است و برای یک نفر جنونآمیز به نظر رسیدهاست که برداشته و نویسندهٔ آن را در دارالمجانینِ خود به زنجیر کشیدهاست.
کمتر داستانی از هدایت هست که صیغهٔ اول شخص مفرد در آن فاعل و متکلم باشد. گویا هدایت این سبک را فقط پنج بار آزمودهاست؛ اما در بوف کور چارهای جز این نبودهاست. بوف کور خودِ هدایت است یا همان «خودِ» او. و برای اینکه هدایت را شناختهباشیم باید بوف کور را بشناسیم یا «هدایت بوف کور» را. در اینجا غرضْ کوششی است برای ایجاد این شناسایی، و صحبت از «نقد» به معنای دقیق آن نیست.
بوف کور یک داستان کوتاه نیست؛ رمان هم نیست، محاکات است. مکالمهای است با درون؛ درونبینی است. کاوش در خاطرات است. حکایتی است حاوی صمیمیترین نفسانیات یک هنرمند. یک حکایت سوررئالیست و عجیب و غریب است و پر از غم غربت. اما آیا همین دو_سه جمله برای شناسایی بوف کور کافیست؟ این رسم چند سالی است که معمول شده تا با هر اثری همچون یک صندوق باروبنه رفتار کنند و دو_سه کلمهٔ مختوم به «ایسم» و «ایک» را بهعنوان اَنگ روی آن بزنند و خودشان را از شرش خلاص کنند. گرچه بر سر بوف کور نیز همین داستان پر از جهل و تباهی رفتهاست، بوف کور صندوق باروبنه نیست. کوتاهترین کوششی که برای شناختن یا شناساندن بوف کور بهکار رود، دستکم باید به اندازهٔ خود بوف کور باشد، چون آنچه در بوف کور نیست جملهپردازی و تصنّع است.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
انتظار نداشتم کتاب غرب زدگی از آل احمد در طاقچه نباشه. لطفا اون و هم اضافه کنید
چرا کتاب غرب زدگی جلال آل احمد نیستش؟
لطفا کتاب غرب زدگی رو اضافه کنید🌸💐💮🌺💐🌼
خیلی دوست داشتم.
عالی
دریچهای دیگر به زوایای پنهان آثار هدایت و نیما با قلم خاص مرحوم جلال آل احمد
نظرات جلال در مورد نیما و هدایته. مفید و جالب و برای جلالخونها، خوندنش از اوجب واجبات :)