دانلود و خرید کتاب پاریس بی مادر رضا بهکام
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب پاریس بی مادر

کتاب پاریس بی مادر

نویسنده:رضا بهکام
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پاریس بی مادر

کتاب پاریس بی مادر نوشتهٔ رضا بهکام است. انتشارات روزبهان این نمایشنامهٔ ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب پاریس بی مادر

کتاب پاریس بی مادر برابر با یک نمایشنامهٔ ایرانی است. این متن نمایشی به مضامین ضدجنگ و مهاجرت پرداخته است. رضا بهکام نمایشنامهٔ «پاریسِ بی‌مادر» را نتیجهٔ چهار سال از عمر خودش دانسته است؛ اثری که شخصیت‌هایش ماه‌ها درون این نویسنده زندگی کرده‌اند. این نمایشنامه که پنج‌پرده‌ای است، تلفیقی از مونولوگ‌ها و دیالوگ‌هایی است که در فضایی میان تئاتر و میکروتئاتر در جهان ذهنی شخصیت اصلی در جریان است.

می‌دانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب پاریس بی مادر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پاریس بی مادر

«پردهٔ چهارم

صحنهٔ اول

نور اسپات روی جزیرهٔ وسط آشپزخانه می‌آید.

مارتین هدفونی به روی گوش دارد و سرش را به سمت عقب صندلی‌اش رها کرده‌است. ایزابل در مسیر پیرامونی جزیره، برخلاف جهت عقربه‌های ساعت حرکت می‌کند. مارگریت نیز از سمت قاب‌عکس‌ها به آشپزخانه بازمی‌گردد و به روی میز جزیره، در حالت طاق‌باز دراز می‌کشد.

قاب عریض سربازان در دیوار انتهایی کم‌کم از نظر محو می‌شود.

ایزابل: توله‌گرگی در سرزمین خروس‌ها!

یک هویت بدلی!

مارتین...

مارتین پرونیه...

یک فرار دائمی...

یک نقاب برای فرار از یک اصلیت تَرَک‌خورده.

مارگریت: و شکسته‌شده... که هر تکه‌ش رو باید از یک سمت جمع کنن!

ایزابل: درست مثل دانه‌های کهربای سرخ!

مارگریت: که با ذوب در درجات بالا هم نشه پیوندشون زد!

ایزابل: ریشه‌ها... پدر... مادر...

مارگریت: موش‌کوچولوی خونه...

مارگریت -که روی میز جزیره دراز کشیده‌است- برمی‌خیزد، به سمت قاب‌عکس میلنا می‌رود و تصویر او را لمس می‌کند.

میلِنا، موش‌کوچولوی دوست‌داشتنی.

سپس به داخل گنجه می‌رود.

ایزابل دستش را روی شانهٔ مارتین می‌گذارد و به زبان صربی به او می‌گوید: «Možete me zvati svojim sunarodnikom»

مارتین: [به خودش می‌آید و با تعجب هدفون را از روی سرش برمی‌دارد.] چی!؟

ایزابل: می‌گم می‌تونی من رو هموطن خودت صدا کنی! می‌تونی من رو جای اونا بکشی؛ جای اون صرب‌ها... البته اگه آرومت می‌کنه!

مارتین: [سرش را به عقب می‌برد و دوباره چشمانش را می‌بندد.] شوخی بی‌مزه‌ای بود ایزی!

ایزابل: صرف‌نظر از این شوخی بی‌مزه، لحظهٔ رویارویی با حقیقت چه زمانیه؟

مارتین: [مکث طولانی] وقتی راه فراری نداری!

ایزابل: راه فراری نداری!؟

مارتین: دقیقاً... منکر این فیوژنی!؟

ایزابل: به زبان علم فیزیک نه!

مارتین: حین اون انفجار، در هزارم ثانیه ممکنه بتونی گریزی هم به خارج میدان نبرد داشته‌باشی!؟

ایزابل: [دوباره به حرکت دایره‌وار خود دور میز جزیره ادامه می‌دهد.] وقتی در یه دایرهٔ بسته باشی، خُب نه.

مارتین: یک رویارویی عریان در امتداد یک درخشش کورکننده!

ایزابل: [مکث] اوم، البته قرار بود به کمک واقعیت‌ها به سمت حقیقت سوزانی بریم که ممکنه...

مارتین: منحرف‌مون کنه! [قهقهه می‌زند.] یا سوخت‌مون ته بکشه! هه!

ایزابل: اما...

مارتین: اما نه‌فقط شوخی بی‌مزه‌ای بود، بلکه تمسخرآمیز و گستاخانه‌ست!

ایزابل: ولی اونجا بعد از سه دهه، آرامش پابرجاست.

مارتین: یه شعلهٔ سَرکش هر چه‌قدر هم که بالا بره و دیواره بکشه، یک جایی فروکش می‌کنه!

اما خاکستری که از جنس تن سوخته و کودشدهٔ ریشه‌های منه...

مثلِ یک گلولهٔ فلزی، من رو مذاب نگه می‌داره...

ایزابل: انگیزه‌هایی برای واکنش‌های مُشتی آریستوکرات‌نما و خُرده‌بورژوازی‌های بدل‌شده در نسیان. با حکم احمقانهٔ یک قاضی که همه‌چیز رو اون روز می‌خواد طوری ببینه که طعم کیک ردولوتش با قهوهٔ صبحگاهی‌ش روی زبونش یک ترکیب عالی بسازه.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

حجم

۱۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان