دانلود و خرید کتاب سنگی بر گوری جلال آل احمد
تصویر جلد کتاب سنگی بر گوری

کتاب سنگی بر گوری

نویسنده:جلال آل احمد
انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۳.۹از ۳۳۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سنگی بر گوری

کتاب سنگی بر گوری نوشتهٔ جلال آل احمد است. طاقچه این ناداستان را ارائه کرده است.

درباره کتاب سنگی بر گوری

کتاب سنگی بر گوری حاوی ناداستان است. این کتاب که شش فصل دارد، در سال ۱۳۴۲ به نگارش درآمد، اما تا سال ۱۳۶۰، درست ۱۲ سال پس از مرگ نویسنده منتشر نشد. نثر کتاب نمونهٔ خوبی از سبک نگارش ویژهٔ جلاال آل احمد است؛ روان و با جملات کوتاه و بدون هیچ‌گونه پیچیدگی و فاقد آرایه‌های ادبی؛ همچنین ویژگی برجستهٔ کتاب را امانتداری و راستگویی نویسنده در بیان ماجراها و احساسات شخصی خودش دانسته‌اند. این داستان‌نویس و نویسندهٔ مشهور معاصر ایران، این ناداستان را بر پایهٔ زندگی حقیقی خودش و همسرش (سیمین دانشور) نوشته است. راوی نخست به بازگویی چگونگی زندگی خانوادگی‌اش می‌پردازد و سپس راه‌های گوناگونِ بچه‌دارشدن را برمی‌شمارد و از آزموده‌های خود و همسرش در بررسی برخی از این راه‌ها می‌گوید؛ از آزمودن شیوه‌های پزشکی تا پیروی و اجرای برخی باورهای خرافی قدیم یا حتی پذیرش سرپرستی کودکی یتیم. این زوج، این دو نویسندهٔ تاریخ معاصر ایران هیچ فرزندی نداشتند.

در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و به‌دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم هم‌نوعان است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌تواند شامل این‌ها باشند: جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی - آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها و نقدهای ادبی.

خواندن کتاب سنگی بر گوری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطرات و جستار پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جلال آل احمد

سید جلال‌الدین سادات آل‌احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در محلهٔ سید نصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. او نویسنده، روشنفکر سوسیالیست، منتقد ادبی و مترجم ایرانی، پسرعموی سید محمود طالقانی و همسر سیمین دانشور بود. در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. دانش‌آموختهٔ رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تهران بود. تحصیل را تا دورهٔ دکترای ادبیات فارسی ادامه داد، اما سرانجام از ادامهٔ آن صرف‌نظر کرد. در جوانی (با حفظ گرایش‌های مذهبی)، به‌نوعی به روحانیت پشت کرد و نیز به جریان توده پیوست. تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت و افزون بر نگارش داستان، به نوشتن مقالات اجتماعی، پژوهش‌های مردم‌شناسی، سفرنامه‌ها و ترجمه‌های متعدد می‌پرداخت. می‌توان مهم‌ترین ویژگی ادبی آل‌احمد را نثر او دانست؛ نثری فشرده، موجز و درعین‌حال عصبی و پرخاشگر که نمونه‌های خوب آن را در سفرنامه‌های «خسی در میقات» یا ناداستان «سنگی بر گوری» می‌توان دید و خواند.

نخستین مجموعهٔ داستان او «دیدوبازدید» نام داشت. در سال ۱۳۲۶ دومین کتابش، «از رنجی که می‌بریم» را هم‌زمان با کناره‌گیری از حزب توده چاپ کرد؛ کتابی که بیانگر داستان‌های شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به‌عنوان ضربه‌ای سنگینی بر پیکر آزادی‌خواهان، آل‌احمد نیز افسرده شد. در این سال‌ها، کتابی را تحت‌عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ رساند. کتاب‌های «اورازان»، «تات‌نشین‌های بلوک زهرا» و «مدیر مدرسه» در همین دوران نوشته شدند. جلال آل‌احمد را ادامه‌دهندهٔ راهی می‌دانند که پیش از او، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در ساده‌نویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاوراتْ آغاز کرده بودند؛ استفاده از زبان محاوره‌ای به‌وسیلهٔ جلال به اوج رسید و گسترش یافت.

برخی از داستان‌ها و ناداستان‌های آل احمد: پنج داستان (۱۳۵۰)، نفرین زمین (۱۳۴۶)، سنگی بر گوری (نوشتهٔ ۱۳۴۲، چاپ ۱۳۶۰)، نون والقلم (۱۳۴۰)، مدیر مدرسه (۱۳۳۷)، سرگذشت کندوها (۱۳۳۷)، زن زیادی (۱۳۳۱)، سه تار (۱۳۲۷)، از رنجی که می‌بریم (۱۳۲۶)، دید و بازدید (۱۳۲۴) و...

مقاله‌ها: «گزارش‌ها» (۱۳۲۵)، «حزب توده سر دو راه» (۱۳۲۶)، «هفت مقاله» (۱۳۳۲)، «غرب زدگی» (۱۳۴۱)، «کارنامه سه ساله» (۱۳۴۱)، «ارزیابی شتاب‌زده» (۱۳۴۳)، «یک چاه و دو چاله» (۱۳۵۶)، «در خدمت و خیانت روشنفکران» (۱۳۵۶)، «اسرائیل، عامل امپریالیسم» و...

مشاهدات و سفرنامه‌ها: اورازان (۱۳۳۳)، تات‌نشین‌های بلوک زهرا (۱۳۳۷)، جزیرهٔ خارک درّ یتیم خلیج فارس (۱۳۳۹)، خسی در میقات (۱۳۴۵)، سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳)، سفر روس (۱۳۶۹) و...

ترجمه‌ها: تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو (۱۳۵۱ - با همکاری منوچهر هزارخانی)، چهل طوطی، قصه‌های کهن هندوستان (با سیمین دانشور، ۱۳۵۱)، عبور از خط اثر ارنست یونگر (با محمود هومن، ۱۳۴۶)، مائده‌های زمینی اثر آندره ژید (با پرویز داریوش، ۱۳۴۳)، کرگدن اثر اوژن یونسکو (۱۳۴۵)، بازگشت از شوروی اثر آندره ژید (۱۳۳۳)، دست‌های آلوده اثر ژان پل سارتر (۱۳۳۱)، سوءتفاهم اثر آلبر کامو (۱۳۲۹)، بیگانه اثر آلبر کامو (با خبره‌زاده، ۱۳۲۸)، قمارباز اثر فئودور داستایوفسکی (۱۳۲۷)، محمد و آخرالزمان اثر پل کازانوا (۱۳۲۵) و... .

از میان خدمات دیگرِ این نویسنده و متفکر به ادبیات فارسی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: معرفی آلبر کامو به جامعهٔ ادبی، معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن، حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی، ایجاد جهشی بی‌سابقه در نثر فارسی با نثر خودش، ایجاد تشکل‌های ادبی و صنفی (از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون).

جلال آل احمد ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ درگذشت.

بخشی از کتاب سنگی بر گوری

«این جوری بود که دیگر اقم نشست از هرچه دوا بود و دکتر بود و سرنگ بود و نسخه‌ی خاله زنکی بود و از هرچه عمقزی گل بته گفته بود. حالا دیگر حتی تحمل بوی آزمایشگاه و مطب را هم ندارم. یا حتی تحمل دلسوزی دیگران را که ای بابا ما بابچه هزار گرفتاری داریم و شما بی بچه یکی …یا دیگر انواع آداب معاشرت را. و این قضایا بود و بودتا داستان وین و آن مردکه‌ی اولدفردی که خیالمان را تخت کرد و برگشتیم. آنوقت هر بار زنم هوس بچه می‌کرد یکی از خواهرهایم را یا خواهربرادرهای خودش را صدا می‌کردم با زادورودشان که می‌آمدند و دو سه روزی یا فقط یک صبح تا عصر-همین هم کافی بود – مزه‌ی بچه را به او می‌چشاندند با شاش و گهش و بریز و بپاشش و بردار و بگذارش و عر و بوقش و قهر و تهر و دعوا و الخ …و باز برای مدتی خلاص. تا دیگر اینهم شد عادتی. حتی وظیفه ای که گاهی کلافه مان می‌کند. واه! مگه می شه ما سالی یک دفعه هم آق دایی رو نبینیم؟…یا برادر ما سال به سال که به ما می‌رسد…یا پس واسه‌ی چی از قدیم و ندیم گفته‌اند خانه‌ی خاله…و از این جور. و مگر خواهرها و خواهر زاده‌ها یکی دو تا هستند؟ دو خانواده با تمام عرض و طولشان. و در یک نقطه، التقا کنند. در نقطه‌ی صفر بی تخم و ترکگی ما. و تازه از فلان پسر عمه و دختر دایی که گله می‌کنی که چرا خدمت نمی‌رسیم. صاف درمی آید و می‌گذارد کف دستت که: آخه می گندشما از بچه بدتون میاد…ده پدر سوخته‌ها! با زاد و رودش آمده و یک صبح تا عصر وقتت را گرفته، اینهم مزدش! و بعد هم تو هرجایی با زنت دو نفری می‌روی اما جواب را دست کم به هفت نفر باید بدهی. و از این حساب‌های بقالانه…و اصلاً بحث از این نیست که ببینی یا نبینی مردم چه می گویند. بحث از این است که هر رفتارت حمل شونده به بی بچه ماندن است. در حالیکه تو می‌خواهی یک آدم عادی باشی. با رفتاری عادی. مثل همه. نه می‌خواهی حسرت بکشی و نه حسد بورزی و نه بی اعتنا باشی. آنوقت اگر با بچه‌های مردم خوب تاکنی و گرم باشی و قصه برایشان بگویی و بگذاری از سر و کولت بالا بروند پدر و مادرش می گویند حسرت دارد. و حتی بفهمی نفهمی بچه‌هایشان را از آزادیهائی که تو بهشان داده ای منع می‌کنند و شاید در غیابت اسفند هم برایشان دود کردند. تو چه می دانی؟ و اگر باهاشان بد تاکنی و از آخ و پیف و شاش و گه‌شان دلزدگی نشان بدهی می گویند حسودیش می‌شود. و اگر بی اعتنائی کنی و اصلاً نبینی که بچه ای هم در خانه هست با شری و شوری و یک دنیا چرا و چطور… می گویند از زور پیسی است. و خشونت بی بچه ماندن است. با مردم هم که نمی‌شود برید. و این مردم دوستان‌اند، اقوام‌اند. بزرگ‌ترند، کوچک‌ترند و هر کدام حالی دارند و شعری و بچه ای و ضعف‌هایی و احساساتی و می‌خواهند تو آن‌ها را همانجور که هستند بپذیری. و تو هم می‌خواهی اما نمی‌توانی. چون وضعی استثنایی داری. و آنوقت مگر می‌شود بچه‌شان را ندیده بگیری یا بهش زیادتر از معمول وربروی یا بد اخمی کنی؟…وباز همان دور تسلسل. و مهم‌ترین قسمت قضیه اینکه تا تو صد صفحه اباطیل چاپ بزنی بچه‌های دوستان واقوام صد سانتی متر کشیده تر شده‌اند و حالا مردی شده‌اند یا زنی و تا تو بیایی بفهمی که با کودک دیروزی چه جور باید رفتار کرد که مادر و پدرش آ زرده نشوند خود آن کودک اکنون جوانکی از آب درآمده است و تو به هر صورت از قلمرو حیات او و ذهن او بیرون مانده ای …و اینجوری که شد تو حتی این دلخوشی را هم نمی‌توانی داشته باشی که اگر دیگران جان خودشان را در فرزندانشان می‌کارند تو در این کلمات می‌کاری و دیگر گنده گوزیها… چون دست کم از عالم کودکی اخراج شده ای. از عالم بچه‌ها. و دو تای از این بچه‌ها مال خواهر زنم. هما. که خودش را کشت. بهمین سادگی. مواظبت از دو تا دسته‌ی گل را رها کرد به تقدیر و سرنوشت و به یک شوهر سرتیپ شونده. و خودش را کشت. آخر چرا این کار را کردی زن؟ بله. اواخر تابستان سال ۱۳۴۱ بود. روزهای آن زلزله‌ی نکبتی!»

معرفی نویسنده
عکس جلال آل احمد
جلال آل احمد
ایرانی | تولد ۱۳۰۲ - درگذشت ۱۳۴۸

جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، نویسنده و مترجم، در سال ۱۳۰۲ پس از هفت دختر در تهران متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود.

farez
۱۳۹۷/۱۰/۲۵

جلال ال احمد باور داردنویسنده ای که نتواند نقاب از چهره بردارد نخواهد توانست اثری ماندگار خلق کند. بخاطر همین با جسارتی بی نظیر به بازگویی زندگی شخصی خود می پردازد، داستان ناباروری اش و تلاشهایی که برای داشتن "سنگی

- بیشتر
پرویز
۱۳۹۸/۰۵/۲۱

جسورانه، صادقانه، با نثر شیرین و محتوایی تلخ. درباره ی جدال نیمه ی سنتی و نیمه ی مدرن یک مرد ایرانی که در بستری سنتی متولد شده و رشد یافته ولی افکارش و باور هاش دربند این سنتها نیست و

- بیشتر
من
۱۳۹۸/۰۹/۰۸

نمیدونم شاید واقعا شیفته شدم ولی با خوندن آثار آل احمد اصلا زمان و مکان از دستم در میره و یهو به خودم میام و می‌بینم رسیدم به اخر داستان یا حجم زیادی از کتاب رو خوندم بی اینکه خسته

- بیشتر
melodious_78
۱۳۹۸/۱۰/۲۸

خیلی جالبه،فصل آخرش رو بیشتر از بقیه دوستش داشتم، نثر جلال واقعا زیبا و دلنشینه بعضی جاها خیلی غمناک بود، مخصوصا قسمتایی که گله میکرد که آدما هرکارش رو به حساب اینکه فرزندی نداره میزارن

عاشق کتاب
۱۳۹۷/۰۴/۱۴

آدمی غوطه ور در چرخه ایست به نام زندگی و فرزندثمره این چرخه است، چه بسیارند زندگی های خالی از فرزند، مثل حفره های تاریک در شجره نامه بشریت.

Hanieh Mohamadi
۱۳۹۹/۰۹/۱۷

واقعا شجاعت و صداقت جلال آل احمد برای بیان این موضوع ستودنیه اما ماجرا برای من آنچنان جذاب نبود و اینکه به سادگی از خیانت به همسرشون میگن منو رنجوند

Dentist
۱۳۹۵/۰۶/۰۶

کتاب یه بخشی از زندگی شخصی جلال آل احمد رو به تصویر میکشه. بعد از خوندن کتاب فقط به یه چیز فکر میکردم: خیانت بین آقایون انقدر موضوع رایج و اجتناب ناپذیریه که حتی جلال آل احمد که میشه گفت

- بیشتر
کتابخوان
۱۳۹۸/۰۹/۱۵

ارزش خوندن داره. ولی جالبه گرچه جلال از دخالت ها و فضولی های بی مورد مردم در خصوصی تزین بخش زندگیش در کتاب شکایت می کنه ولی با نوشتن این کتاب در واقع همکان رو به دونستن خصوصی ترین بخش

- بیشتر
Darling
۱۳۹۶/۱۱/۱۸

"هر آدمی سنگی است بر گور پدر خویش" کتاب متفاوتی بود از جلال آل احمد بیان افکار شخصی و اوضاع اجتماعی ایران در آن زمان و البته قسمتی از زندگی شخصی و روایت جسورانه ای از بچه دار نشدنش که «بچه نداشتن»

- بیشتر
شاپرک
۱۳۹۸/۱۰/۰۱

از خوندنش لذت بردم، متن ساده و روانی داره که خب ویژگی نثر جلال هست، که البته باید اعتراف کنم بعضی جاها هم اصلا متوجه منظورش نمیشدم🙄 اما در کل اغاز و سیر و تمام کردنش رو دوست داشتم. شاید

- بیشتر
یا باید زندگی کرد یا فکر. دوتائی با هم نمی‌شود.
Nika
کثرت اولاد مرض مزمن فقرا است
Masoumehh
یا باید زندگی کرد یا فکر. دوتائی با هم نمی‌شود.
farez
کثرت اولاد مرض مزمن فقرا است
ف_حسنپوردکان
تنعم از آزادی پائین تنه ای.تنها تجربه ای که ما شرقی‌ها در فرنگ از آزادی می‌کنیم.
Marie Rostami
دنیا دارد از دست خوش تخمی اهالی خودش به عذاب می‌آید و تو داری غم بی تخم و ترکه ماندن را می‌خوری!
Mm.ao
در همان حوزه‌ی اخلاق یک عمل خیر روی دیگر سکه‌ی شر است. شری باید باشد تا خیر من در کفه‌ی مقابلش جابگیرد.
farez
-بجای دق کردن بهتر است به پیشباز واقعه برویم.
ف_حسنپوردکان
تنعم از آزادی پائین تنه ای.تنها تجربه ای که ما شرقی‌ها در فرنگ از آزادی می‌کنیم.
ف_حسنپوردکان
باید گرفتار بود و دید که آدم چه براحتی تن به هر وسوسه ای می‌دهد؛ و دنیای ذهنش به هر امایی چطور از اساس خراب می‌شود.
هانا
حالا تو باید با آنچه پشت سرداری نفر آخر این صف بایستی و گذر دیگران را به حسرت تماشا کنی
Zahra.kazemi6
عدالت پایین تنه ای. تنها عدلی که در ولایت ما سراغ می‌توان گرفت.
Eli Sh
گنده گوزی نکن. قرارشد بی خودنمایی و شهیدنمایی…
Agha_M@hdiar
عبث که نیست این دوام خلقت و این تکرار تولدها. هر تولدی دنیایی است. عین ستاره ای.تو ورای پدرت زاده ای.او زاد و مرد. ستاره‌اش از آسمان افتاد. اما تو هنوز نمرده ای.و ستاره‌ات هنوز کورسو می زند. درست است که از پدر چیزها در تو است ولی ببینم آیا تو فقط گوری هستی بر پدری؟
پرویز
قضا و قدر و سرنوشت و همه‌ی این‌ها را با همان توجیه علمی، همه را می‌فهمم. اما تحملش ساده نیست.
پرویز
رجوع کنید به دستمال شب زفاف و به بوق و کرنای دهات روی بام حجله. و این‌ها یعنی اینکه من حتی در خصوصی‌ترین روابط با زنم بنده‌ی همان مقرراتی هستم که قرن‌ها پیش از من وضع شده. و بی دخالت من. عین همان داغ باطله. و تازه اسم همه‌ی این‌ها تمدن است و مذهب است و قانون است و عرف و اخلاق است. اینجاهاست که آدم دلش می‌خواهد یک مرتبه بزند زیر همه چیز.
من
همه‌ی چیزها را آزمودیم و همه ایده آل‌ها را. اما کدام ایده آل است که ارزش یک تن آدمی را داشته باشد تا بتوانی خودت را فدایش کنی – به پایش پیر کنی -. و تو که به هر صورت باید پیر بشوی و زنت – چه دلیلی برای پیر شدن دارید؟ و اصلاً چه موجبی برای بودن – برای قدرت پیری را ذخیره کردن …نه اینکه صبح تا شام زن و شوهر جلوی روی هم بنشینیم، درست همچو دو آینه، و شاهد فضایی پراز خالی باشیم یا پر از عیب و نقص. آخر یک چیزی در این وسط، میان دو آینه، باید بدود تا بی نهایت تصویر داشته باشیم.
آسمان
آن‌ها هر دو روحانی بودند. نان ایمان مردم را می‌خوردند. حافظ سنت بودند.
کِــــلارآ
یا باید زندگی کرد یا فکر. دوتائی با هم نمی‌شود.
حسن
میدانی؟ من اصلاً از همین اندازه علاقه هم که به این دنیا پیدا کرده‌ام بیزارم. اصلاً وقتی من نمی‌توانم مسؤولیت خودم را بپذیرم – با همه‌ی ناامنی‌ها و با همه‌ی فرداهای تاریک- چطور می‌توانم مسؤولیت دو نفر دیگر را بپذیرم؟
Aliye

حجم

۵۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۶۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴ صفحه

حجم

۵۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۶۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان