دانلود و خرید کتاب داستان عجیب آلکسی نیکولایویچ تولستوی ترجمه محمد حفاظی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب داستان عجیب

کتاب داستان عجیب

معرفی کتاب داستان عجیب

کتاب داستان عجیب نوشتهٔ آلکسی نیکولایویچ تولستوی و ترجمهٔ محمد حفاظی است. انتشارات روزبهان این مجموعه داستان کوتاه و روسی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب داستان عجیب

کتاب داستان عجیب (داستان‌های جنگ کبیر میهنی) برابر با یک مجموعه داستان کوتاه و روسی است. این داستان‌ها به بررسی تأثیرات ویرانگر جنگ جهانی بر زندگی مردم روسیه پرداخته و با نگاهی واقع‌گرایانه و احساسی، لحظات تلخ و دردناک جنگ را روایت کرده و تصویری از خشونت، ویرانی و آسیب‌های روانی به‌جای‌مانده بر زندگی مردم عادی ارائه داده است.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب داستان عجیب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ روسیه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آلکسی تالستوی

آلکسیی نیکولایویچ تولستوی در سال ۱۸۸۳ به دنیا آمد و در سال ۱۹۴۵ میلادی درگذشت. او شاعر و رمان‌نویس روس و عضو آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی بود. آلکسی تالستوی در سن‌پترزبورگ در رشتهٔ فنی تحصیل کرد، اما بعد به ادبیات روی آورد. نخستین مجموعه شعرش را در ۱۹۰۷ میلادی منتشر کرد، اما بعدها آن را جزو آثار خود محسوب نکرد. در سال ۱۹۱۱ به داستان‌نویسی روی آورد، اما جنگ جهان اول درگرفت و او به‌عنوان خبرنگار به جبهه رفت. پس از جنگ و وقوع انقلاب اکتبر به مخالفان انقلاب پیوست و به فرانسه رفت. در فرانسه با مجلهٔ مهاجران روس به نام سالنامهٔ معاصر همکاری کرد. پس از چند سال زندگی در پاریس و برلین در سال ۱۹۲۳ به شوروی بازگشت و با خود آثاری را که در در دوران مهاجرت نوشته بود، آورد. سه‌گانهٔ «گذر از رنج‌ها» اثر اوست.

بخشی از کتاب داستان عجیب

«یک نقاش هنرمند، کاتیا را در وضع ایستاده، با خنده‌ای بر لب، گیسوانی ابریشم‌وار و پرچین‌وشکن از وزش نسیم و در جامه‌ای لطیف و چسبان بر اندام باریک نورسته‌اش، به تصویر کشانده‌بود. پشت‌سر کاتیا، بر زمینه، تیغه‌های گرم خورشید، ابرهای پنبه‌ای را می‌سفتند و در زیر پایش فرشی از گل‌های قاصدک و مروارید گسترده شده‌بود. اما برانگیزنده‌ترین چیز در تصویر، چهرهٔ کاتیا بود؛ چهره‌ای با ابروان تازه‌رسته، بینی بالابرگشته، چشم‌هایی خمار و گیرا که از سرشاری زندگی و شوق می‌درخشید و لبانی به‌سان غنچه‌ای نوشکفته... چهرهٔ دختری در هجدهمین بهار زندگی که با دیدن او هیچ هنرمندی، با هر میزان درک و شعور، از گرفتارشدن به عشقش خودداری نتوانست.

کاتیا از هر نوع بی‌عدالتی، شقاوت و خشونت متنفر بود. او نمی‌توانست مردمی را درک کند که گذشته از کنجکاوی محض، در خیابان می‌ایستادند تا تماشاگر نزاعی باشند. او در جمع آدم‌های صمیمی، خوب، مهربان، سرخوش، پرجنب‌وجوش و باانرژی شادمان‌تر از همیشه بود. هر نوع مشاجره در ملاءعام او را وحشت‌زده و گوشه‌گیر می‌کرد. نه، پلیدی و بدی نباید در زندگی جایی داشته‌باشند.

شاید می‌بایست چنین می‌بود، اما آدم‌های پلید، بدتر آنکه شقی و کینه‌توز، در دنیا وجود داشتند. کاتیا هجده سال داشت. او هنوز در حال رشد و بالندگی بود و زندگی اطراف او نیز می‌بایست رشد می‌کرد و زیباتر و کامل‌تر می‌شد. این کاتیا اگر به چیزی اعتقاد داشت، اعتقادش مطلق و با همهٔ نیروی جوشیده از طبع احساساتی‌اش بود. او باور داشت که هر چیز تنفرانگیز و زشت باید محو و نابود شود؛ مانند خانه‌های کوچک در حال ریزش واقع در خیابان‌های مسکو که منهدم می‌شدند و در جایشان ساختمان‌های رفیع زیبا بنا می‌شد. کاتیا صبح زود در سر راهش به مدرسه از میدان سرخ می‌گذشت و از زیر چشم و با لبخند، نگاهی به ساعت کرملین می‌افکند. در آن هنگام، هیچ عاملی در جهان نمی‌توانست او را مجاب کند که عقربه‌های طلایی بر صفحهٔ ساعت به سوی آینده‌ای حرکت می‌کنند که حتی مخوف‌تر از گذشته خواهدبود. اوه، نه! به‌زعم کاتیا، زمان به سوی سعادت و خوشی برای همگان ره می‌سپرد.

پدر کاتیا در اداره‌ای به کار مشغول بود. شش ماه و نیم از سال را دائم کار می‌کرد و با بردباری، انتظار آن لحظهٔ فرخنده‌ای را می‌کشید که بتواند در خاک نمناک باغ کلبهٔ روستایی‌اش کندوکاو کند. مادر کاتیا خیاط بود. او، مانند همهٔ مادران، به‌محض نشستن پشت چرخ خیاطی __که صدای ملایم آن از بام تا شام خانه را پر می‌کرد__ نگران وضع خانواده بود. کاتیا برادری داشت به نام لئونید۷۰ که در دانشگاه مسکو به تحصیل در رشتهٔ فیزیک مشغول بود.

کاتیا رفتن به تئاتر، کنسرت موسیقی سمفونیک و سینما را دوست می‌داشت و اغلب به‌اتفاق برادرش بدان‌جاها می‌رفت. اما بیشتر از هر چیز، علاقه‌مند بود که پس از صرف شام روی نیمکت بالشتک‌دار، در خود لوله شود و دربارهٔ مقوله‌های تخیلی، عجیب و فوق‌طبیعی پچ‌پچ‌کنان با برادرش گفت‌وگو کند. لئونید با ته‌سیگاری روشن میان لب‌ها، کنار خواهرش روی نیمکت ولنگ‌وباز نشست و بیان داشت:

«از من قبول کن کاتیا، علم فیزیک تا چند سال دیگه به اندازه‌ای پیشرفت می‌کنه که ما می‌تونیم به کرات دیگه سفر کنیم؛ مثلاً به مریخ. تو می‌تونی سیصدمیلیون کیلومتر پرواز کنی، بدون اینکه موقع فروداومدن، خطر سقوط یا تصادفی در کار باشه. ما یک دستگاه عکس‌برداری داخل موشکی "میان‌سیاره‌ای" و مجهز به فرستندهٔ بی‌سیم جاساز می‌کنیم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۱۶۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان