بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

بریده‌هایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأی
۴٫۱
(۹۷)
هیچ دشمن خونی‌ای نمی‌تواند این‌طور روح‌وروان آدم را به هم بریزد، اما دوستان چرا، آن‌ها می‌توانند.
کاربر ۳۴۱۱۴۰۹
بچه که فقط زاییدن نیست، بزایی و زیرش نزایی شرطه.
سیّد جواد
برای زنده ماندن تنفر هم به اندازهٔ دوست داشتن لازم است.
سیّد جواد
بدیِ معصومیت این است که بعد از اولین گناه آدم دیگر هیچ‌وقت به روزهای پیش از آن برنمی‌گردد.
سیّد جواد
اگه بخوای خیلی بد باشی اشتباهه، ولی اگه زیادی خوب باشی خیلی‌خیلی اشتباهه. چون حقت رو می‌خورن یه آب هم روش. بد بودنِ من بقیه رو می‌کُشه. خوب بودنم خودم رو.
سیّد جواد
حرف‌های نزده را همیشه می‌شود زد، ولی پس گرفتن حرف‌هایی که زده شده چندان ساده نیست.
علیرضا
بدیِ معصومیت این است که بعد از اولین گناه آدم دیگر هیچ‌وقت به روزهای پیش از آن برنمی‌گردد. پس از آن روز دیگر فکر آدم شدن برای همیشه از سرم افتاد.
mahdi
فقط من ماندم و منیژه. منیژه نزدیک‌ترین خواهر به من است، با سه سال اختلاف سنی. در واقع منیژه اسمی بود که ما صدایش می‌زدیم. نام اصلی‌اش توی سجل «دخترتمام» است. دخترتمام یک دعای پنهانی با خداست که معنی سادهٔ آن این است «خدای بزرگ، اگر ممکن است در دفعات بعدی جنس دیگری برای ما بفرستید، متشکرم.»
سیّد جواد
بعد از ازدواج عشق کاملاً منهدم می‌شود
سیّد جواد
مهاجرت دوستان برادر مرگ است، مرگ کوچک‌تر. سفرکرده‌ها تأثیری مثل مرگ باقی می‌گذارند، نه آن‌قدر نیستند که بشود با نبودن‌شان کنار آمد، نه آن‌قدر هستند که بتوان بغل‌شان زندگی کرد.
سیّد جواد
امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
Faranak_naseri_
خوبیِ کر بودن یکی این است که کسی آن را نمی‌بیند. مشکل‌ساز هست، ولی ترحم‌برانگیز نیست.
سیّد جواد
آدمی که کسی تو زندگیش نباشه، آدمِ خطرناکیه. این یعنی هیشکی توی این دنیا دوست‌داشتنی نیست که یه نیم‌نگاهی به‌ش بندازی. آدم این‌طوری زیاد دووم نمی‌آره. آدم‌ها باید همدیگه رو دوست داشته باشن. این تنها راهیه که شاید بشه باهاش زندگی رو تحمل کرد.
سیّد جواد
آدم باید چیزهایی را که دوست می‌دارد، دودستی بچسبد. نباید بگذاریم دوستی‌ها با فاصله‌ها آزمایش شوند. امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
amirfarhadh
کاش خود خدا می‌آمد چند کلمه‌ای با بنده‌هایش حرف می‌زد تا دل آدم قرص شود، حداقل با بنده‌هایی که از نظر روانی دارند پاره می‌شوند.
Faranak_naseri_
او از من بُرید، نه به این دلیل که از من متنفر شده بود، بلکه به این خاطر که روزی همدیگر را عمیقاً دوست داشتیم. دوستی‌های آتشین مهم‌ترین عامل دشمنی‌های سرسختانه است.
amirfarhadh
هیچ‌چیز ارزش این را ندارد که حالت را به خاطرش بد کنی، حتی رسیدن به حال خوب.
نرگسجون
مَرده و دردش. مگه این‌که آدم نامرد باشه که بی‌درد بمونه. آدم نامرد هم که زیر دست‌وپا ریخته. تو سر سگ بزنی دوتا می‌رینه برات. نامردها دست می‌دن ولی دل نمی‌دن.
سیّد جواد
حالا که دیگر در مدارس خبری از نمره نیست، این حرف‌ها مسخره است، اما آن روزها ما می‌مُردیم تا نتیجهٔ امتحانات‌مان برسد. بیست و پنج صدم می‌توانست کار بیست نمره را بکند؛ فرق نُه و هفتاد و پنج با ده گاهی یک سال از عمر آدم بود.
سیّد جواد
تنها راهی که می‌شد از طریق زندگی به آرامش رسید همین مرگ بود.
سیّد جواد
پابندها مضحک‌ترین اختراع بشریت‌اند. من تاوان مغز پریشان و روح ناآرامم را می‌دادم، آن‌ها پاهای لَنگم را گرو برداشته بودند، آن هم این‌قدر دیر.
نرگسجون
به نظرم او بسیار دل‌فریب بود. دماغ شمشیری بلند و ابروهای ضخیم پیوندی با گوش‌هایی که بگویی‌نگویی به خودم رفته بود. زیبایی‌اش جوری نبود که هر کسی بی‌هوا عاشق دوآتشه‌اش بشود، ولی چیزی که هست چندش‌آور هم نبود. منظورم این است که این‌دست قیافه‌ها باب دندان همه نیست، مشتری‌های مخصوص خودش را دارد.
سیّد جواد
با هم کارت‌بازی می‌کردیم. کارت‌های فوتبالی بود که تیم‌های مشهور دنیا توش بود. گلِ زده و گلِ خورده و بازی‌های جهانی و مشخصات این‌چنینی درش بود. کارت‌ها را دست می‌گرفتیم و از اطلاعات تیم هم می‌پرسیدیم. هر کس امتیاز بیش‌تری می‌آورد کارت را صاحب می‌شد.
سیّد جواد
در دنیایی که خوبی «باید» نیست، دیگر بدی هم «نباید» نیست.
سیّد جواد
«خیالت راحت باشه، پسرم! دیگه مرگ هم نمی‌تونه ما رو از هم جدا کنه.» کسی که این حرف را می‌زند یا دروغ می‌گوید یا هنوز مرگ را به‌درستی نمی‌شناسد. مرگ ایستگاه آخر است. هر زمان که سر برسد می‌تواند به ریش ناگسستنی‌ترین پیوندها بخندد.
سیّد جواد
همیشه باید مراقب خندهٔ کسانی که واقعاً خوشحال نیستند باشید. لبخندی که تمام صورت را درگیر نکند نشانهٔ آشکار دغل‌کاری است.
سیّد جواد
اعتماد حس بی‌نظیری است که تا قبل از فروپاشیِ محض دنیا را حسابی شیرین می‌کند.
sama65
برای زنده ماندن تنفر هم به اندازهٔ دوست داشتن لازم است.
amirfarhadh
کاش همان‌جور که فراموش شدم می‌توانستم فراموش کنم.
دردونه
راستی که موسیقی هم مثل سکوت زبان مشترک همهٔ آدم‌هاست، ورای دین و رنگ و قوم.
حسین احمدی

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان