دانلود و خرید کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی سلمان امین
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی

کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی

نویسنده:سلمان امین
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی

کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی نوشتهٔ سلمان امین است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی

کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی برابر با یک رمان معاصر و ایرانی و داستان پسر نوجوانی است که بر اثر حوادثی به‌سمت شبکه‌های هرمی کشیده می‌شود. او با اتفاقاتی غیر قابل پیشبینی روبه‌رو می‌شود. این رمان تم اجتماعی دارد و با لحنی ساده و شبیه به محاوره نوشته شده است. رمان «قلعه‌مرغی، روزگار هرمی» موفق به دریافت جایزهٔ دوازدهمین دورهٔ جشنوارهٔ ادبی گلشیری شده است. این رمان در ۳۰ فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است.

خواندن کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قلعه مرغی، روزگار هرمی

«توی قسمت آقایان دو تا دستشویی بود که روی یکی‌اش بزرگ نوشته بود «خراب است». حالا اگر کسی نداند خیال می‌کند خلا با یک سیستم پیچیده کار می‌کند. به نظرم اگر صاف و صادق بنویسند «به علت بسته بودن راه آب، موقتا از پذیرش شما دوست گرامی معذوریم» خیلی بهتر منظور را می‌رساند. صمیمانه‌تر هم هست. چپیدم توی آن یکی که خراب نبود. حیف که دستشویی نداشتم وگرنه جابجا کار را تمام می‌کردم. به جاش چند دقیقه بیخودی سرپا وایستادم. قاطی کرده بودم. می‌خواستم هوار بکشم، نمی‌شد. اگر صدام بیرون می‌رفت بی‌بروبرگرد می‌آمدند با یک اردنگی قایم ازم پذیرایی می‌کردند. هنوز چند دقیقه بیش‌تر نبود که مثل عقب‌مانده‌ها «گارسون... گارسون» کرده بودم. عوض داد و هوار کردن، سر کاسه نشستم و با سوئیچ موتور، شماره اسکندر را پشت در کندم، زیرش هم نوشتم لاله. هیچ خوب نشد. لاله جزء ناموس من به حساب نمی‌آمد ولی از نقطه نظر اخلاقی کارم به هیچ عنوان درست نبود. روی اسم لاله را خط‌خطی کردم و به جاش نوشتم مهناز. چه می‌دانم. شاید حتی این هم کار خوبی نبود.

چون درِ دستشویی رستوران‌های سنتی مثل مال پارک‌ها سوراخی چیزی ندارد، می‌توانستم با خیال راحت، اسم و آدرس چند نفر دیگر را هم بکنم ولی دل و دماغش را نداشتم، دست و دلم اصلاً به کار نمی‌رفت. پام هم که خواب رفته بود. وانگهی تمام روز را هم که نمی‌شد سر کاسه توالت سپری کنم. توالت‌ها جاهای مناسبی برای حل مسائل ناموسی نیستند. بلند شدم که بیرون بزنم، متوجه کاغذ بزرگ پشت در شدم «لطفا بعد از خروج، در دستشویی را باز بگذارید» لابد پیش خودشان فکر می‌کردند کسانی پیدا می‌شوند که قبل از خروج، در را باز بگذارند. این جمله‌شان از آن «دستشویی خراب است» هم مزخرف‌تر بود. توی روشویی، دو سه مشت آب به دست و روم پاشیدم، اصلاً کیف نداد، این‌قدر پاشیدم پاشیدم تا بالاخره یک کیف جزوی داد.

سلاّنه‌سلاّنه رفتم پیش لاله. سر سفره نشسته بود و داشت با سبزی‌ها شکل گل در می‌آورد. از حق هم نگذریم به سیاه و سفید دست نزده بود. چون قبل از رفتن علامت گذاشته بودم اگر چیزی کم می‌شد، آنی می‌فهمیدم.

«معلومه تو کجایی؟»

«گلاب به روت.»

«این همه وقت؟»

«کارم یه کمی طول کشید.»

خیلی جدی این را بهش گفتم که دیگر حرف و حدیثی پیش نیاید.

«خیله خب، حالا بیا بشین، غذا از دهن افتاد.»

میلم پریده بود. نان‌هایی هم که ترید کرده بودم حسابی تِخِرمه شده بود. اما از طرفی اگر نمی‌خوردم هم از کیسه‌ام می‌رفت. خوردن غذا همیشه حجم قابل توجهی از ناراحتی‌های من را کم می‌کند ولی باز معلوم بود که یک چیزی‌ام می‌شود. روح لاله هم خبر نداشت که از جیک و بوکش سر در آورده‌ام. خیالش از شرمندگی چپّه کردن دیزی به این حال و روز افتاده‌ام.

هر بار زیرچشمی نگاهش می‌کردم به کله‌ام خطور می‌کرد کمی بهش حق بدهم، ولی نشد که نشد. اگر سر موضوع اسکندر هم بهش حق می‌دادم، سر موضوع خودم دیگر هیچ حقی نمی‌ماند. دختره تو روز روشن دوسره بار کرده بود و راحت نشسته بود آبگوشتش را هورت می‌کشید. حتی به عقلِ گردش نرسیده بود که لااقل من یکی را وارد این کثافت‌کاری‌ها نکند. شاید من برای حل بعضی مشکلات ناموسی به کار بیایم، ولی برای درگیر شدن در یک ماجرای این ریختی هنوز خیلی کوچکم. این‌قدر با غذا ور رفتم که صداش درآمد:

«چرا نمی‌خوری پس؟»

«دارم می‌خورم.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۱۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

حجم

۲۱۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان