دانلود و خرید کتاب داستان های پس از مرگ ﺟﯽ د .ی ﺳﻠﯿﻨﺠﺮ ترجمه بابک تبرایی
تصویر جلد کتاب داستان های پس از مرگ

کتاب داستان های پس از مرگ

معرفی کتاب داستان های پس از مرگ

کتاب داستان های پس از مرگ نوشتۀ جی دی سلینجر و ترجمۀ بابک تبرایی است. نشر چشمه این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، شامل سه داستان از آخرین داستان‌های سلینجر است که تا زمان حیاتش اجازه چاپ آنها را نداده بود.

درباره کتاب داستان های پس از مرگ

کتاب داستان های پس از مرگ سه داستان کوتاه را دربردارد.

نخستین داستان، «اقیانوسِ پُر از گوی‌های بولینگ» نام دارد که عموماً مهم‌ترین اثر منتشرنشدۀ سلینجر دانسته شده است. این داستان، به‌نوعی پیش‌درآمدی است بر محبوب‌ترین کتاب این نویسنده، «ناتور دشت». اقیانوسِ پُر از گوی‌های بولینگ، همچون همهٔ کارهای سلینجر، جادویی، شیرین و غمناک است و امکانِ سرانجام خواندنش شورانگیز و درکِ دلیلِ مخفی نگه‌داشته شدنش نیز غیرممکن است. این داستان، دربارهٔ مرگ کِنِت کالفیلد است.

داستان «پسری که روز تولدش بود»، دومین داستان از این مجموعه، ساده و روان است. سبک سیلنجر، در این داستان، کاملاً مشهود است.

داستان سوم نیز که «پائولا» نام دارد، تنها داستان سیلنجر در سبک ترسناک و دلهره‌آور است.

خواندن کتاب داستان های پس از مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جی دی سلینجر

جروم ديويد سلينجر در اول ژانويه سال ۱۹۱۹ در مَنهتن نيويورک به دنيا آمد. وی یک نويسنده آمريكایی بود.

سلینجر پس از اتمام تحصيلات ابتدايی، به دانشكدۀ نظامی والی پِنسيلوانيا فرستاده شد و آنجا عنوان بدترين دانشجوی تاريخ دانشكده را به‌دست آورد. او در هجده‌سالگی، چند ماهی به اروپا رفت و به‌محض برگشتن به آمريكا، در سال ۱۹۳۸، وارد يكی از دانشگاه‏‌ها شد اما باز هم تحصيلاتش را نيمه‌كاره رها كرد. سلینجر در جوانی عاشق اونا اونيل شد و تا توانست برايش نامه نوشت، با‌اين‌حال، اونا اونيل با چارلز چاپلين ازدواج كرد.

این نویسنده، در سال ۱۹۴۰ اولين داستانش را به نام «جوانان» در یک مجله چاپ کرد و سپس وارد ارتش شد. او در ارتش، به‌عنوان گروهبان يكم پياده در جنگ جهانی دوم شركت كرد. سلینجر، وقتی متفقين در خاک فرانسه و ساحل نورماندی پياده شدند، شجاعت زيادی از خودش نشان داد.

«ناتور دشت» را سلينجر در سال ۱۹۴۵ به‌عنوان نخستین رمانش، نوشت و توانست آن را در سال ۱۹۵۱ به‌طور رسمی و به‌صورت كتاب در آمريكا و بريتانيا به چاپ برساند. با اين حال، چاپ اين كتاب، به بهانۀ اينكه غيراخلاقی است در مناطقی از آمريكا ممنوع شد و در سال ۱۹۹۰ از طرف انجمن كتابخانه‏‌های ايالات متحده نیز، جزء كتاب‏‌های ممنوع‌الچاپ اعلام شد.

از رمان‌ها و داستان‌های بلند او می‌توان به اینها اشاره کرد:

ناطور دشت، فرنی و زویی، تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور، جنگل واژگون.

مجموعه داستان‌های او هم عبارت‌اند از:

دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم، هفته‌ای یه بار آدمو نمی‌کشه، نغمهٔ غمگین، یادداشت‌های شخصی یک سرباز، دختری که می‌شناختم.

از آثار سلینجر برای تولید آثاری در قالب‌های دیگر نیز اقتباس شده است:

داریوش مهرجویی، کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی، فیلم پری را با برداشتی آزاد از رمان «فرنی و زویی» اثر سلینجر ساخته است؛ همچنین، مهرجویی در فیلم هامون، از زبان شخصیت اصلی، اشاره‌ای به آن دارد.

کتاب ناطور دشت نیز در سریال Ghost in the Shell: Stand Alone Complex مورد بحث قرار گرفته است.

جی دی سلینجر در ۹۱ سالگی، در ۲۷ ژانويه ۲۰۱۰، به مرگ طبيعی درگذشت.

بخشی از کتاب داستان های پس از مرگ

«دوشیزه کالینز داشت با سینی ظرف‌های خالی‌شدهٔ ناهار از اتاق می‌آمد بیرون و پشتِ سر، بستن درِ دولنگه برایش کمی سخت بود. اِثِل که داشت نزدیک می‌شد به‌نظرش رسید دوشیزه کالینز همیشه در حال بیرون آمدن از آن اتاق بود.

اِثِل با نجوای بیمارستانی پرسید: «امروز حالش چه‌طوره؟»

«اوه، خانم نیکلسون!» احوال‌پرسی دوشیزه کالینز آن‌قدر بلند بود که انگار یکی از اقوامش را دیده بود که فکر می‌کرد بیست سال پیش مُرده. «اوه، خیلی بهتره.» او همیشه خیلی بهتر بود. دوشیزه کالینز با دستی توانا و پُر از رگ‌های برجسته پوششِ روی بزرگ‌ترین بشقاب را برداشت. «الان ناهارشو خورد، گوشت دنده رو خورد، سیب‌زمینی‌رَم همین‌طور، ولی به هویج‌ها دست نزد.» همیشه چیزی بود که او بهش دست نمی‌زد.

اِثِل پرسید: «می‌تونم یه دقیقه برم تو؟ یعنی خواب نیست که؟»

دوشیزه کالینز گفت: «خواب؟ اون؟»

اِثِل پاورچین رفت توی اتاق. سرِ تختِ رِی بالا آورده شده و او رادر وضعیت نشسته قرار داده بود. رِی نشسته بود. موهای قهوه‌ای روشنش، انگار به دستِ یک مادر، مرتب شانه شده و یقه‌برگردان‌های ربدوشامبر خال‌خالی‌اش تا گلوی تقریباً بی‌ریشش بالا کشیده شده بودند.

به اِثِل نگاه کرد، ولی حالت گرفتهٔ صورتش بی‌تغییر ماند. انگار شغلش این بود که همان‌طور آن‌جا بنشیند.

«اِثِل اومده، شیرینم، سلام.» درِ توییِ درِ دولنگه را بست. «شیرینِ من نشسته.» رفت طرفش، خم شد، و با یک «مممم» یک‌راست بوسهٔ نمناکی بر لبش زد. امثال آقای پیرس توی مغازه برای چنین کاری بهش آپارتمانی در خیابان‌های پنجاه و چندم می‌دادند. «تولدت مبارک، عزیزم. تولدت مبارکِ مبارکِ مبارکِ مبارک.»

«ممنون. هی. تکیه‌تو دادهٔ رو شکمم.»

نشست روی صندلی پشت‌صافِ سمت راستِ تخت و دستش را گرفت.

«پسرم امروز تولدشه.»

«اِه.»

«چرا هویج‌هاتو نخوردی؟ می‌شه لطف کنی به من بگی؟»

«قبلِ این‌که برسن به من یکی جویده بودشون.»

اِثِل نخودی خندید؛ کاری که خیلی خوب انجامش می‌داد.

«شاید دوشیزه کالینز بوده. قیافه‌ش شبیه کس‌هاییه که راه می‌افتن هویج مردمو می‌خورن. اون هم هویج پسرهایی رو که امروز بیست و دو سال‌شون شده.»

رِی خرخری کرد.

اِثِل بهش گفت: «شیرینم، تو باید غذا بخوری.»

رِی دستش را از دستِ اِثِل کشید بیرون و به بیرونِ پنجرهٔ سمتِ چپش نگاه کرد. منظره‌ای که دیده می‌شد طرفِ دیگر همان ساختمان بود.

اِثِل دستور داد: «منو نگاه کن. بیست و دو. مَرده داره بهم می‌رسه.»

کاکلِ بالارفتهٔ پشت سرِ رِی کشیده شده بود پایین.

اِثِل گفت: «هِی، منو نگاه کن.»»

i._.shayan
۱۳۹۷/۰۹/۱۲

اکثر کتاب به مقدمه و موخره ی کتاب گذشت که واقعا نیازی بهشون نبود و فقط مصاحبه آخر نکات جالبی برای خوندن داشت بصورت کلی باید بگم این کتاب فقط بخاطر داستان اقیانوس پر از گوی های بولینگ ارزش خریدن

- بیشتر
Baharak
۱۳۹۸/۱۲/۱۹

داستان اول رو فقط دوست داشتم .ترجمه خیلی بد بود نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و ادامه بدم

cloudy sky
۱۳۹۷/۰۶/۲۰

خیلی بده داستانشم شبیه موضوعش نیست

رامین
۱۳۹۷/۰۶/۰۴

قبلا خوندمش. خیلی مزخرف بود

redi
۱۳۹۷/۰۶/۱۰

افتضاح هم داستان ها هم ترجمه

saydi
۱۳۹۹/۱۰/۰۲

افتضاحه.......

farzane
۱۳۹۸/۰۵/۲۰

واقعا دوستش داشتم . سلینجر نویسنده محبوب منه . از نوع نوشتش، ایده هاش، لحنش، آدم های داستاناش، به اندازه حرف زدنش تا تلفیق دنیای واقعی و غیر واقعی ش همه شون یه معجون دلپذیر برای من ساخته. تو این کتاب

- بیشتر
اول این‌که، باید به اطلاع‌تان برسانم تا جایی که من می‌دانم، آن چهار کتاب اصلی شما هم بدون مجوز شما یا ناشر اصلی کتاب‌ها در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند. چه‌قدر هم کتاب‌های خوبی بودند! ولی این‌که ایران پیرو قوانین بین‌المللی کپی‌رایت نیست، نه تقصیر مترجم‌هاست و نه ناشرها. به‌هرحال، ما هم، گرچه در شرایط طبیعی به سر نمی‌بریم، حق داریم که از برخی حقوق انسان‌های طبیعی، مثل حقِ کسب‌وکار فرهنگی و خواندن ادبیات غیربومی‌مان، بهره‌مند شویم.
farzane
خانم هینچر با تحقیر، اما نه زننده، گفت: «دکتر بولر! عزیزم، زن‌ها خودشون می‌دونن قراره بچه‌دار بشن یا نه. حداقل این زن می‌دونه.»
farzane
همهٔ کارهای سلینجر، جادویی و شیرین و غمناک است
کاربر ۱۴۱۵۲۳۶
«اون نمی‌تونه اصلاً کوتاه بیاد.» تلخ بهم نگاه کرد. «اون فقط یه بچهٔ کوچیکه و نمی‌تونه اصلاً کوتاه بیاد. اگه آقای گرووِر رو دوست نداشته باشه نمی‌تونه تو اتاق پذیرایی آواز بخونه حتا وقتی بدونه اگه آوازو بخونه دیگه همه دست از سرش برمی‌دارن. چی قراره به سرش بیاد وینسِنت؟»
کاربر ۱۴۱۵۲۳۶

حجم

۹۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

حجم

۹۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
۱۳,۰۰۰
۵۰%
تومان