کتاب آزارشان به مورچه هم نمیرسید
معرفی کتاب آزارشان به مورچه هم نمیرسید
روزی روزگاری، در سرزمینی دور در اروپا، آن سوی هفت اقلیم و هفت دریا، سرزمینی زیبا به نام یوگسلاوی وجود داشت. مردمانش از شش ملیت و سه مذهب بودند و به سه زبان مختلف سخن میگفتند. آنها کرُوات، صِرب، اسلووِنیایی، مقدونی، مونتهنگرویی و مسلمان بودند و با این حال طی چهل و پنج سال در کنار یکدیگر کار میکردند، درس میخواندند، پیمان زناشویی میبستند و در صلحوصفا زندگی میکردند. اما از آنجا که قصهٔ این سرزمین، افسانهٔ پریان نیست، پایان خوشی ندارد. یوگسلاوی در جنگی هولناک و خونین تجزیه شد. جنگی که جان حدود ۲۰۰ هزار نفر را (اکثراً در بوسنی) گرفت، دو میلیون نفر را آواره ساخت و کشورهای نوظهور اسلووِنی، بوسنی، کرواسی، صربستان و مقدونیه را پدید آورد. آلبانیاییها و مونتهنگروییها هنوز هم درگیر نبرد برای استقلال خود هستند.
این کتاب قصد دارد خواب شما را آشفته سازد، نسبت به خوبی خود مرددتان کند، به اندیشیدن و پرسیدن سؤالات دشوار وادارتان سازد به طوریکه تسلیم ایدئولوژی جمعی نشوید. همان ایدئولوژی که به جادهٔ اختلافات خصمانه و تهاجم منتهی میشود.
این اثر درباره مجرمان، آدمبدها، افراد مظنون به قتل، تجاوز و صدور فرمان کشتارهای جمعی است. بهعبارت دقیقتر، این کتاب دربارهٔ محاکمات مظنونین به جنایات جنگی در دیوان بینالمللی کیفری برای یوگسلاوی سابق (آیسیتیوای) در لاهه است که متهم به ارتکاب جنایات سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ شدهاند.
بخشی از مقدمه:
بیستوسه سال پیش، فجیعترین کشتار اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، در ژوئیهٔ سال ۱۹۹۵ در صربرنیتسای بوسنی صورت گرفت. تنها طی چند روز، بیش از هشتهزار نفر از مردان و پسران مسلمان به دست ارتش صرب اعدام شدند. به سختی میتوان تصور کرد که جنایتکاران جنگی رادوان کاراژیچ و راتکو ملادیچ (عاملان کشتارجمعی) افرادی عادی بوده باشند و «هیولا» نباشند. درواقع، اطمینانبخشتر است اگر هردوی آنها (و نیز بقیه در لاهه) را صرفاً دیوانه، شخصیتهای آسیبپذیر یا جنایتکار بالفطره اعلام کنیم. بیشک از بین صدها نفری که یا به واسطهٔ دستور به دیگران و یا بهطور مستقیم در جنایات جنگی حوزهٔ بالکان، رواندا، اوکراین، سوریه، افغانستان (یا جنگهایی از این دست) نقش داشتند، برخی از نظر روانی بیمار بودند. اما مسئله اینجاست که در صف جنایتکاران جنگی تعداد چنین افرادی ناچیز است. بقیهٔ آنها چطور؟ چه کسانی هستند و چه چیزی آنها را به جنایتکار تبدیل کرده است؟
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
نظرات کاربران
مهمترین مفهومی که نویسنده خواسته تو این کتاب مطرح کنه اینه که جنایتکاران جنگی لزوماً انسانهایی ذاتاً شرور یا بیمارانی روانی نبودن بلکه خیلی از اونها آدمایی معمولی بودن که در شرایط خاص نیمه تاریک وجودشون فعال میشه. همواره باید مراقب
انسانها هم در نیکوکاری و هم در بدی کردن استعداد دارند. اگر جنایتکارانِ جنگی افرادی عادی درست شبیه ما باشند که تحت شرایطی خاص، تصمیمات غیراخلاقی گرفتند، آن وقت چه باید کرد؟ زیرا اگر فقط استثنا باشند (انسانهایی که شرور به
خواندن این کتاب رو خیلی توصیه می کنم هم به دلیل آگاهی از تاریخی که چندان فاصله ای از ما ندارد هم به دلیل مردمی که سطح فکری شان مانند ما ایرانی هاست. از لحاظ روانشناختی خیلی تحت تاثیرم قرار
بسیار کتاب تکان دهنده و قابل تاملی بود.
از همین نویسنده کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم رو بخونید. این کتابم جالب بود روایت های متاثر کننده ای داشت.