دانلود و خرید کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ ادوارد بئر ترجمه بیژن اشتری
تصویر جلد کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ

کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ

معرفی کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ

کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ نوشتهٔ ادوارد بئر با ترجمهٔ بیژن اشتری در نشر ثالث چاپ شده است. با وجودی که سال‌ها از زمان نگارش «چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ» می‌گذرد، همچنان بهترین کتاب برای شناخت نیکولای چائوشسکو، دیکتاتور کمونیست رومانی است.

درباره کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ

همین که نویسنده و مورخ بزرگی مثل ریشارد کاپوشچینسکی، نویسنده کتاب حالا کلاسیک‌شده امپراتور، مقدمه آکنده از ستایشی بر کتاب چائوشسکو نوشته، نشانه‌ای از ارزش‌های بالای کتاب است. ادوارد بئر، نویسنده کتاب، از روزنامه‌نگاران برجسته نیوزویک و تایم بود که به خاطر گزارش‌های خواندنی‌اش از مناطق جنگی جهان، از کنگو و الجزایر تا ویتنام و کامبوج به شهرت رسید.

بئر در کتاب چائوشسکو چند پرسش کلیدی را مطرح کرده و به آن‌ها پاسخ گفته است: چرا جهانیان برای بیش از دو دهه از عمق شقاوت‌های رژیم چائوشسکو بی‌اطلاع باقی مانده بودند؟ این زن و شوهر چگونه توانستند قدرت فائقه در رومانی را غصب کنند؟ چه عامل یا عواملی در پیشینه تاریخی رومانی وجود داشته که موجب بروز چنین دیکتاتوری کمونیستی بیزانسی‌ای شد؟ یک ربع قرن حاکمیت جاهلانه چائوشسکو چه آسیب‌های روانی‌ای به مردم وارد کرد؟

بئر در سفرهای متعددش به رومانی موفق شد با بسیاری از مقامات رژیم چائوشسکو و دیگر چهره‌های فعال در سپهر سیاسی و فرهنگی رومانی مصاحبه کند و کتاب ثمره این مصاحبه‌ها و دیگر منابع و مأخذی است که بئر در باره رومانی جمع‌آوری کرده است.

ادوارد بئر، که به ساختن فیلم‌های مستند خبری برای بی‌بی‌سی و تلویزیون فرانسه نیز شهرت داشت در مه ۲۰۰۷ در هشتادویک سالگی درگذشت اما کتاب چائوشسکوی او همچنان تجدید چاپ می‌شود و هنوز یکی از منابع خوب در باره چائوشسکو است.

بئر زاده فرانسه بود اما در پی جنگ جهانی دوم به همراه خانواده‌اش به بریتانیا مهاجرت کرد و تحصیلات دانشگاهی‌اش را در همین کشور به پایان رساند. بئر از ۱۹۵۸ به نوشتن کتاب رو آورد. کتاب مسئله الجزایری بئر که در باره جنگ استقلال الجزایر است چنان جامع و کامل بود که وزارت امور خارجه آمریکا خواندن آن را برای همه دیپلمات‌هایش اجباری کرده بود. بئر کتاب چائوشسکو... را دو سال پس از سقوط رژیم چائوشسکو چاپ کرد. او در مصاحبه‌ای اذعان کرد که مورخی دانشگاهی نیست؛ پس خواننده این کتاب نباید توقع اثر تاریخی آکادمیک را داشته باشد. چائوشسکو... در واقع ثمره مشاهدات عینی نویسنده از رومانی دوران چائوشسکو و پس از آن است.

کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به تاریخ پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ

آخرین حضور نیکولای چائوشسکو در برابر انظار عمومی در راستای سنتی دیرپا بود. چند هزار کارگر «قابل اعتماد» را از کارخانه‌های اطراف بخارست جمع‌آوری کردند و با نهایت آرامش سوار ده‌ها اتوبوس کردند و آن‌ها را به شهر آوردند. آن‌ها شب را زیر نظارت حزب کمونیست رومانی در مهمانخانه‌ها و خوابگاه‌های پادگان‌ها در بخارست گذراندند. صبح ۲۱ دسامبر ۱۹۸۹ جمعیت در برابر ساختمان کمیته مرکزی شهر بخارست تجمع کردند تا به سخنان «هماهنگ‌کننده» ـ‌ لقبی که دیکتاتور رومانی به خودش داده بود- گوش کنند. دو بوقچی حزب که وظیفه شعار دادن و شور و حال بخشیدن به تجمع را داشتند شروع کردند به طرح شعارهای آشنای قدیمی علیه «خرابکاران ضدانقلابی» ای که مسئول مسائل رومانی بودند. آن‌ها همچنین از حاضران در میدان خواستند یک‌صدا فریاد برآورند بر پیمان وفاداری ابدیشان به «هماهنگ‌کننده» استوارند و در این وفاداری هیچ خلل و گسستی رخ نخواهد داد. سپس چائوشسکو از گوشه بالکن ساختمان کمیته مرکزی پا پیش گذاشت و در برابر ردیفی از میکروفون‌ها قرار گرفت تا سخنرانی‌اش را شروع کند. لحظاتی بعد، سخنرانی شروع شد. طبق معمول جمعیت با فریادهای «خودجوش» سخنان دیکتاتور را هرازگاه قطع می‌کرد تا شعارهای متملقانه‌ای را که بوقچی‌ها و نوچه‌هایشان فریاد زده بودند تکرار کنند. سخنرانی دیکتاتور مشابه یکی از همان سخنرانی‌هایی بود که مردم طی سال‌های اخیر به حد منزجرکننده‌ای آن‌ها را از زبان او شنیده بودند؛ سخنانی درباره افتخارات «سوسیالیسم علمی» و دستاوردهای درخشان رومانی در هر حیطه قابل تصوری. هشت دقیقه از آغاز سخنرانی دیکتاتور نگذشته بود که جمعیت بار دیگر سخنانش را قطع کردند اما این قطع کردن از نوع دیگری بود. عده‌ای از بین صفوف عقبی این تجمع صدهزار نفری به شکل بی‌سابقه‌ای شروع به هو کردن و سوت کشیدن کردند و سپس فریاد برآوردند: «تی ـ‌ می‌شوارا» (شهر تیمیشوارا همین چند روز پیش دست به شورش علیه چائوشسکو زده و ده‌ها نفر از اهالی‌اش به دست پلیس و نیروهای امنیتی کشته شده بودند.) تلویزیون رومانی، به لطف دوربین‌هایی که در نقاط مختلف میدان نصب شده بود کل این صحنه‌ها را مستقیمآ پخش کرد و بی‌هیچ سانسور یا وقفه‌ای مردم را در سراسر کشور در جریان این حادثه گذاشت. مأموران امنیتی چند گاز اشک‌آور میان شعاردهندگان پرتاب کردند. مردم لحظه به لحظه عصبانی‌تر می‌شدند. آن‌ها فریاد می‌زدند: «چائوشسکو، ما مردم هستیم»، «مرگ بر قاتلان»، «رومانی به پا خیز». سپس حاضران در میدان شروع به خواندن سرودهای میهن‌پرستانه دوره پیشاجنگ کردند که خواندنشان پس از روی کار آمدن کمونیست‌ها ممنوع شده بود. دوربین‌های تلویزیون نه فقط همه این صحنه‌ها بلکه آشفتگی به‌وجودآمده در بالکن ساختمان کمیته مرکزی را هم ضبط و پخش کردند: چائوشسکو به تته‌پته افتاده و مات و مبهوت شده بود و همسرش، النا، به او توصیه می‌کرد «یه قولی به آن‌ها بده. با آن‌ها حرف بزن!»

کاربر ۲۰۷۳۱۶۵
۱۳۹۹/۰۶/۲۰

این کتاب شرح احوال امروز ماست متاسفانه

zhra
۱۳۹۹/۰۶/۰۳

کاش اخر قصه چائوشسکو عبرتی بود برای همه دیکتاتورها..

mary.sa
۱۴۰۰/۰۹/۱۹

قاطعانه میگم این کتاب مورد نیاز مردم جامعه ماست و اونقدر روون و گیرا نگاشته شده که همون ۲۰ صفحه اول شمارو مجذوب خودش میکنه ویرایش:در اینکه چائوشسکو رهبری فاقد صلاحیت و جنایتکار بوده شکی نیست اما به نظر میاد در

- بیشتر
شقايق بانو
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

من فعلا دارم میخونمش و تمومش نکردم ولی تو این صد صفحه عاشق این کتاب شدم.حتما پیشنهاد میشه.

مسعود مشیری
۱۳۹۹/۰۸/۲۲

برای بنده که پیگیر تاریخ بلوک شرق و البته جویای شخصیت‌های خودکامه آن حکومت‌ها بوده ام، کتاب مفیدی بود. لینک ویدئویی انقلاب رومانی و اعدام نیکولا و النا چائوشسکو https://aspb1.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/6911831d2687df929427b6c6fe66fd07690506.mp4?wmsAuthSign=eyJhbGciOiJIUzI1NiIsInR5cCI6IkpXVCJ9.eyJ0b2tlbiI6IjI2ZTMzNDMzYmMwODY2ODk3MGJkNzBkZGNmNWQxNzA0IiwiZXhwIjoxNjA3NjMxNzc2LCJpc3MiOiJTYWJhIElkZWEgR1NJRyJ9.fnyXjEwQCK1PXqKakPPT52xim_9teAncaypj7PFmt7Y

محمدرضا
۱۴۰۰/۰۵/۳۰

چائوشسکو؛ ظهور و سقوط دیکتاتور سرخ با وجودی که سال‌ها از زمان نگارشش می‌گذرد همچنان بهترین کتاب برای شناخت نیکولای چائوشسکو، دیکتاتور کمونیست رومانی، است. همین که نویسنده و مورخ بزرگی مثل ریشارد کاپوشینسکی – نویسنده کتاب حالا کلاسیک شده

- بیشتر
نیما
۱۳۹۹/۱۲/۲۶

با اینکه متن کتاب در چند جا اشکال داره (معلوم نیست که اثر قیچی هست یا ایراد در نسخه ای‌بوک), به خوبی فراز و فرود زندگی و دوران زمامداری چائوشسکو و همسرش رو شرح داده. موضوع کتاب به اتفاقات و

- بیشتر
ملک :)
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

کتاب خیلی خوبی بود. گزارش خوبی از وضعیت دیکتاتور و زندگی تو حکومت دیکتاتوری می‌داد.

وحید
۱۴۰۰/۰۸/۰۷

کتاب بیشتر از آن که سیر حوادث تاریخی را شرح دهد، به ابعاد فساد خاندان چائوشسکو می‌پردازد. منهای اوایل کتاب که تاریخچه‌ی مختصر رومانی و ماجرای دستگیری و اعدام چائوشسکو و زنش را در بر دارد، سایر قسمت‌های کتاب عموما

- بیشتر
Fatemeh Kheiri
۱۴۰۲/۱۱/۱۶

عالی بود نویسنده خیلی خوب توضیح داده بود

چند هزار کارگر «قابل اعتماد» را از کارخانه‌های اطراف بخارست جمع‌آوری کردند و با نهایت آرامش سوار ده‌ها اتوبوس کردند و آن‌ها را به شهر آوردند. آن‌ها شب را زیر نظارت حزب کمونیست رومانی در مهمانخانه‌ها و خوابگاه‌های پادگان‌ها در بخارست گذراندند. صبح ۲۱ دسامبر ۱۹۸۹ جمعیت در برابر ساختمان کمیته مرکزی شهر بخارست تجمع کردند تا به سخنان «هماهنگ‌کننده» ـلقبی که دیکتاتور رومانی به خودش داده بودــ گوش کنند. دو بوقچی حزب که وظیفه شعار دادن و شور و حال بخشیدن به تجمع را داشتند شروع کردند به طرح شعارهای آشنای قدیمی علیه «خرابکاران ضدانقلابی» ای که مسئول مسائل رومانی بودند. آن‌ها همچنین از حاضران در میدان خواستند یک‌صدا فریاد برآورند بر پیمان وفاداری ابدیشان به «هماهنگ‌کننده» استوارند و در این وفاداری هیچ خلل و گسستی رخ نخواهد داد.
امیرحسین
نظام‌های دیکتاتوری از قبیل نظام چائوشسکو فقط در محیطی قادر به ادامه حیات است که مشخصه آن سطح نازل فرهنگی‌اش است. فرهنگ، بزرگ‌ترین دشمن دیکتاتور و قدرت‌های اوست. این‌ها دو نیرویی هستند که در تعارض دائمی با یکدیگر قرار دارند و در نبردی جانانه و ریشه‌ای رویاروی هم قرار گرفته‌اند.
شقايق بانو
حیله‌گری رهبران کمونیست این بود که موقعیتی را ایجاد کرده بودند که در آن کسب هر چیزی، هر چقدر هم ناچیز و حقیر، به عنوان نشانه‌ای از خیرخواهی و سخاوتمندی دیکتاتور تلقی می‌شد. اگر چیزی به مردم داده می‌شد، خوشحال می‌شدند، در حالی که در هر کشور دیگری آن چیز حق مردم به شمار می‌رود. در نتیجه، احساسی که مردم رومانی به دیکتاتورشان داشتند به حس قدرشناسی و بعضی وقت‌ها مداحی و تملق تمام‌عیار تبدیل شد.
مروارید ابراهیمیان
وقتی ملتی سرکوب می‌شود به ناگزیر حس نوستالژیکش درباره گذشته تقویت می‌شود
شهریار
مردم چرا این‌قدر خشمگین و عصبانی بودند؟ زیرا در رومانی چائوشسکو بیش‌ترین فضاحت این بود که شما برای رسیدن به هر چیزی ـچیزهایی که در هر جای دیگر کره خاکی رسیدن به آن‌ها حق عادی و بدیهی هر کسی است‌ــ مجبور بودید روح خودتان را بفروشید. در رومانی چائوشسکو، افراد برای ارتقای مقام، دریافت مسکن بهتر، دریافت حقوق بیش‌تر، خریدن کالاها از فروشگاه‌های ویژه، برخورداری از حداقل رفاه اجتماعی و غیره مجبور به پایمال کردن روح و وجدان خویش بودند.
erfan khanaki
ملتی که دهه‌ها به یک حکومت دیکتاتوری خو کرده، خواسته و ناخواسته اسیر ذهنیت‌های مسمومی است که فقط با گذر زمان می‌توان به برطرف شدن آن‌ها امید داشت.
نسا
نه‌فقط قدرت مطلق بلکه قدرت نسبی هم افراد را فاسد می‌کند. حتا در جوامع دموکراتیک که در آن‌ها سیاستمداران قاعدتآ باید از وجود چنین دام‌هایی آگاه باشند، باز غالب رهبران سیاسی در دنیای امتیازات انحصاری زندگی می‌کنند و چنان از دغدغه‌های روزمره مردم معمولی به دور می‌افتند که به تدریج یادشان می‌رود توده‌های مردم چگونه زندگی می‌کنند. حالا خودتان حساب کنید که این معضل در جوامع دیکتاتوری چقدر حاد می‌شود. چائوشسکوها به شدت از مردم کشورشان جدا افتاده بودند: رفتار فئودالی آن‌ها شبیه رفتار آمرانه و بی‌رحمانه ملاکان و والیان عثمانی با دهقانان رومانی در دوره قبل از استقلال بود.
محمدرضا
هر انقلابی فرزندانش را می‌بلعد، اما انقلاب رومانی از هر انقلاب دیگری آدامخوارتر بود. انقلاب رومانی به دلیل ریشه‌های مبهم و به نوعی مظنونش، بعد از بلعیدن فرزندانش بلافاصله آن‌ها را بالا آورد. سرخوردگی تدریجی مردم عادی رومانی، پس از فروکش کردن هیجان‌ها، تب‌وتاب‌ها و امیدهای هفته‌های آغازین انقلاب، به طرز غیرقابل تحملی دردناک بود. نومیدی مردم قابل درک بود. آن‌ها رنج‌های بسیاری از آن زوج کوته‌فکرِ پارانوئید شرور کشیده بودند؛ زوجی که برای گسترش ترس و وحشتِ روان‌شناختی در اطرافشان به شدت متکی بر یک دستگاه عظیم امنیتی بودند. طنز تلخ روزگار این‌که چائوشسکو دست آخر قربانی نظام امنیتی خودش شد. او نتوانست از درجه وفاداری و فرمانبری همکاران و زیردستانش اطلاع درستی پیدا کند و دلیلش سازمان امنیتی عظیم و پرتوانی بود که در ارائه اخبار جعلی و تحلیل‌های دروغین تخصص بی‌نظیری داشت.
esrafil aslani
صاف و پوست‌کننده عرض کنم: شاه شاهان وزیران بد را ترجیح می‌داد. چرا ترجیح می‌داد؟ چون می‌خواست خود در مقایسه گُل کند. اگر وزرای خوب دور و بر او ر ا می‌گرفتند خودش خوب جلوه نمی‌کرد و در نتیجه مردم سردرگم می‌شدند. ـ‌ ریشارد کاپوشچینسکی
محمدرضا
رومانی برای این‌که تصویر خوب خودش را در کشورهای غیرمتعهد جهان حفظ کند، مجبور بود پول زیادی را صرف بسیاری از پروژه‌های صنعتی و اقتصادی کشورها بکند. چائوشسکو دوست داشت رومانی پس از شوروی، مقام اول را بین کشورهای کمونیست از حیث ارائه کمک به کشورهای در حال توسعه داشته باشد. این تجمل و تفاخری بود که رومانی به سختی می‌توانست از عهده آن برآید، اما از نظر چائوشسکو این نوع مخارج ضرورت تام داشت زیرا به صورت روزافزونی، آنچه برایش اهمیت داشت حفظ ظاهر بود و نه واقع‌گرایی؛ او برای حفظ اعتبار و پرستیژ شخصی‌اش حاضر بود هر خرجی بکند.
محمدرضا
نظام‌های دیکتاتوری از قبیل نظام چائوشسکو فقط در محیطی قادر به ادامه حیات است که مشخصه آن سطح نازل فرهنگی‌اش است. فرهنگ، بزرگ‌ترین دشمن دیکتاتور و قدرت‌های اوست. این‌ها دو نیرویی هستند که در تعارض دائمی با یکدیگر قرار دارند و در نبردی جانانه و ریشه‌ای رویاروی هم قرار گرفته‌اند.
erfan khanaki
این فقط چائوشسکو، ایادی‌اش، و نیروهای پلیس و امنیه‌چی‌هایش نبودند که بنای نظام دیکتاتوری را ساختند. تقریبآ هر شهروندی در ساختن این بنا نقش داشت و به ابتکار خودش خشتی بر خشت آن نهاد. و این سرانجام به بی‌اعتمادی و عنادورزی بین مردم منجر شد. هیچ‌کس مطمئن نبود که دارد چه کسی او را لو می‌دهد، و کی دارد زیرآب کی را می‌زند.
erfan khanaki
علاوه بر این، دیکتاتور برای روز مبادا صدها میلیون دلار در بانک‌های سوییس گذاشته بود و حداقل سه کشور ایران، چین و آلبانی خوشحال می‌شدند به این زن و شوهر پناهندگی بدهند.
مروارید ابراهیمیان
«در رژیمی که زبان را به اشغال خود درآورده شما نمی‌توانید عقایدتان را بیان کنید.»
کاربر ۲۹۵۷۲۲۳
یک ضرب‌المثل رومانیایی که ریشه ترکی دارد می‌گوید: «ببوس آن دستی را که نمی‌توانی گاز بگیری.»
Vahid
تعداد اتاق‌ها و تخت‌های بیمارستانی بسیار کم بود و جواب کردن بیماران راهی برای کاستن از شدت این معضل بود. با این حال، وزارت بهداشت به دستور چائوشسکو، در زمینه‌ای خاص بسیار پی‌گیرانه عمل می‌کرد: هر زن حامله‌ای از بدو حاملگی تا وضع حمل می‌بایست به صورت منظم توسط پزشک معاینه می‌شد و به اصطلاح روند حاملگی‌اش تا زمان تولد فرزند تحت رصد و پایش قرار می‌گرفت. چائوشسکو طالب این بود که جمعیت کشورش زیاد شود و به همین خاطر زنان و مردان را به بچه‌دار شدنِ هر چه بیش‌تر تشویق می‌کرد. در چارچوب همین سیاست، سقط جنین ممنوع و عمل مجرمانه‌ای بود که با آن به شدت برخورد می‌شد.
MjavadF
افراد مجبور بودند به بهانه‌های مختلف از رفتن به سرِ کار طفره بروند تا بتوانند در صف بایستند و چیزی برای پر کردن شکم خود و خانواده‌شان گیر بیاورند. این قضیه به خودی خود بد و ناگوار بود، اما چیزی که کار را بدتر و ناگوارتر می‌کرد گوش دادن به سخنرانی‌های طولانی و ملال‌آور چائوشسکو درباره ضرورت رژیم غذایی متوازن برای رومانیایی‌ها و گلایه‌هایش از «پرخوری رومانیایی‌ها» بود.
MjavadF
خشمی برآمده از شرمساری‌های فردی و خاطرات آن سال‌های بطالت. مردم چرا این‌قدر خشمگین و عصبانی بودند؟ زیرا در رومانی چائوشسکو بیش‌ترین فضاحت این بود که شما برای رسیدن به هر چیزی ـ‌ چیزهایی که در هر جای دیگر کره خاکی رسیدن به آن‌ها حق عادی و بدیهی هر کسی است‌- مجبور بودید روح خودتان را بفروشید.
imaanbaashtimonfared
«جرگه نظرکردگان»، به صورت روزافزونی، به یک جمع حفاظت‌شده متشکل از چاپلوسان بزرگ رژیم و اقوام نزدیک چائوشسکوها تبدیل شد. رومانیایی‌ها اسم این جمع را گذاشته بودند: «سوسیالیسم در یک خانواده.» علاوه بر النا، مناصب کلیدی را ایلی وردت، مانئا مانسکو و کورنلیو بورتیکا، که جمعی از اقوام سببی و نسبی چائوشسکو بودند، اشغال کرده بودند. گئورگه پترشکو ـ‌ برادر النا چائوشسکو- یا همان گوگو که در جوانی به «کله‌پوک» معروف بود، معاون نخست‌وزیر شد؛ ایلی چائوشسکو برادر بزرگ‌تر نیکولای چائوشسکو، معاون وزیردفاع شد؛ نیکولای آندریوتا، دیگر برادر چائوشسکو، مصدر شغلی کلیدی در وزارت کشور شد. بسیاری از اقوام سببی چائوشسکوها وزیر شدند یا به عضویت در کمیته مرکزی درآمدند. نیکو چائوشسکو، کوچک‌ترین پسر چائوشسکوها که روحیه‌ای شورشی و لجام‌گسیخته داشت ابتدا رئیس سازمان جوانان حزب و عضو کمیته مرکزی و سپس دبیر منطقه‌ای حزب در «سیبیو» و عضو علی‌البدل کمیته اجرایی (دفتر سیاسی) شد.
محمدرضا
حیله‌گری رهبران کمونیست این بود که موقعیتی را ایجاد کرده بودند که در آن کسب هر چیزی، هر چقدر هم ناچیز و حقیر، به عنوان نشانه‌ای از خیرخواهی و سخاوتمندی دیکتاتور تلقی می‌شد. اگر چیزی به مردم داده می‌شد، خوشحال می‌شدند، در حالی که در هر کشور دیگری آن چیز حق مردم به شمار می‌رود. در نتیجه، احساسی که مردم رومانی به دیکتاتورشان داشتند به حس قدرشناسی و بعضی وقت‌ها مداحی و تملق تمام‌عیار تبدیل شد. فقر به طرز وحشتناکی اخلاقیات را نابود می‌کند و جامعه رومانی در فقر زندگی می‌کر
کاربر ۲۹۸۳۲۳۸

حجم

۴۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۱ صفحه

حجم

۴۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۱ صفحه

قیمت:
۱۸۰,۵۰۰
۱۴۴,۴۰۰
۲۰%
تومان