دانلود و خرید کتاب دختر استالین (جلد دوم) بیژن اشتری
تصویر جلد کتاب دختر استالین (جلد دوم)

کتاب دختر استالین (جلد دوم)

معرفی کتاب دختر استالین (جلد دوم)

کتاب «دختر استالین (جلد دوم)» نوشته رزماری سالیوان، سرگذشت سوتلانا علیلویوا، دختر دیکتاتور قرن بیستمی، جوزف استالین را از زمان تولد تا لحظه مرگش روایت می‌کند. این کتاب با ترجمهٔ بیژن اشتری در نشر ثالث چاپ شده است. سوتلانا برای توضیح و تشریح پدرش با دشواری‌های زیادی روبه‌رو بود؛ درست مثل هر مورخ و پژوهشگر دیگری که می‌خواست استالین را شرح دهد. نگرش او به استالین متناقض‌نما بود. به صراحت جنایت‌های استالین را محکوم می‌کرد، اما او پدرش هم بود، پدری که در دوران کودکی طعم عشق و محبت پدرانه‌اش را چشیده بود.

درباره کتاب دختر استالین (جلد دوم)

عده‌ای سوتلانا را آدمی نامتعادل تلقی می‌کردند. رابرت تاکر، مورخ معروف تاریخ شوروی، اعتقاد داشت: «سوتلانا، به رغم همه این‌ها، یک جورهایی، مثل پدرش است.» اما در واقع او به طرز حیرت‌انگیزی شباهت خیلی کمی به پدرش داشت. سوتلانا در وسط نبردهای قدرتِ دوره «جنگ سرد»، مابین دو دنیای شرق و غرب گیر افتاده بود و باید گفت که هیچ کدام از این دو برخورد خوبی با او نکردند. او مجبور شد به تدریج یاد بگیرد که غرب چگونه عملکردی دارد. این فرایند یادگیری در نوع خودش جالب، اما غالباً غم‌انگیز بود.

 سوتلانا در درک و فهم این‌که چه انگیزه‌ای باعث سیاست‌های بی‌رحمانه پدرش شد موفقیت چندانی نداشت. در این باره گفت: «باور ندارم که هیچ‌وقت دچار عذاب وجدان شده باشد؛ گمان نمی‌کنم که هرگز چنین حسی را تجربه کرده باشد. اما با وجودی که توانسته بود با توسل به کشتن و له کردن انبوهی از آدم‌ها به غایت آرزوهایش برسد و مورد ستایش عده‌ای قرار بگیرد، آدم شادی هم نبود.» با وجود این، سوتلانا هشدار داد که تصور کردن استالین به عنوان هیولای صِرف ساده‌انگارانه است و چنین گمانی خطایی فاحش است. او نوشت مسئله این است که در زندگی خصوصی آن فرد و در آن نظام سیاسی خاص چه اتفاقی رخ داده بود که چنین تاریخی را دیکته کرد. همیشه اصرار داشت که پدرش هرگز به تنهایی عمل نکرد. او هزاران همدست داشت.

کتاب دختر استالین (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعهٔ کتاب‌های تاریخی و زندگی‌نامه‌ای پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب دختر استالین (جلد دوم)

صبح آن روز، موقعی که آدمیرال هنکه (رئیس سازمان اطلاعات ایتالیا) به فانفانی (وزیر امورخارجه ایتالیا) خبر داد که دختر استالین وارد ایتالیا شده، فانفانی حسابی عصبانی شد و به آدمیرال گفت: «این آدم‌ها را فورآ از کشور بیرون کن؛ نمی‌خواهم این‌جا هیچ مدرکی حاکی از حضور این‌ها در ایتالیا باقی بماند.» آدمیرال هنکه پاسخ داد: «بسیار خوب، می‌گوییم آپارتمانی که آن‌ها موقتآ در آن اقامت دارند از حیث فنی در واقع وصلِ به ترانزیت بین‌المللی فرودگاه رم است.» با این حقه و کلکی که ایتالیایی‌ها سوار کرده بودند، می‌شد گفت سوتلانا و ریلی هرگز «به صورت قانونی» پا در خاک ایتالیا نگذاشته بودند.

وزارت امورخارجه آمریکا طی چند روز آینده با دولت‌های استرالیا و نیوزیلند تماس گرفت اما هیچ‌کدام حاضر نشدند سوتلانا را پناه دهند. آفریقای جنوبی مایل به پذیرش سوتلانا بود اما با توجه به پیشینه بدنامش در زمینه آپارتاید و تبعیض نژادی، سوتلانا حاضر نشد حتا در باره‌اش فکر کند.

سوتلانا و ریلی کماکان در خانه امنشان بودند ـخانه‌ای که مأموران امنیتی ایتالیا از آن مراقبت می‌کردندــ که خبر رسید سوییسی‌ها گفته‌اند حاضر به پذیرش سوتلانا هستند به شرطی که مدت اقامتش در سوییس کوتاه باشد. سوییسی‌ها در راستای سنت بی‌طرفیشان، اصرار کردند حضور سوتلانا در سوییس باید محرمانه بماند و سوتلانا هم طی مدت اقامتش در سوییس نباید هیچ اظهارنظر سیاسی‌ای بکند. این شرط سکوت دقیقآ همان چیزی بود که وزارت امورخارجه آمریکا هم خواهانش بود. والت راستوف، دستیار ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، به پرزیدنت جانسون نوشت: «در باره آن خانم، می‌توانیم خیالمان آسوده باشد. سوییس موافقت کرده که او را بپذیرد.»

اما این تصمیم سوییس تنها زمانی قابل اجرا بود که ابتدا در کابینه این کشور به تصویب می‌رسید. مشکل این‌جا بود که کابینه چند روز بعد تشکیل جلسه می‌داد. ایتالیایی‌ها از این تأخیر عصبانی بودند، اما همان‌طور که ریلی در این باره گفت، «آدمیرال هنکه تمایلی به دستگیری و دیپورت ما نداشت.»

کتابخوار
۱۳۹۹/۰۲/۱۴

اگر بخاطر دنبال کردن مسائل تاریخی دنبال این کتاب میاید جلد اولش کافیه برای خوندن. جلد دوم بیشتر روایت زندگی خود سوتلانا(دختر استالین) بعد از فرارش هست و بیشتر حالت داستانی داره.

سمیه
۱۳۹۸/۰۱/۱۶

لطفا در قیمت تجدیدنظر بفرمایید تا محبوبیت و اعتبار اپلیکیشن شما بالا بره. خیلی ممنون

Mary gholami
۱۳۹۹/۰۲/۱۰

جلد اولش جذاب تر بود ولی در کل کتاب خوبی بود

امیرحسین
۱۴۰۰/۰۸/۲۶

متاسفانه جملاتی از کتاب حذف شده است و باعث نامفهوم بودن بخش هایی از کتاب شده است، با خواندن کتاب متوجه این موضوع می شوید،بخش پشتبانی طاقچه لطفا مجدد کتاب را بررسی و مشکلات را رفع نماید

FTM_B
۱۳۹۹/۱۲/۰۲

اگر این کتاب رو در یک کلمه بخوام وصف کنم، عالی! ترجمه خیلی خوب و روونی داشت، شخصیت پردازی ها بی‌نقص و کامل بود و گاها من حس میکردم جای سوتلانا هستم و تنهایی‌هاش سر دلم سنگینی می‌کرد. چیزی که

- بیشتر
lucifer
۱۳۹۹/۱۱/۰۵

دو جلد نوشته شده برای پاسخ به این پرسش که "دختر استالین بودن چگونه است!" و واقعا آخرش به این پرسش، هر کدوم که دووم آوردیم و تا آخرش کتاب رو خوندیم! میتونیم جواب بدیم😊🤦🏻‍♀️ ولی واقعا اون ۲۰ صفحه آخرش

- بیشتر
Mini
۱۳۹۷/۱۲/۲۰

خیلی تعریف این کتاب رو شنیدم،،،فقط قیمت هاش خیلی بالاست!!!

وحید
۱۴۰۰/۰۵/۱۶

اصلا قابل مقایسه با جلد اول نیست. ما با زنی روبرو هستیم که صرفا گرفتار یک سری حواشی است. زنی که به دلیل کمبودهای کودکی و جوانی، با دیدن هر مردی عاشقش می‌شود. من این جلد را تا صغحه‌ی یکصد

- بیشتر
کتایون
۱۳۹۹/۰۲/۰۳

عالی بود . کتاب رمان تاریخی با استنادات بسیار دقیقا عین یک مقاله علمی قوی بود درعین حال شیوا و گیرایی یک داستان را دارد.

ستاره
۱۴۰۱/۰۹/۰۷

جلد اولش که فوق العاده بود الانم دارم جلد دوم را شروع میکنم

آن‌ها خیلی عصبانی می‌شوند موقعی که می‌بینند کل کاری که در این پنجاه سال گذشته انجام داده‌اند بیهوده بوده زیرا مردم هنوز افکار خودشان را دارند، هنوز چیزی از خودشان دارند.
lucifer
یکی از قوانین نانوشته در اتحاد شوروی این بود که شما هرگز نباید هیچ حرفی را به صراحت بیان می‌کردید.
پویا پانا
«آره دقیقآ؛ آدم‌ها آن‌جا عاقل می‌شوند. آدم موقعی که بدترین چیز برایش اتفاق می‌افتد، تازه عاقل می‌شود.»
lucifer
افراد از نظرش به سه دسته تقسیم می‌شدند: قدرتمندان که به وجودشان نیاز بود؛ همسطح‌ها که مزاحم بودند؛ و ضعیفان که هیچ استفاده‌ای برای هیچ‌کسی نداشتند.
پویا پانا
ریموند اندرسون، استاد رشته ژورنالیسم در دانشگاه ویسکانسین، در مه ۱۹۸۶ مصاحبه‌ای با سوتلانا کرد که در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسید. او از سوتلانا پرسید دلیل بازگشتش به شوروی چه بوده است؟ و جواب شنید: «پسرم دستور گرفته بود با من تماس بگیرد. این بازی واقعآ کثیفی بود و به احتمال زیاد زیر سر کاگ‌ب بود.» موقعی که اندرسون در باره چگونگی زندگی در شوروی پرسید، سوتلانا خوشحال شد چون به ندرت نظرش را در باره سیاست‌های جاری جویا شده بودند. او جواب داد: «زندگی در آن‌جا سخت است و کشور در بن‌بست اقتصادی گرفتار شده و حتا غذا و پوشاک به سختی به دست می‌آید. میخائیل گورباچف شاید در اجرای اصلاحاتش صادق باشد، اما نمی‌تواند اصلاحاتش را به اندازه کافی عمیق اجرا کند زیرا تعصب‌ها و جزمیات سابق کماکان زنده‌اند... شک دارم که مارشال‌ها و ژنرال‌های گورباچف با او موافق باشند...
esrafil aslani
«زندگی مثل یک گورخر است. نوارهای سیاه را از سر می‌گذرانی، اما می‌دانی که به زودی به نوارهای سفید هم خواهی رسید.»
Mary gholami
در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹، که ولادیمیر پوتین در پی استعفای غیرمنتظره بوریس یلتسین، زمام ریاست‌جمهوری روسیه را در دست گرفت، سوتلانا به توماس میلر هشدار داد: به نظرم روسیه، با توجه به این مأمور مزخرف سابق کاگ‌ب که حالا سرپرست ریاست‌جمهوری شده، به سرعت دارد به گذشته سوق پیدا می‌کند. امیدوارم مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری به او (پوتین) رأی ندهند، اما البته در انتخابات همیشه می‌توان تقلب کرد...
lucifer
او مثل یک آدم غریبه تودار بود.»
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
امیدوارم که نسل‌های آینده از یاد نبرند که نیکی هرگز از بین نمی‌رود، که نیکی در قلب‌های آدمیان، حتا در تاریک‌ترین زمان‌ها، می‌زید و در جاهایی که هیچ‌کس گمان بر وجود داشتنش نمی‌کند نهفته است، که نیکی هرگز به طور کامل نابود یا ناپدید نمی‌شود.
کاربر ۱۳۰۶۴۰۲
او به رزا شاند گفت: «من همیشه گرفتار این یا آن توهّم هستم ـتوهّم مثبت یا توهّم منفی... هرگز زندگی در واقعیت آمریکایی را یاد نخواهم گرفت. این مافوق توانایی‌هایم است.»
کتابخوان
این نقد به شدت برای سوتلانا مهم بود. او به حملات بی‌رحمانه علیه پدرش در اتحاد شوروی دوره «ذوب شدن یخ‌ها»، و نیز حملات علیه خودش، عادت کرده بود. اما او در بدو ورودش به غرب، ساده‌لوحانه، گمان کرده بود که در این‌جا شاهد برخوردهای متفاوتی خواهد بود. او ضربات مهلکی در غرب خورد و این ضربات را تحمل کرد و همچنان ادامه داد؛ آن هم به طرزی حیرت‌آور و باورنکردنی.
کتابخوان
دلیل خشم کرملین را این‌گونه شرح داد: آن‌ها نمی‌توانند باور کنند که یک فرد مستقل، یک شخص، یک انسان، بتواند خودش برای خودش تصمیم بگیرد. آن‌ها هنوز نمی‌توانند باور کنند که من روسیه را بنا به تصمیم خودم ترک کردم، این توطئه نبوده، سازماندهی‌شده نبوده، هیچ‌کس در انجام این کار به من کمک نکرده است. آن‌ها نمی‌توانند این را باور کنند. آن‌ها فقط به اعمالی باور دارند که توسط سازمانی، به صورت اشتراکی، انجام شده باشد. آن‌ها همیشه عصبانی می‌شوند از این‌که ببینند بعد از پنجاه سال تلاش برای وادار کردن مردم به شیوه‌ای خاص اندیشیدن و تحمیل نقطه‌نظر سیاسی خاص به آن‌ها... باز کسانی پیدا می‌شوند که عقیده و نظری برای خودشان دارند... آن‌ها خیلی عصبانی می‌شوند موقعی که می‌بینند کل کاری که در این پنجاه سال گذشته انجام داده‌اند بیهوده بوده زیرا مردم هنوز افکار خودشان را دارند، هنوز چیزی از خودشان دارند.
کتابخوان
سوتلانا باید به وزارت امورخارجه آمریکا می‌گفت که تلاش‌های آن‌ها برای تسلی دادن و خشنودسازی کرملین بی‌فایده است. واقعیتش این بود که آمریکایی‌ها هیچ جور نمی‌توانستند شوروی‌ها را قانع کنند که سیا هیچ نقشی در «برنامه‌ریزی، اجرا و تأمین مالی» پروژه پناهندگی سوتلانا نداشته است. مقامات شوروی محتاج این عقیده بودند که سوتلانا توسط عوامل سیا ربوده شده است. آن‌ها نمی‌توانستند این ایده را بپذیرند که او آزادانه عمل کرده است، لذا نخستین عمل متقابلشان تلاش برای ربودنِ سوتلانا و بازگرداندنش به شوروی بود.
کتابخوان
بیش از آن که از دیدنش خوشحال باشد خسته و معذب به نظر می‌رسید.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
من یک جورهایی زیر آن زمزمه‌های خوشایند شهرت و معروفیت و حرف‌های دلپذیر دوستان و نامه‌های دوستانه بی‌شمار، نرم شدم ــ وا دادم.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
فیشر از پشت تلفن طوری برخورد کرده بود که انگار سوتلانا دارد شوخی می‌کند و دوباره با او گرم گرفته بود. اما سوتلانا به او نوشت اگر فکر می‌کند که می‌تواند رابطه دوستانه‌شان را از سر بگیرد، بهتر است این فکر را از سرش بیرون کند.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
او برای سوتلانا خبر آورد که دختر بیست وچهار ساله‌اش کاتیا از رشته زمین‌شناسی «دانشگاه مسکو» فارغ‌التحصیل شده و حالا خودش مشغول تدریس است. کاتیا هنوز ازدواج نکرده بود
سعیده افضلی
به این نتیجه رسیده‌ام که مهم‌ترین چیز در زندگی رسیدن به موفقیت‌ها نیست، بلکه رسیدن به تواضع است، که البته کار بسیار مشکلی است ــ توانایی گم نکردن خویش
امیرحسین
«زندگی مثل یک گورخر است. نوارهای سیاه را از سر می‌گذرانی، اما می‌دانی که به زودی به نوارهای سفید هم خواهی رسید.»
پویا پانا
فرار به گذشته بدترین نوع بیماری‌ای است که می‌تواند بر ما عارض شود... آن گذشته شگفت‌انگیزی که ناگهان تنفس مرگبارش را شروع کرده همچون یک گورِ باز است.
پویا پانا

حجم

۴۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۵ صفحه

حجم

۴۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۵ صفحه

قیمت:
۳۱۰,۰۰۰
تومان