
کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
معرفی کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم، با عنوان انگلیسی Scenes from a childhood، نوشته یون فوسه و با ترجمه حسام امامی، در سال ۱۴۰۳ توسط نشر چشمه منتشر شده است. این اثر یکی از داستانهای برجستهی این نویسندهی نروژی است که در قالب مجموعهی برج بابل ارائه شده و بهواسطهی نثر خاص و فضای منحصربهفردش، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر اسکاندیناوی یافته است. یون فوسه که بیشتر با نمایشنامههایش شهرت یافته، در این داستان بلند با زبانی موجز و تکرارشونده، تجربهی فقدان و اندوه و واکنشهای انسانی را به تصویر کشیده است. داستان حول محور رابطهی راوی با سگش و رخدادی تراژیک شکل میگیرد و در بستری از سکوت، تردید و خشونت فروخورده، به لایههای پنهان ذهن و احساسات شخصیتها نفوذ میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم اثر یون فوسه
کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم اثری از یون فوسه است که در مجموعهی برج بابل نشر چشمه جای گرفته است. این داستان بلند نمونهای از نوولاهای مدرن اروپایی به شمار میآید که با حجم کم اما عمق معنایی بالا، تجربهای متفاوت از داستان ارائه میدهد. فوسه در این کتاب، با بهرهگیری از نثری کند، تکرارشونده و سرشار از سکوت، بهسراغ موضوعاتی چون فقدان، خشونت، انتقام و تنهایی میرود. داستان در روستایی کوچک و در فضایی سرد و مهآلود میگذرد و سرگذشت راوی را در مواجهه با مرگ سگش و تصمیمی برای انتقام دنبال میکند.
ساختار کتابِ بعد سگم برمی گردد پیشم بر پایهی جریان سیال ذهن و تکرار وسواسگونهی افکار و احساسات راوی استوار است، بهگونهای که خواننده را به درون ذهن متلاطم و پرتنش شخصیت اصلی میبرد. یون فوسه با حذف جزئیات غیرضروری و تمرکز بر لحظات کلیدی، فضایی خلق کرده که در آن مرز میان واقعیت و خیال، خشونت و اندوه و کنش و سکون مبهم است.
خلاصه داستان بعد سگم برمی گردد پیشم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با صحنهای ساده آغاز میشود: راوی سگش را به بیرون میفرستد و پس از مدتی متوجه میشود که سگ ناپدید شده است. جستوجوی بیثمر برای یافتن سگ بهتدریج به اضطراب و خشم بدل میشود. همسایهای خبر میدهد که مردی در نزدیکی خانه، سگ را با تیر زده است. راوی که میان ناباوری و خشم سرگردان است، با خون و موهای سگش مواجه میشود و تصمیم به انتقام میگیرد. او شبانه با چنگک و قایق به خانهی مرد میرود و درحالیکه ذهنش در تردید برای انتقام است، مرد را در خواب با چنگک زخمی میکند و میگریزد.
صبح روز بعد، همسایهها از قتل مرد صحبت میکنند و پلیس وارد ماجرا میشود. راوی در تمام این مدت، با احساس گناه، اندوه و اضطراب ناشی از دفن سگش و پنهانکردن حقیقت دستوپنجه نرم میکند. داستان با تکرارهای ذهنی، گفتوگوهای کوتاه و باران و سکوت سنگین، تجربهی سوگواری، خشونت و تنهایی را بهشکلی ملموس و بیواسطه به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم را بخوانیم؟
این کتاب با نثری متفاوت و فضایی منحصربهفرد، تجربهای کمنظیر از فقدان و واکنشهای انسانی به خشونت و اندوه را ارائه میدهد. یون فوسه با حذف پیرایههای روایی و تمرکز بر تکرار و سکوت، خواننده را به درون ذهن متلاطم شخصیت اصلی میبرد و امکان همحسی عمیق با او را فراهم میکند. داستان نهتنها به موضوع انتقام و مرگ میپردازد، بلکه لایههایی از تنهایی، بیقراری و ناتوانی در برقراری ارتباط را نیز آشکار میسازد. این کتاب برای کسانی که بهدنبال تجربهای متفاوت از ادبیات معاصر و داستانهایی مبتنیبر جریان سیال ذهن هستند، انتخابی قابلتوجه خواهد بود.
خواندن کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به ادبیات مدرن، دوستداران داستانهای روانشناختی و کسانی که دغدغهی فقدان، سوگواری، خشونت پنهان و تنهایی را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین میتواند برای کسانی که به سبکهای روایی غیرمتعارف و تجربهی نثر متفاوت علاقهمندند، جذاب باشد.
درباره یون فوسه
یون اولاو فوسه (زادهی ۲۹ سپتامبر ۱۹۵۹) نویسنده، مترجم و نمایشنامهنویس نروژی است. آثار او شامل بیش از ۷۰ رمان، شعر، کتاب کودک، جستار و نمایشنامه است و به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شده است. او پس از هنریک ایبسن، پرآوازهترین نمایشنامهنویس نروژ محسوب میشود. نوشتههای مینیمالیستی و دروننگرانهی فوسه که اغلب به نثر شاعرانه پهلو میزنند، ادامهای مدرن از سنت نمایشی ایبسن به شمار میآیند و برخی از رمانهایش نیز بهخاطر زبان غیرمتعارف و ساختار نوآورانه، در دستهی ادبیات پستمدرن و آوانگارد قرار گرفتهاند.
فوسه بیش از هر چیز با نمایشنامههایش شناخته میشود، تا جایی که از او بهعنوان پرکارترین نمایشنامهنویس زندهی جهان یاد میکنند و حدود ۱۰۰۰ اجرای جهانی از ۴۰ نمایشنامهاش به ثبت رسیده است. او در نروژ چهرهای برجسته به شمار میآید و در ساختمانی به نام گروتن، واقع در محوطهی کاخ سلطنتی اسلو، زندگی میکند تا بیدغدغه به کار هنری بپردازد.
فوسه سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند است. او که سالها دچار اعتیاد به الکل بود، پس از پیوستن به کلیسای کاتولیک در ۲۰۱۲ـ۲۰۱۳ درمان خود را بهطور جدی آغاز کرد. او در آرامش و تنهایی زندگی میکند، تلویزیون نمیبیند و بهندرت به موسیقی گوش میدهد. از نگاه او نوشتن نوعی اعتراف و دعاست.
فوسه در شهر هاوگسون نروژ به دنیا آمد. خانوادهاش پیرو جنبشهای دینی کوئیکرها و پیِتیستها بودند و او باورهای معنوی خود را به همان دوران نسبت میدهد. در هفتسالگی در اثر یک حادثه تا آستانهی مرگ پیش رفت و تجربهای از نور، آرامش و زیبایی داشت که بعدها گفت زندگی و نوشتنش را شکل داده است. او از ۱۲سالگی نوشتن را آغاز کرد. در نوجوانی میخواست نوازندهی راک شود، اما در نهایت موسیقی را کنار گذاشت و بهطور جدی به نوشتن پرداخت. فوسه ویولن هم مینواخت و بخش زیادی از تمرینهای اولیهی نوشتن را با ساختن شعر و ترانه برای قطعههای موسیقی انجام داد. او در جوانی تحتتأثیر گرایشهای کمونیستی و آنارشیستی بود و خود را هیپی توصیف میکرد.
فوسه در دانشگاه برگن ادبیات تطبیقی خواند و همانجا نوشتن به زبان نینورسک را آغاز کرد. نخستین رمانش، سرخ، سیاه، در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. سپس گیتار بسته (۱۹۸۵)، مجموعه شعر فرشته با آب در چشمانش (۱۹۸۶) و چند رمان و جستار دیگر را منتشر کرد. او در کنار نوشتن، با همسر دومش روی چند ترجمه نیز کار کرد.
نخستین نمایشنامهی فوسه با نام «و هرگز از هم جدا نخواهیم شد» در سال ۱۹۹۴ روی صحنه رفت. از آن زمان او یکی از چهرههای اصلی تئاتر نوین اروپاست و آثارش در ۱۰ها کشور ترجمه و اجرا شده است. نثر فوسه بسیار موجز، شاعرانه و موسیقایی است. او شاعری را هویت اصلیاش میداند، حتی وقتی رمان مینویسد. طبیعت و چشماندازهای غرب نروژ الهامبخش آثار اوست. بسیاری از نوشتههای او بازتاب اندوه، فقدان و ملالِ شخصیتهایی گرفتار در دور باطل است. شخصیتهای اصلی او ـ مانند بسیاری از نویسندگان بزرگ ـ بازتابهایی از خود او هستند که با تغییراتی کوچک در آثار مختلفش ظاهر میشوند.
از میان نویسندگانی که بر او اثر گذاشتهاند میتوان به ساموئل بکت، گئورگ تراکل، توماس برنهارد، کافکا، فاکنر و ویرجینیا ولف اشاره کرد. بسیاری از آثار فوسه به فارسی ترجمه شده و چند نمایشنامهاش نیز در تهران اجرا شدهاند.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
فوسه پرکارترین نمایشنامهنویس نروژی پس از ایبسن است. او در سال ۲۰۰۳ نشان شوالیهی لیاقت ملی فرانسه را دریافت کرد و در فهرست ۱۰۰ نابغهی زندهی روزنامهی دیلیتلگراف قرار گرفت. او از مشاوران ادبی ترجمهی کتاب مقدس ۲۰۱۱ بود و در سال ۲۰۱۵ جایزهی ادبی شورای نوردیک را برای سهگانهی بیداری، رؤیاهای اولاو و فرسودگی دریافت کرد.
فوسه در اکتبر ۲۰۲۳ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد و بدین ترتیب نخستین نویسندهی نینورسکزبان و چهارمین نویسندهی نروژیِ تاریخ شد که این جایزه را دریافت کرد. سخنرانی نوبل او با عنوان زبان خاموش، دربارهی تفاوت زبان گفتاری و نوشتاری و نقش سکوت در آثارش بود. کمیتهی نوبلْ جهان داستانی او را سرشار از اضطراب و تردید و نزدیک به قلمرو امر الهی توصیف کرد.
بخشی از کتاب بعد سگم برمی گردد پیشم
«به همسایهام نگاه میکنم و او سر تکان میدهد، برای همین بلند میشوم، به آشپزخانه میروم، یک فنجان برمیدارم، به نشیمن برمیگردم و فنجان را جلوِ همسایهام میگذارم. فلاسک را میبینم که روی میز گرد است، اما آن قهوه احتمالاً ولرم شده، احتمالاً دیگر خیلی خوب نباشد، باید بروم قهوهی تازه درست کنم. فلاسک را برمیدارم و به آشپزخانه برمیگردم. قهوهی قدیمی را خالی میکنم. قهوهی جدید میگذارم. روی چهارپایهی آشپزخانه مینشینم، نمیخواهم تا قهوه آماده نشده به نشیمن برگردم. بعد چرا همسایهام الآن آمده؟ هیچوقت اینقدر زود نمیآمد. چرا همسایهام آمده اینجا؟ میگوید اوضاع بدی است. منظورش چیست؟ چه میخواهد؟ بلند میشوم و جلوِ پنجره میایستم و بیرون را نگاه میکنم. به نظر میرسد روز تابستانی خوبی خواهد شد، نه خیلی آفتابی، نه بارانی، یک روز خوب. الآن صبح شده. امروز هم باید سگ را دفن کنم. حالا دیگر نمیتوانم صبر کنم. روز تابستانی خوبی هم هست، نه خیلی آفتابی، نه بارانی، یک روز خوب. امروز کار زیادی نمیکنم. پس امشب تخت میگیرم میخوابم. یک خواب شب خوب، خیلی خستهام. صدای قهوهساز میآید که قهوه آماده است و قهوه را توی فلاسک میریزم، به نشیمن میروم، همسایه را میبینم که جلوِ پنجره ایستاده و به باغچه نگاه میکند. میروم قهوه را توی فنجانی روی میز نشیمن، روبهروی صندلیای که او بیرون کشیده، میریزم و بعد صدای همسایهام را میشنوم که میگوید: داری چاله میکنی؟ و نمیتوانم جواب بدهم. به همسایه نگاه میکنم، میروم پای صندلی دستهدار، کمی قهوه توی فنجانم میریزم، فلاسک را روی میز میگذارم، مینشینم، و بعد همسایه را میبینم که برمیگردد و با قدمهای کوچک توی اتاق راه میرود. همسایه دوباره روی صندلی مینشیند و میشنوم که میگوید: بله، داری چاله میکنی.»
حجم
۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
ساده اما نه از آن جنس سادگی که اثری را به شاهکار تبدیل کند، بلکه بیشتر از سر ناچاری. ویرایش کتاب بسیار بد است.
یکی از کتاب های خوب یون فوسه که برنده جایزه ادبی نوبل ۲۰۲۳ شده
خیلی خیلی خیلی غمگین به نظرم دلیل اینکه نویسنده مدام عبارات رو تکرار میکنه اینه که ما تو ذهن شخصیت اصلی هستیم و نشخوار ذهنیش رو در لحظه داریم میخونیم
اصلا کتابو توصیه نمیکنم با اینکه جایزه برده،کتابی نیست که جذبت کنه توی توضیحات نوشته که ادبیات تکرار گونه ای داره،مداممم یچیزو تکرار میکنه و اصلا لذت بخش نبود ،به نظرم اصلا کتاب قشنگی نبود
کتابی در جریان سیال ذهن، تکرارکلمات بدلیل عمق فاجعه اییست که برای راوی پیش آمده،بنظرم جالب بود.