
کتاب فلسفه سیاسی هابز
معرفی کتاب فلسفه سیاسی هابز
کتاب فلسفه سیاسی هابز نوشتهٔ لئو اشتراوس و ترجمهٔ یاشار جیرانی توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. نویسنده در این اثر مبنا و تکوین فلسفهٔ سیاسی توماس هابز را شرح داده است. کتاب حاضر اثری محوری در اندیشهٔ اشتراوس است که در میانهٔ دو تحول فکری مهم او قرار میگیرد. این کتاب تلاشی برای فهم عمیق فلسفه سیاسی مدرن از طریق بازگشت به ریشههای آن در اندیشهٔ هابز است و نشاندهندهٔ گسست اشتراوس از تاریخگرایی و روی آوردن او به فهم کلاسیکهاست. اشتراوس در این اثر با فرض «جدال قدما و مدرنها» به تحلیل فلسفهٔ سیاسی هابز میپردازد و معتقد است که برای فهم نیهیلیسمِ نهفته در فلسفه سیاسی مدرن، باید به آنچه آگاهانه از آن گسسته، یعنی فلسفه سیاسی قدمایی/کلاسیک، بازگشت. این کتاب حاوی مضامین و بصیرتهای مهمی است که در آثار متأخر اشتراوس نیز بسط مییابند، اما به گفتهٔ خودش، در زمان نگارش این اثر، هنوز به اهمیت کامل «هنر نوشتن» و لزوم اعتدال در بیان برای حفظ آزادی اندیشه پی نبرده بود. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب فلسفه سیاسی هابز
کتاب فلسفه سیاسی هابز اثری دربارهٔ فلسفهٔ سیاسی توماس هابز است. این کتاب بر این مدعای بنیادین استوار است که در آثار هابز تناقضی اساسی در باب مبنای فلسفه سیاسی او وجود دارد: اینکه مبنای این فلسفه، علم طبیعی مدرن است یا یک «نگرش اخلاقی» پیشاعلمی و در عین حال مدرن. اشتراوس استدلال میکند که مبنای نهایی فلسفه سیاسی هابز و در نتیجه فلسفه سیاسی مدرن، نه علم طبیعی، بلکه نوعی نگرش اخلاقی است. این نگرش اخلاقی بر حقی تأکید دارد که بر قانون الهی و طبیعی مقدم و مستقل است، حقی بر مبنای تقابل اخلاقی و انسانگرایانه تکبر ناعادلانه و ترس عادلانه از مرگ خشونتبار که اشتراوس آن را «عمیقترین لایهٔ ذهن مدرن» مینامد. علم طبیعی مدرن، گرچه برای ارائهٔ فلسفهٔ سیاسی هابز ضروری است، اما به نوعی این مبنای اخلاقی را مخدوش و پنهان میکند. اشتراوس برای اثبات این ادعا، هم به تبیین فلسفی مضامین اساسی فلسفهٔ سیاسی هابز (مانند وضع طبیعی بهعنوان عرصهٔ تقابل ترس عادل و فخر ناعادل) میپردازد و هم روایتی از فرایند تکوین و تحول اندیشهٔ هابز ارائه میدهد که آن را حرکتی از فضیلت آریستوکراتیک به فضیلت بورژوایی (از افتخار/غرور به ترس) توصیف میکند. توصیف مفصل و منحصر به فرد اشتراوس از این مبنای اخلاقی در فلسفهٔ هابز (چگونه این مبنا بر نفی فلسفه اخلاق قدمایی مبتنی است، چگونه ترس از مرگ خشونتبار صورتی از خودآگاهی است، و چگونه اراده به جای عقل مینشیند) در آثار متأخر او به عناصر مقوم مسئلهٔ الهیاتی - سیاسی بدل میگردد و نشاندهندهٔ چرخشی است که به مسخ نهایی فلسفهٔ مدرن در صورتی از ارادهگرایی و ایمان/پرهیزکاری منجر میشود. این کتاب همچنین مفاهیم آشنای فلسفهٔ سیاسی هابز مانند وضع طبیعی، حاکمیت، انفعالات، ترس از مرگ خشونتبار، فخر پوچ و قرارداد را با عمق و وضوحی بینظیر بررسی میکند و پیشفرضهای آنها را آشکار میسازد. به همین دلیل، سه فصل پایانی این اثر ("تاریخ"، "اخلاق نو" و "علم سیاست نو") همچنان از بهترین متون در باب فلسفهٔ سیاسی هابز به شمار میآیند.
خلاصه کتاب فلسفه سیاسی هابز
کتاب فلسفه سیاسی هابز نوشتهٔ لئو اشتراوس، به تحلیل ریشههای فلسفه سیاسی هابز میپردازد. اشتراوس در این کتاب استدلال میکند که بر خلاف تصور رایج، مبنای فلسفه سیاسی هابز نه علم طبیعی مدرن، بلکه یک نگرش اخلاقی پیشاعلمی و مدرن است. این نگرش بر «حق طبیعی» یعنی حقی که بر قانون الهی و طبیعی مقدم است و از آن مستقل است، تاکید دارد. این حق ریشه در تقابل اخلاقی و انسانگرایانه تکبر ناعادلانه و ترس عادلانه از مرگ خشونتبار دارد. اشتراوس نشان میدهد که هابز با آغاز از حق به جای قانون یا فضیلت، و با قرار دادن اخلاق و سیاست بر مبنای حق و نه تمایلات طبیعی، در برابر سنت ایدئالیستی و طبیعتگرایانه میایستد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که تلاش هابز برای قرار دادن فلسفه سیاسی خود بر مبنای علم مدرن منجر به تناقضاتی در آثار او شده است. اشتراوس معتقد است که برای فهم واقعی هابز باید به اندیشهٔ پیشاعلمی او بازگشت که ریشه در تجربه او از زندگی روزمره و مراودات عمومی دارد. این کتاب با بررسی تکوین اندیشه هابز از رهایی تدریجی از سنت تا ورود به علم مدرن، نشان میدهد که اندیشه هابز با وجود تناقضات ظاهری، دارای وحدت و انسجام عمیقی است که از نگرش اخلاقی خاص او نشأت میگیرد.
چرا باید کتاب فلسفه سیاسی هابز را بخوانیم؟
این کتاب برای هر علاقهمند به فلسفهٔ سیاسی ضروری است، زیرا این اثر نه تنها تفسیری عمیق و کمنظیر از بنیادهای فکری توماس هابز ارائه میدهد، بلکه رویکردی نوآورانه به تاریخ فلسفه سیاسی مدرن دارد و با روشن کردن ریشههای «حق طبیعی» به جای «قانون طبیعی» در اندیشهٔ هابز، به فهم عمیقتر از تحولات فلسفی و پیامدهای آن در دوران مدرن کمک میکند.
خواندن کتاب فلسفه سیاسی هابز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به دانشجویان و پژوهشگران فلسفهٔ سیاسی، علاقهمندان به تاریخ فلسفه، پژوهشگران اندیشهٔ لئو اشتراوس و هر کسی که به دنبال فهم عمیقتر ریشههای تفکر مدرن است، پیشنهاد میشود.
درباره لئو اشتراوس
لئو اشتراوس (۱۸۹۹-۱۹۷۳) یکی از تأثیرگذارترین فلاسفهٔ سیاسی قرن بیستم بود که به خاطر پژوهشهایش در سنت فلسفه سیاسی کلاسیک، بهویژه در آثار افلاطون، ارسطو، و متفکران مدرن مانند هابز و ماکیاولی، شناخته میشود. او در آلمان متولد شد و تحصیلات خود را در آنجا به پایان رساند، اما با ظهور نازیسم به ایالات متحده مهاجرت کرد و بیشتر دوران حرفهای خود را در دانشگاه شیکاگو گذراند. نقطه مرکزی تفکر اشتراوس، «مسئلهٔ الهیاتی - سیاسی» و «جدال قدما و مدرنها» بود. او معتقد بود که فلسفهٔ سیاسی مدرن از زمان ماکیاولی و هابز، با کنار گذاشتن هدف اصلی فلسفه سیاسی کلاسیک (جستجوی زندگی خوب و فضیلت)، به سمت نیهیلیسم و نسبیگرایی سوق پیدا کرده است. اشتراوس بر این باور بود که فلاسفه کلاسیک از «هنر نوشتن» (esoteric writing) استفاده میکردند تا عقاید خود را تنها برای خوانندگان خاص و با دقت به طور پنهان بیان کنند، در حالی که در ظاهر به عقاید رایج احترام میگذاشتند. این هنر نوشتن به فلاسفه اجازه میداد تا آزادی اندیشه خود را حفظ کنند در حالی که از پیآمدهای نامطلوب آشکار کردن کامل حقیقت برای عموم جلوگیری میکردند. اشتراوس، برخلاف بسیاری از متفکران همعصر خود که تحت تأثیر تاریخگرایی و جامعهشناسی قرار داشتند، بر ضرورت بازگشت به متون اصلی و فهم آنها دقیقاً به همان شیوهای که نویسندگانشان خود را میفهمیدند، تأکید داشت. او معتقد بود که تنها از این طریق میتوان به حقیقت نهایی در باب بنیادهای سیاسی دست یافت. آثار مهم او شامل «حق طبیعی و تاریخ»، «تفسیر فلسفه سیاسی» و «فلسفه سیاسی هابز: مبنا و تکوین آن» هستند. اشتراوس شاگردان بسیاری را تربیت کرد که بعدها خود به متفکران مهمی در حوزه فلسفه سیاسی تبدیل شدند و جریان فکری «اشتراوسگرایی» را شکل دادند.
بخشی از کتاب فلسفه سیاسی هابز
«موضع هابز در مورد مونارشی در سرتاسر عمر او تغییر نکرد. اما تصور او از اصطلاح «مونارشی» تغییر کرد. این مطلب از آنجا معلوم میشود که او در ارائههای متعددِ فلسفه سیاسیاش برتری مونارشی را به شیوههای متفاوت نشان میدهد. او در ارائههای اولیه به استدلالهای سنتی اشاره میکند، که همه آنها بر این نکته تأکید داشتند که مونارشی تنها صورت طبیعی، یعنی آغازینِ، اقتدار است، تنها صورتی که با نظم آغازین طبیعی تناظر دارد، در حالی که آریستوکراسی و دموکراسی ابداع انسان هستند، و صرفاً «عقل انسان عناصر آنها را به یکدیگر چسبانده است.» این درست است که حتی در مبادی و با وضوح بیشتری در در بابشهروند او وزن زیادی برای استدلالهایی از این دست قایل نمیشود. اما، این واقعیت که در ارائههای اولیه به آنها اشاره شده است این فرض را توجیه میکند که هابز فقط تدریجاً آنها را کنار گذاشت و اینکه در آغاز مونارشی را تنها صورت طبیعی اقتدار تلقی میکرد. علاوه بر این، او تا پایان معتقد بود که اقتدار پدرسالارانه و به تبع آن مونارشی پاتریمونیال خاستگاه اگر نه قانونی، اما تاریخی همه یا اکثریت دولتهاست.
هابز همیشه تمایز میان دولت طبیعی و مصنوعی را حفظ کرد. او همواره تمایزی میگذاشت میان «دولت اکتسابی»، که بر نیرو و زور طبیعی پدر یا فاتح مبتنی است، و «دولت تأسیسی»، که با گردن نهادن ارادی به حکومتی انتخابی، یعنی به نحو مصنوعی، به وجود میآید. برای او خصیصه مونارشیک دولت طبیعی همواره پیشفرض بود.»
حجم
۲۵۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۲۵۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه