
کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی
معرفی کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی
کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی نوشتهٔ تئودور آدورنو و ترجمهٔ سیاوش جمادی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. کتاب حاضر دربردارندهٔ پژوهشی دربارهٔ درستی یا نادرستی معنای تعدادی از واژهها و اصطلاحات در مکتب فکری اگزیستانسیالیسم (وجودگرایی) است.هدف اصلی انتقاد آدورنو در این کتاب، بیشتر متوجه فلسفه اگزیستانس و طرفداران آن (کییرکگور، هایدگر، یاسپرس) و شعر رمانتیک آلمانی است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه دریافت کنید.
درباره کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی
آدورنو معتقد است که زبان کسانی که به اصالت اعتقاد دارند، در پاسخ به نبود معنا، احساس بیگانگی از خود، از بین رفتن انسانیت، تبدیل شدن به کالا و شیء و به طور کلی مشکلات دنیای سرمایهداری، دچار مشکل میشود. دلیل این امر آن است که طرفداران فلسفه اگزیستانس همواره از تفکر انتقادی و پویا غافل میشوند و رابطه تاریخی بین ذهن و واقعیت را نادیده میگیرند. به باور آدورنو، نبود همین تفکر انتقادی است که فلسفههای وجودی را دچار نوعی اعتبار ایدئولوژیک و فرقهگرایانه میکند که نه مانند دین که طبیعتاً مربوط به جهان دیگر است، پیامآور رستگاری ابدی و آرامش روح است، و نه به موضوعی واقعاً ملموس و عملی بازمیگردد که بتواند در سیستم تبادل جامعه سرمایهداری امنیت ایجاد کند. تنها چیزی که باقی میماند، ابراز احترام به آداب و رسومی است که از محتوای اصلی دین خالی بوده و فقط به سود حفظ وضعیت موجود به نفع نیروهای قدرتمند است.
اولین نکتهٔ آموزنده از نظر آدورنو، رویکرد زبانی انتقادی او به مجموعهای از واژههای مرتبط است که میتوان از آنها یک واژهنامه خاص استخراج کرد. این واژهها با وجود انتزاعی بودن، به شکلی فریبنده و گمراهکننده به نیازهای زمانه پاسخ میدهند و به همین دلیل در پایینترین سطوح اجتماعی، حتی در عامیانهترین آهنگهای موسیقی نیز، رواج پیدا میکنند. آدورنو ارتباط این واژهها را با واقعیت یا حقیقت معنای آنها، با یک بررسی انتقادی و متعهد به محتوای متن مورد سنجش قرار میدهد. این انتقاد دقیقاً در متن همان تزهایی است که در کتابهای «دیالکتیک روشنگری» و «دیالکتیک منفی» توضیح داده شده است.
آدورنو معتقد است که زبان کسانی که به اصالت اعتقاد دارند نیز در پاسخ به نبود معنا، احساس بیگانگی از خود، از بین رفتن انسانیت، تبدیل شدن به کالا و شیء و به طور کلی بحرانهای دنیای سرمایهداری، در همین دام میافتد. به سادگی میتوان گفت که بحث نظریه انتقادی علیه جنبشهایی مانند پدیدارشناسی و فلسفههای اگزیستانس آلمان و به طور کلی کسانی که ادعای مقابله با بحرانی را داشتند که مارکس و هگل در حل آن ناکام ماندند، برخلاف این جنبشها، به روش دیالکتیکی مارکس و هگل پشت پا نمیزند. برعکس، همواره غفلت از تفکر انتقادی و نادیده گرفتن تقابل تاریخی ذهن و واقعیت، هدف انتقادهای مکتب فرانکفورت بوده است. به عبارت دیگر، رویگردانی پژوهشگران فرانکفورتی از مارکسیسم حزبی و همچنین از ایدئالیسم هگل تنها به آن جنبهای از دیالکتیک محدود میشود که به شکلی ماشینی گویا خود را ناگزیر میبیند که با تسلیم شدن به مفاهیم مثبت و مطلق، سیر جدلی را خواه در عقل خواه در واقعیت مادی، به کلیت و پایان برساند. این اختلاف بیشتر از آنکه مربوط به روش یا شناخت باشد، اختلافی هستیشناختی است. بنابراین، نقد آدورنو از روند سنت نظریه انتقادی، نقدی هگلی ـ مارکسیستی و طرفدار دیالکتیکی است که همواره به نفی پی در پی میپردازد و از کلیت مثبت رویگردان است.
چرا باید کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی را بخوانیم؟
مسئلهای که در کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی مطرح میشود، برای تاریخ ۱۵۰سالهٔ روشنفکری در ایران نیز آشناست و با آن درگیر بودهایم. البته اینطور نبوده که مدرنیته غربی منتظر تصمیم ما بماند یا ما با یک تصمیم آزادانه پس از بحثهای چند نخبه، به آن اجازه ورود و یا بهتر بگوییم، اجازهٔ حمله همهجانبه داده باشیم. ضرورت شناخت بیطرفانه و علمی تفکر غرب از آنجا ناشی میشود که این تفکر نه تنها بر ما تأثیر گذاشته، بلکه در تمام جهان گسترده شده است. از زمان مشروطیت ــ بهعنوان مثال، از وقتی که آثاری مانند «تنبیهالامه» و «تنزیه المله» مرحوم نایینی از یک طرف، و آثار تجددخواهانه میرزا ملکم خان از طرف دیگر، در مقابل متشرعانی که مشروطه و تمام واردات فرهنگی غرب را ذاتاً بیدین و گمراهکننده میدانستند، به دفاع از مشروطه و آشتی سنت و مدرنیته پرداختند ــ تا همین امروز، هنوز بحث دربارهٔ تعیین تکلیف و انتخاب راهی مناسب در تقابل سنت و مدرنیته، دینداری و سکولاریسم، و به طور کلی شرق و غرب ادامه دارد. لازم به ذکر است که این به آن معنا نیست که موضوع زبان اصالت دقیقاً به همین شکل در جامعه ما جریان دارد، اما تحلیلهای عمیق و صریح آن حداقل از دو جهت میتواند برای ما نیز راهگشا باشد.
خواندن کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب بهطور خاص برای کسانی که به فلسفهٔ قرن بیستم، بهویژه فلسفهٔ اگزیستانس، نظریهٔ انتقادی (مکتب فرانکفورت) و فلسفهٔ زبان علاقهمند هستند، بسیار ارزشمند است. تحلیلهای دقیق آدورنو در مورد مفاهیم کلیدی این حوزهها میتواند دیدگاههای عمیقی ارائه دهد. آدورنو در این اثر به بررسی ارتباط بین زبان، ایدئولوژی و ساختارهای اجتماعی میپردازد. کسانی که به تحلیل انتقادی جامعهٔ مدرن، سرمایهداری و پدیدههایی مانند ازخودبیگانگی و شیءوارگی علاقهمندند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند. منتقدان ادبی و نظریهپردازان فرهنگی و علاقهمندان به تاریخ روشنفکری در آلمان و اروپا در قرن بیستم، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
درباره تئودور آدورنو
تئودور لودویگ ویزنگروند آدورنو، زادهٔ ۱۱ سپتامبر ۱۹۰۳ و درگذشتهٔ ۶ اوت ۱۹۶۹، فیلسوف، جامعهشناس، موسیقیشناس و آهنگساز آلمانی بود. او بهعنوان یکی از اعضای کلیدی مکتب فرانکفورت، نقدهای تأثیرگذاری بر جامعهٔ صنعتی، فرهنگ تودهای و ایدئولوژی نئولیبرالیسم ارائه کرد. آدورنو از جوانی به موسیقی و فلسفه علاقهمند بود و تحصیلات خود را در دانشگاههای فرانکفورت و وین به پایان رساند. او در سالهای بعد به یکی از نظریهپردازان اصلی مکتب فرانکفورت تبدیل شد و با نگاهی نقادانه به فرهنگ مصرفی و رسانههای جمعی، به نقد جامعهٔ سرمایهداری پرداخت. او این پدیدهها را ابزاری برای کنترل اجتماعی و فردی میدانست. در اثر مشهور خود، «دیالکتیک روشنگری» که با همکاری «ماکس هورکهایمر« نوشت، به بررسی تأثیرات منفی فرهنگ صنعتی بر خودآگاهی و آزادی فردی پرداخت. در حوزهٔ موسیقی، کتاب «فلسفهٔ موسیقی جدید» را نوشت که در آن به تحلیل و نقد موسیقی دوازدهتنی و آثار آهنگسازانی مانند آرنولد شونبرگ پرداخت. آدورنو همچنین آهنگساز بود و تلاش میکرد پلی بین موسیقی و فلسفه ایجاد کند. آدورنو بهخاطر تحلیلهای عمیق و دقیق خود از جامعه و فرهنگ، و همچنین نظریات چالشبرانگیزش، مورد احترام فراوان است. او یکی از مهمترین فیلسوفان قرن بیستم به شمار میرود و آثارش همچنان در بحثهای فلسفی، جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد. برخی از آثار مکتوب تئودور آدورنو عبارتاند از «زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی»، «فتیشیسم در موسیقی و واپسروی شنیدن»، «یادداشتهایی دربارهٔ کافکا»، «علیه ایدهآلیسم» و «سویهها (مطالعهای در فلسفهٔ هگل)».
درباره سیاوش جمادی
سیاوش جمادی، نویسنده و مترجم آثار فلسفی و ادبی، در بهمن ۱۳۳۰ در تهران متولد شد. او مدرک کارشناسی حقوق خود را در سال ۱۳۵۳ از دانشگاه تهران و سپس مدارک کارشناسیارشد خود را در فلسفهٔ غرب از دانشگاه علامه طباطبایی و ادبیات انگلیسی از دانشگاه آزاد اسلامی دریافت کرد. جمادی به واسطهٔ تألیف کتاب «زمینه و زمانهٔ پدیدارشناسی» به شهرت رسید و برای این اثر، جایزهٔ بیستوپنجمین دورهٔ کتاب سال در حوزهٔ فلسفه را از آنِ خود کرد. او همچنین با ترجمهٔ آثار مهمی از فیلسوفان و نویسندگان برجسته، نقش مهمی در معرفی اندیشههای آنان به جامعهٔ فارسیزبان ایفا کرده است. برخی از ترجمههای او سیاوش جمادی عبارتاند از «متافیزیک چیست؟»، «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» و «هستی و زمان» اثر مارتین هایدگر، «هایدگر و سیاست» اثر میگل دبیستگی، «نامههایی به میلنا» اثر فرانتس کافکا، «نیچه: درآمدی به فهم فلسفهورزی او» اثر کارل یاسپرس و «زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی» اثر تئودور آدورنو.
بخشی از کتاب زبان اصالت در ایدئولوژی آلمانی
«اما تبدیل شدن ناحقیقت به قلنبهگویی کیفرخواستی است که ناحقیقت علیه خود صادر میکند. زیدی پس از مدتها جدایی [به من] نوشت که به لحاظ وجودی یا اگزیستانسیال وضعی ایمن و مطمئن پیدا کرده است. دریافتِ مقصود او به مدتی تأمل نیاز داشت. مقصودش آن بود که به لحاظ مالی به قدر کافی در کنف حمایت است. مرکزی که به منظور مباحثات بینالمللی تأسیس شده ــ حالا بماند که این مباحثات چه دردی را دوا میکنند ــ خانه رویاروییها۵۱۴ نامیده میشود. این خانه قابل رؤیت، که سخت و استوار در زمین بنیاد دارد، به یاری گردانندگان مراسم، که چون در میان انسانهای موجود و زنده حادث شدهاند، باید در مباحثات مافوق به حساب آیند، به مکانی مقدس و متبرک بدل میگردد، اگرچه آن انسانها نیز بالاخره به همان خوبی میتوانند در مباحثات شرکت کنند، چرا که آنها نیز مادام که خودکشی نکردهاند، مشکل میتوانند جز وجود داشتن کاری دیگر کنند. مهم آن است که پیوند با دیگری مقدم بر هر مضمونی باشد. هم از این رو، زبانِ اصالت را خوی جمعی نخنما شده جنبش جوانان بسنده است؛ به حکم این سانسور، هیچ چیز نه از نوک بینی گوینده، و نه از توان آن کس که به تازگی انباز نامیده شده فراتر نمیرود. زبان اصالت زمام تعهد نسبت به نهادهای استوار را به دست میگیرد و افزون بر آن، عزت نفس دونپایهترین گویندگان را تقویت میکند، چرا که از آنجا که شخصی از درون آنها سخن میگوید، آنها پیشاپیش چیزی هستند حتی وقتی که آن شخص به کلی هیچ چیزی نیست.فرمانِ پژواکافکنِ زبان اصالت باید چنان باشد که اندیشه آن را به زحمتی چندان نیاز نباشد که اگر چنین باشد، خاطر امت رنجه خواهد گشت. این فرمان همزمان تضمینی است بر قبولِ قابلیتِ والاترِ امت. چیزی که در اینمیان کتمان میگردد آن است که زبان خود به سبب تعمیم و عینیتش، پیشاپیش همه انسانها،۵۲۲ یعنی همه سوژههای منفردِ سخنگو، را نفی میکند، اما زبانِاصالت با وانمود به این که نه از اندیشه بل از همه انسانها سخن میگوید، خود را به ظاهر چنان جلوهگر میسازد که در مقام شیوه مشارکت «تودستی»، از مشارکت گلهوار ناانسانی شده در امان است، و این درستهمان چیزی است که این زبان به مفاهمه شورمند همگان تجویز میکند. آن کس که خود را در پس واژههایی که اینچنین رهزن و نقشبازند پنهان میکند خود را از هرگونه بدگمانی در مورد آنچه در همان لحظه میکند، یعنی سخن گفتن با دیگران به قصد قالب کردن چیزی به آنان، در امان میدارد.»
حجم
۵۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
حجم
۵۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه