دانلود و خرید کتاب آسیب مغزی فریدا مک فادن ترجمه مریم علیزاده میلانلو
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آسیب مغزی

کتاب آسیب مغزی

ویراستار:لیلا ملکی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آسیب مغزی

کتاب آسیب مغزی نوشتهٔ فریدا مک فادن و ترجمهٔ مریم علیزاده میلانلو و ویراستهٔ لیلا ملکی است. کتاب کوله پشتی این رمان خارجی را منتشر کرده است.

درباره کتاب آسیب مغزی

فریدا مک فادندر در کتاب آسیب مغزی (Brain damage) داستان شخصیتی به نام «دکتر چارلی مک‌کنا»، جراح مغز و اعصاب موفقی را روایت کرده که زندگی‌اش روی روال است و ناگهان به کام مرگ فرو می‌رود. با بیداری از کما، دنیای او به کلی دگرگون می‌شود. خاطراتش تکه‌تکه شده و اطرافیانش به مظنونان اصلی تبدیل می‌شوند. در این بازی مرگ و زندگی، چارلی باید گذشته‌اش را بازسازی کند، به حقیقت برسد و در عین حال، هویت حرفه‌ای‌اش را حفظ کند. این رمان پر از پیچش‌های غیرمنتظره، شخصیت‌های پیچیده و معمایی، شما را تا آخرین صفحه میخکوب خواهد کرد. فریدا مک‌فادن در این کتاب مرزهای واقعیت و توهم را به چالش کشیده است. این رمان، سفری در اعماق ذهن انسان است و سؤالاتی اساسی دربارهٔ حافظه، هویت و ماهیت واقعیت مطرح می‌کند. رمان آسیب مغزی با نثری روان و شخصیت‌پردازی عمیق، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی برای دوستداران ادبیات روان‌شناختی خواهد بود.

خواندن کتاب آسیب مغزی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی روان‌شناختی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آسیب مغزی

«بدترین زمان دست‌شویی رفتن، وقت تعویض شیفت پرستاری در ساعت‌های هشت صبح و چهار بعدازظهر است. تغییر شیفت به این معناست که پرستارها درگیر ثبت ساعت ورود و خروجشان می‌شوند و آن‌قدر سرشان شلوغ است که نمی‌توانند بیماری را به سرویس بهداشتی ببرند. اینکه چقدر هم نیاز به دست‌شویی رفتن دارم اصلاً اهمیتی ندارد.

اما این‌طور هم نیست که بتوانم دست‌شویی رفتنم را کنترل کنم.

حدود ساعت یک ربع به هشت، حس می‌کنم دیگر باید به‌سرعت به دست‌شویی بروم. شمارهٔ دو هم دارم. دیوانه‌وار انگشت شستم را روی دکمهٔ قرمز فشار می‌دهم، انگار این کارم تأثیری هم دارد.

ده دقیقهٔ دیگر خیلی دیر است.

اما حالا به آن عادت کردم. به‌هرحال، پوشک هم برای همین است دیگر. نه، دوست ندارم بعد از خیس کردن خودم یا کاری بدتر تمیز شوم، اما پرستارهای اینجا مهربان‌اند و برای کاری که کردم احساس بدی در من ایجاد نمی‌کنند. تنها دلیلی که امروز این کار برایم اهمیت پیدا کرده این است که هر لحظه احتمال دارد کلارک سر برسد تا با والری لباس پوشاندن به من را تمرین کند. واقعاً ترجیح می‌دهم من را درحالی‌که روی مدفوع خودم نشسته‌ام، نبیند.

می‌دانم باید واقع‌بین باشم. به خانه که رفتم کلارک هر روز تمیزم می‌کند، اما همان‌طور که گفتم، مطمئنم در خانه چنین اتفاق‌هایی کمتر می‌افتد. کلارک شوهرم است. می‌خواهم هنوز به من علاقه‌مند باشد، نه اینکه چندشش شود.

پنج دقیقه بعد از اینکه خودم را راحت کردم،‌ کلارک همراه والری وارد اتاق می‌شود. چه شانسی دارم،‌ اولین روزی است که به‌موقع آمده. آن‌ها هیچ بویی حس نمی‌کنند، اما به‌زودی به مشامشان می‌رسد.

کلارک طبق معمول لباس غیررسمی پوشیده، اما امروز به‌طور خاصی خوش‌تیپ‌تر به نظر می‌رسد. ناخودآگاه متوجهش می‌شوم و من را یاد این حقیقت می‌اندازد که واقعاً مدت‌ها از آخرین باری که با هم رابطه داشته‌ایم، می‌گذرد. به درَک،‌ واقعاً مدت‌ها از آخرین باری که مردی را بوسیده‌ام می‌گذرد؛ همین‌طور از زمان که به مردی نزدیک بوده‌ام که مشغول فیزیوتراپی‌ام نباشد.

انتظار دارم من و کلارک در مقطعی رابطهٔ صمیمی‌تری داشته باشیم. می‌دانم که ممکن است مدتی طول بکشد تا با هم جور شویم. نمی‌خواهم او را تحت فشار بگذارم. می‌توانم صبور باشم.

والری می‌گوید: «بسیار خب.» دست‌هایش را به هم می‌مالد. «امروز می‌خوایم پوشوندن لباس پایین‌تنه رو کار کنیم. چارلی، به نظر می‌رسه خوبی؟»

احتمالاً حالا وقت خوبی است که به آن‌ها بگویم چه اتفاقی افتاده. احتمالاً باید به آن‌ها بگویم،‌ هشدار بدهم؛ اما نمی‌توانم خودم را قانع کنم چیزی بگویم. مخصوصاً اینکه امروز کلارک خیلی خوب به نظر می‌رسد.»

Dark Lady
۱۴۰۳/۱۰/۱۰

شارلوت متخصص پوسته، به سرش شلیک میشه و دچار آسیب مغزی میشه کتاب بین دو زمان دو سال قبل از شلیک و بعد از شلیک، در رفت و آمده و ما باید ببینیم چه کسی به سر شارلوت شلیک کرده..... کتاب بیان

- بیشتر
sabaa Fzz
۱۴۰۳/۱۰/۰۹

قشنگ و جذاب بود ولی مثل بقیه کتاباش گره و غافلگیری نداشت. همه چیز معلوم بود تقریبا از وسطش.

ققنوس
۱۴۰۳/۱۰/۰۷

این کتاب مثل اکثر کتاب های مک فادن پیچش و غافلگیری نداشت، اما خوندنش سرگرم کننده و لذت بخش بود

کاربر 206140
۱۴۰۳/۱۰/۰۷

فوق العاده

mishka
۱۴۰۳/۱۰/۰۳

عالی بود دوستش داشتم

مریم
۱۴۰۳/۱۰/۲۳

از خوندنش لذت بردم

AS4438
۱۴۰۳/۱۰/۱۷

کتاب خوبی بود، چالشی نداشت ،بیشترازجنائی بودنش، یک تراژدی تلخ است، بااینکه ازبقیه آثار نویسنده ضعیفتربود ولی ارزش خواندن را داشت، درمعرفی کتاب نوشته شده که چارلی جراح مغزواعصاب است ،درحالیکه ایشون متخصص پوست هستند، بخش عاشقانه کتاب دلچسب نبود،

- بیشتر
کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۳/۱۰/۱۳

میشه گفت از آثار خوب مک فادن هست. از عاشقانه آبکی اش بگذریم فضای داستان و توصیفات خوب پرداخته شده و دلپذیره

آزاده
۱۴۰۳/۱۰/۱۱

چارلی متخصص پوستی هست که براثر شلیک به مغزش دچار آسیب شده و در بیمارستان توانبخشی بستری هست. داستان در دو زمان قبل این اتفاق و بعد از این اتفاق روایت میشه. تعلیق و معمای خاصی نداره و تقریبا مشخصه

- بیشتر
همه اشتباه می‌کنند. به همین دلیل هم مدادها پاک‌کن دارند،‌ درست است؟
AS4438
دست‌هایی که گرم‌اند قلب‌های گرمی دارند.
AS4438
«دست‌هایی که سردند، قلبشان گرم است.»
AS4438

حجم

۲۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان