کتاب تعقیب هومر
معرفی کتاب تعقیب هومر
کتاب تعقیب هومر نوشتهٔ لاسلو کراسناهورکایی و ترجمهٔ نیکزاد نورپناه است. انتشارات خوب این رمان معاصر مجارستانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب تعقیب هومر
کتاب تعقیب هومر (Chasing Homer) برابر است با یک رمان معاصر و مجارستانی که در ژانر ادبیات انتزاعی تقسیمبندی شده است. این رمان با نگاهی به کتاب «اودیسه» اثر هومر نوشته شده است. رمان «تعقیب هومر» سفر اودیسهوار قهرمانی است که نویسنده، عامدانه نام او را تا پایان داستان برای خواننده فاش نمیکند، اما داستان به سرگردانی و آوارگی مردی میپردازد که از سوی عدهای ناشناس تعقیب میشود. افراد ناشناس قصد کشتن مرد را دارند، اما نویسنده هیچگاه در داستان «تعقیب هومر» هویت و انگیزهٔ تعقیبکنندگان را توضیح نداده است. مرد برای زندهماندن و فرار از دست تعقیبکنندگان تکنیکهایی را توصیف کرده و به روشهایی که برای بقای خود به آنها متوصل میشود، اشاره کرده است. فرارهای سفرگونهٔ قهرمان در امتداد سواحل دریای آدریاتیک است که او را در نهایت به جزیرهای در کشور کرواسی میبرد. لاسلو کراسناهورکایی با استفاده از تعقیبوگریزها در رمان «تعقیب هومر» سعی در روایت مفاهیمی انتزاعی همچون سرگشتگی انسان در جهان مدرن داشته است. او همراه با داستانهای تعقیبوگریز، تفکراتی در باب موضوعاتی مانند آزمایش روی موشها، ریاضیات و دستکاری جمعیت از سوی برخی نیروها سخن گفته است.
خواندن کتاب تعقیب هومر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر مجارستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تعقیب هومر
«بله، چیزی از نیمهشب نگذشته که باد بورا سر میرسد و، نزدیک سحر دیگر تا مغز استخوانم یخ زده، و تا اولین کافهٔ بندرگاهبندرگاهی چنبرهزده بر کنج جنوبشرقی جزیرهباز کند نهفقط دست و پا بلکه چارستون بدنم به لرزه افتاده، در این کافه زنان و مردان با چهرههای عبوس جسمیت مییابند، تکیهزده به پیشخان شرابِ قاطی با آب سر میکشند و، گاهی به افتخار پرستویی در آسمان لیوانشان را بلند میکنند و بعد، لیوان را مقابلشان بر پیشخان میگذارند، کل این مناسک در سکوت، بی اینکه حتی نگاهی به یکدیگر بیندازند، اگر هم کسی را زیرنظر داشته باشند کافهچی است، چند کلمهای با او ردوبدل میکنند و البته، من که هیچ از حرفهایشان نمیفهمم، و در همین حالی که گرمای آنجا به جانم نفوذ میکند و دیگر نمیلرزم، ورود پیرمرد قدبلند موخاکستری و رییسمآب وقفهای در آهنگ فضا میاندازد، تا دهان باز میکندبه انگلیسی عصاقورتدادهای با تهلهجهٔ معمول کروواتمعلوم میشود راهنمای گردشگری محلی است، زوج ژاپنی مسنی را به داخل قهوهخانه دعوت میکند که گویا مرددند یا خجول (از بیرون به راهنما دست تکان میدهند، مایل نیستند داخل شوند)، اما راهنماشاید زیادی دوستانهبا شعفی اغراقآمیز اصرار دارد آن دو داخل شوند، خودش توی کافه است و با دستانش اشارههایی میکند و پشتسرهم دلیل ردیف میکند، به زوج ژاپنی اصرار میورزد که تردید جایز نیست و شک نکنند که اینجا انتخاب خوبی است، جز اینها در هم باز است و سوز میآید و در همین احوال، با تکان کلهای به سمت بیرون رو به کافهچی فقط میگوید «باد بورا»، و در نظر کافهچیکه دختر جوان لاغر بلوندی استاین شاید سلاموعلیکی باشد چونکه جویدهجویده میگوید da, stigla je، و در همین حال تازهواردان پشت میزی مینشینند که ازقضا نزدیک میز من است، جایی که با دستان حلقهشده دور لیوان گرم قهوهام نشستهام، صدای پیرمرد را میشنوم که از زوج ژاپنی میپرسد چی مینوشند و در پاسخ، پس از بررسی طولانی موضوع، هر دو کاپوچینو درخواست میکنند، و راهنما میرود سمت پیشخان و سفارش میدهد، اینجاست که متوجه میشوم پیرمرد یک پایش شَل میزندگرچه به سختی قابلتشخیص استو در همین حال بین زوج ژاپنی بحثی شدید درمیگیرداز لباس و رفتارشان پیداست به دلایل توریستی اینجا آمدهاندبه زبان خودشان حرف میزنند اما حواسشان هست صدایشان بلند نشود، فقط وقتی کاپوچینوهایشان میرسد ساکت میشوند، و درست در همین لحظه راهنمای گردشگری شروع میکند، حواستان با من باشد، این جایی که میگویم واقعاً ارزش دیدن دارد، طبیعتش بکر بکر است، بهخاطر معاشش نیست که این حرفها را میزند، نخیر، پیرمرد حالا چند سالی است که بازنشست شده، صرفاً زنش گهگاهی هفتهای چند ساعت در ترمینال بندر کار میکند.»
حجم
۴۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۴۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه