کتاب ضیافت افلاطون
معرفی کتاب ضیافت افلاطون
کتاب ضیافت افلاطون نوشتهٔ توماس کوکسی و ترجمهٔ سیدمحمدعلی شامخی است. نشر نی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی بهعنوان راهنمای خواننده.
درباره کتاب ضیافت افلاطون
کتاب ضیافت افلاطون (Plato's Symposium: a reader's guide) به قلم یک نویسندهٔ معاصر انگلیسی که در حوزهٔ فلسفه و منطق فعالیت دارد، نوشته شده است. این کتاب شرحی جامع از یکی از مشهورترین آثار افلاطون با عنوان «ضیافت» است. سقراط و دیگر روشنفکران آتن در این رساله و در یک مجموعه گفتوگو در ستایش اروس (خدای عشق و میل) شرکت میکنند. این کتاب راهنما برای کمک به مخاطبان برای درک و فهم مضامین پیچیده و بحثهای فلسفی ارائهشده در این رساله نوشته شده است. توماس کوکسی ابتدا با مروری بر پسزمینۀ فرهنگی و فکری آتن باستان آغاز کرده که برای درک تفاوتهای ظریف گفتوگو بسیار مهم است؛ سپس به موضوعات کلیدی رسالهٔ «ضیافت» مانند تعریف عشق، مفهوم زیبایی و جستوجوی جاودانگی از طریق تولید مثل و برجاگذاشتن میراث فکری پرداخته است. این نویسنده تجزیهوتحلیل مفصلی از هر گفتۀ درون دیالوگ ارائه کرده و دیدگاههای متمایز دربارهٔ عشق را که توسط هر شخصیت ارائه شده، از روایت اسطورهای آریستوفان گرفته تا گفتمان فلسفی سقراط، بر اساس آموزههای «دیوتیما» توضیح داده است. یکی از ویژگیهای اصلی راهنمای توماس کوکسی را تمرکز آن بر خواندن انتقادی متن دانستهاند. این کتاب خوانندگان را تشویق میکند تا با این رساله نهتنها بهعنوان یک اثر ادبی بلکه بهعنوان یک متن فلسفی زنده که همچنان سؤالات مهمی درمورد طبیعت انسان و زندگی خوب مطرح میکند، درگیر شوند. این راهنما به بررسی تأثیر «ضیافت» بر فلسفه، ادبیات، هنر و الهیات غرب پرداخته است.
خواندن کتاب ضیافت افلاطون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آشنا شدن با مضامین رسالهٔ «ضیافت» به قلم افلاطون پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ضیافت افلاطون
«ادعای سقراط به زبان ساده این است که نفس فناپذیر نیست: «و این بدان سبب است که هر آنچه همواره در حرکت باشد فناناپذیر است، حالآنکه آنچه حرکت میکند، و چیزی دیگر آن را به حرکت درمیآورد، هرگاه از حرکت بایستد از زندگانی نیز بیبهره میشود»، بنابراین نفس متحرکی است خودمحرک (۲۴۵c). [۱] سقراط با باریکبینی یادآور میشود که هیچکس سوای خدایان نمیداند که نفس حقیقتاً چیست و او صرفاً میتواند بگوید که «نفس [به چه چیز] شبیه [= اِئویْکِن (در زبان یونانی)] است» (۲۴۶a). او سپس تمثیل مشهور ارابهران را مطرح میکند. بنا بر این تشبیهِ مبسوط و مفصل، نفس مشابه «اتحاد طبیعی دستهای از اسبان بالدار و ارابهران آنها» است (۲۴۶a). در انسانها یکی از این اسبها نژاده است و از فرمانِ افسار تبعیت میکند، اما دیگری وحشی و فرمانگریز است و مدام بر خلاف کششِ افسار تقلا میکند. میتوان دید که افلاطون در این تمثیل به الگوی سهبخشیای که بعدتر در جمهوری (۴۳۹a-e) برای نفس عرضه خواهد کرد نزدیک میشود، الگویی که نفس را به سه بخش عقل، اراده و شهوات تقسیم میکند. نفوس در آغاز بال داشتند و به افلاک آسمانی سفر میکردند. در آنجا زیبایی، دانایی و نیکیِ واقعیت را چنانکه هست میدیدند و از آن قوت میگرفتند. آنگاه که نفوس تسلیمِ سنگینیِ اسبِ بدِ خویش شدند، از آسمانها به جانب زمین هبوط کردند و بالهایشان تحلیل رفت. بعضی نفوس هنوز آن ساحت الهی را به یاد میآورند و بعضی دیگر آن را از یاد بردهاند: «بسیاری نفوس بهسبب ماهرنبودنِ سوارانِ خود زمینگیر میشوند و بالهای بسیاری پر میشکنند [و از میان میروند]. پس از مشقت بسیار، همهٔ آنان، بی آنکه به رؤیتِ واقعیت نائل شده باشند، آنجا را ترک میکنند و پس از آنکه از آنجا رفتند به چیزی وابسته میشوند که آن را قوت و خوراک میپندارند ــ که همان باورهایشان باشد» (۲۴۸b). نفوس درنهایت به بدنهای جسمانی وارد میشوند و به آنها حرکت میبخشند. نیازی به آن نیست که در مجال کنونی به جزییات مسئلهٔ تناسخ نفوس بپردازیم.
سقراط پس از طرح این تمثیل به مسئلهٔ دیوانگیِ اروتیک بازمیگردد و این عقیده را طرح میکند که عاشقانْ معشوق خود را بهاقتضای احوال خویش برمیگزینند: اشخاصِ شریف مجذوبِ شرافتِ معشوق میشوند، اما کسانی که تمایلاتی پست دارند بهسوی پستیِ معشوقشان کشیده میشوند. (میتوانیم تناظری را میان این سخن افلاطون و سخن آریستوفانس دربارهٔ انسانهای دوجنسی برقرار کنیم، آنجا که آریستوفانس میگفت عاشقان در پی یافتنِ نیمهٔ گمشدهٔ خویشاند.) درواقع، عاشقانی که تمایلاتی فلسفی دارند در زیبایی و شرافتِ معشوق نشانی از آن مائدهٔ آسمانی را مییابند که پیش از هبوط از آن بهرهمند بودهاند. دیوانگیِ اروتیک ترکیبی است پیچیده از رنجِ ازدستدادنِ رؤیتِ ساحت الهی و لذتِ نیل دوباره به آن. بر این اساس، معشوق نیز آهستهآهسته درمییابد که باید به زیبایی درونِ خود و زیباییِ فراسوی خویش عشق بورزد و این خود سبب میشود که او چنان خوراک داده شود و رازآموخته گردد که به خود خیر عشق بورزد. سقراط، درادامه، همهٔ این مطالب را دیگربار با گفتار لوسیس و مزایای عشق گره میزند و نتیجه میگیرد که دیوانگیِ عاشقِ راستین برای معشوق دریافت عطایای الهی را میسر میکند، و این در حالی است که پاداش مصاحبت با کسانی که عاشق نیستند صرفاً ممکن است منافعی باشند که انسانها برای هم فراهم میکنند (۲۶۵e).
میتوانیم فایدروس را چنان بخوانیم که گویی نسخهای مینیاتوری از ضیافت است، چنانکه در آن نیز افرادی چند بهترتیب دربارهٔ عشق گفتاری عرضه میکنند، نخست یک سوفیست، سپس خودِ سقراط، و درنهایت باز هم سقراط که این بار ظاهراً سخنان مرجعی (استِسیخوروس/دیوتیما) را به یاد میآورد. در هر دو محاوره، سیر پیشرویِ گفتارها دیالکتیکی است، به این شکل که هر یک از گفتارها گفتار پیش از خود را حفظ میکند، بازمیسازد، و اعتلا میبخشد. از نظر مضمونی، هر دو محاوره بر اهمیت عنصرِ نامعقول، که در هیئت امر اروتیک جلوه میکند، صحه میگذارند و چنین به نظر میرسد که این کار با رویهٔ معمول افلاطون، یعنی برتر دانستن امر معقول بر نامعقول، ناسازگار است. هر یک از این محاورهها، بهنحوی، ارزش شاعرِ راستین را تصدیق میکند، بهرغم این باور مشهور که افلاطون شاعران را از جامعهٔ آرمانی خود بیرون میراند. در اساس، این دو اثر، هر دو، دغدغهمند آناند که بفهمند فیلسوف حقیقتاً به چه معنا عاشقِ دانایی است.
۳.۱.۲. چارچوب روایی
اینک آمادهایم که به ضیافتِ افلاطون بازگردیم. این محاوره از یک چارچوب رواییِ سنجیده برخوردار است. این چارچوب دو سطح دارد: سطح نخست روایتِ آپولّودوروس را در بر میگیرد و سطح دوم روایت آریستودموس را. نوعی پیشدرآمد یا مقدمه نیز وجود دارد که کارکردش چیدن عناصر صحنه و معرفیِ مضامین اصلی است؛ اما، همهنگام، بهشیوهای ظریفتر، در پی آن است که به این مضامین هیئت نمایشی ببخشد و گهگاه آنها را از مسیر خارج کند. این مقدمه، نخست توجه خواننده را به ویژگیهای صوریِ ضیافت جلب میکند، چنانکه بهاشاره میگوید که این ویژگیها چگونه از حیث حجیت و از حیثِ انتقال دانایی اهمیتی فلسفی نیز دارند. و سپس، در نسبتی وثیق با بخش نخست، به دغدغهٔ مکرر افلاطون دربارهٔ حافظه اشارهای میکند و، در مرتبهٔ سوم، مسئلهٔ عشق و تأثر را پیش میکشد.»
حجم
۳۵۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۳۵۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه