
کتاب ذهن زمستانی
معرفی کتاب ذهن زمستانی
کتاب الکترونیکی «ذهن زمستانی (تأملاتی درباره زندگی در جهانی ناپایدار)» نوشتهٔ رامین جهانبگلو و منتشرشده توسط نشر نی، مجموعهای از اندیشهها و تأملات فلسفی دربارهٔ معنای زندگی، حقیقت، اخلاق، خشونت، عشق و سرنوشت انسان در جهان معاصر است. نویسنده با نگاهی انتقادی و تأملبرانگیز، پرسشهایی بنیادین دربارهٔ وضعیت انسان، جامعه و فرهنگ را مطرح میکند و با ارجاع به متفکران بزرگ و تجربههای تاریخی، به واکاوی بحرانهای معنوی و اخلاقی دوران ما میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ذهن زمستانی
«ذهن زمستانی» اثری در قالب ناداستان و فلسفی است که رامین جهانبگلو در آن با زبانی موجز و گزینگویهمحور، به تأمل دربارهٔ وضعیت انسان معاصر و چالشهای زیستن در جهانی ناپایدار میپردازد. این کتاب ساختاری غیرروایی دارد و بهجای روایت خطی یا داستانی، مجموعهای از جملات، گزارهها و اندیشههای کوتاه را در کنار هم قرار داده است. هر بخش، موضوعی از دغدغههای فلسفی و انسانی را پیش میکشد: از حقیقت و معنای زندگی تا اخلاق، مدارا، خشونت، عشق، مرگ، تاریخ، سیاست، هنر و نسبت انسان با طبیعت. جهانبگلو با بهرهگیری از تجربههای شخصی، ارجاعات تاریخی و فلسفی، و تکیهبر سنت اندیشهورزی، تلاش میکند تصویری از بحرانهای معنوی و اخلاقی عصر حاضر ارائه دهد. این کتاب در دورهای نوشته شده که دغدغههای مربوط به معنویت، هویت، آزادی و مسئولیت فردی و جمعی بیش از پیش اهمیت یافتهاند و نویسنده با نگاهی انتقادی و گاه شاعرانه، به واکاوی این مسائل میپردازد.
خلاصه کتاب ذهن زمستانی
کتاب «ذهن زمستانی» مجموعهای از تأملات و گزارههای فلسفی است که هرکدام بهتنهایی یا در کنار هم، تصویری از وضعیت انسان در جهانی متغیر و ناپایدار ترسیم میکنند. نویسنده با الهام از تجربههای تاریخی، اندیشههای فیلسوفان و مشاهدههای شخصی، به پرسشهایی دربارهٔ حقیقت، معنای زندگی، مرگ، عشق، اخلاق، خشونت، مدارا و سرنوشت انسان میپردازد. در این کتاب، حقیقت بهعنوان مسیری بیانتها و فرایندی توصیف شده که عقل انسان هرگز قادر به توصیف کامل آن نیست. زندگی بدون حقیقتجویی معنایی ندارد و معنای زندگی در خود زندگی نهفته است. نویسنده تأکید دارد که انسان همواره در جستوجوی معنای هستی خود است و این جستوجو، دلیل استمرار حیات و نارضایتی دائمی اوست. مسائل اخلاقی و اجتماعی نیز جایگاه ویژهای دارند. مدارا، شکیبایی، عدم خشونت و فروتنی از ارزشهای بنیادین معرفی شدهاند که انسان را در برابر خشونت، پوچی و زشتیهای جهان محافظت میکنند. جهانبگلو بر این باور است که اصلاح نفس و جامعه بدون پذیرش درد و رنج، شجاعت، صداقت و همدلی با دیگران ممکن نیست. در بخشهایی از کتاب، نسبت انسان با تاریخ، فرهنگ، سیاست و طبیعت بررسی میشود. نویسنده به بحرانهای معنوی و اخلاقی عصر مدرن، بیگانگی انسان با جهان، و چالشهای ناشی از مصرفگرایی، قدرتطلبی و فقدان معنویت اشاره میکند. او همچنین نقش هنر، فلسفه و آموزش را در بازسازی معنای زندگی و مقابله با خشونت و ابتذال برجسته میداند. در نهایت، «ذهن زمستانی» دعوتی است به اندیشیدن، پرسشگری، مدارا و جستوجوی حقیقت در جهانی که قطعیتها و ارزشهای سنتی آن به چالش کشیده شدهاند.
چرا باید کتاب ذهن زمستانی را بخوانیم؟
این کتاب با ساختار گزینگویهای و نگاه فلسفی، فرصتی برای تأمل عمیق دربارهٔ معنای زندگی، حقیقت، اخلاق و سرنوشت انسان فراهم میکند. «ذهن زمستانی» بهجای ارائهٔ پاسخهای قطعی، مخاطب را به پرسشگری و بازاندیشی دربارهٔ ارزشها و باورهای خود دعوت میکند. خواندن این اثر میتواند به درک بهتر بحرانهای معنوی و اخلاقی دوران معاصر، شناخت ریشههای خشونت و بیگانگی، و یافتن راههایی برای مدارا، همدلی و مسئولیتپذیری فردی و جمعی کمک کند. همچنین، ارجاعات متعدد به متفکران و سنتهای فلسفی، زمینهای برای آشنایی با تاریخ اندیشه و پیوند آن با مسائل امروز فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به فلسفه، اخلاق، علوم انسانی و کسانی که دغدغهٔ معنای زندگی، حقیقت، هویت، مدارا و مسئولیت اجتماعی دارند، مفید است. همچنین برای افرادی که با بحرانهای معنوی، بیمعنایی یا بیگانگی در جهان معاصر دستوپنجه نرم میکنند و به دنبال نگاهی انتقادی و تأملبرانگیز به مسائل روزمره و بنیادین هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ذهن زمستانی
«زمستان زمان اندیشیدن است. در زمستان جنبوجوش چندانی نداریم، و نیز به این دلیل که زمانی موعود است. چون زمستان آید، آیا بهار چندان دور خواهد بود؟ با اینهمه به گفته پلوتارک از قول نیتستن «در سرزمین دورافتادهای سرما چنان سخت است که واژهها چون از دهان برآیند منجمد گردند. بعدها یخها آب میشوند و کلمات قابل شنیدن. از اینرو هرچه در زمستان ادا شود، شنیده نمیشود تا فرارسیدن تابستان بعد». مردگان هرگز از بودن در سرما شکایتی ندارند، برخلاف آدمهای منزوی. تعریف انسانِ در انزوا این است که قواعد زندگی برای او وجود ندارد. هرآنچه تجاوز به حقوق زندگی متمدن روزانه بهشمار میآید، به تعریف دیگر وجود ندارد. اما جهنمی بزرگتر از زندانی پوچیبودن نیست. پوچی مفهوم اصلی در انزوابودن است. خشونت پوچی است. اما آنگاه که بهصورت وسیلهای درآید باز هم پوچتر است. خشونت بدنی و روانی که بر انسان منزوی تحمیل میشود، دقیقا همان است که انسان بیش از بیش پذیرای آن نیست. ذهن زمستانی با خشونت نمیجنگد، علیه آن میجنگد. مسئله اوست که ورای خشونت بیندیشد. مسئله اوست که ورای اسارتگاه بیندیشد. ذهن زمستانی است که به آزادی تفکر انسان ارزش میبخشد. زندگی انسان از آنجا که دارای ذهن زمستانی است، هم رازآمیز است و هم تعرضناپذیر.»
حجم
۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه
حجم
۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰۵ صفحه