کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم
معرفی کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم
کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم نوشتهٔ باربارا اونیل و ترجمهٔ فرنوش جزینی است. نشر نون این رمان خارجی را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «منظومهٔ داستان ترجمه» این نشر است.
درباره کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم
کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم اولینبار در سال ۲۱۰۹ منتشر شد. باربارا اونیل در این رمان زندگی «جوسی بیانکی» را روایت کرده است. خواهرش جوسی بیانکی، «کیت» بر این باور است که جوسی سالها پیش طی حادثهای تروریستی در یک قطار کشته شده است، اما یک برنامهٔ زنده دربارهٔ آتشسوزی در شهر آکلند، تصویر زنی را ثبت کرده که در میان دود و خرابهها در حال دورشدن از آتش است. این زن شباهت زیادی به جوسی داشت. پس از این اتفاق، عواطفی همچون اندوه، فقدان و خشم به ذهن کیت سرازیر شد و او تصمیم گرفت هر طور شده، خواهری را بیابد که زندگیاش را با دروغ سپری کرده است. عاقبت این دو خواهر چه میشود؟ آیا جوسی زنده است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. باربارا اونیل، نویسندهٔ بیش از ۱۰ رمان دربارهٔ زنان است و کتابهایش برندهٔ جوایز مختلف شدهاند. آثار او به بیش از ۳۰ زبان منتشر شدهاند.
خواندن کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب وقتی پریان دریایی را باور کردیم
«یعنی این چیزی است که در آینده انتظارم را میکشد؟ چقدر این احتمال آزاردهنده است. اصلاً نمیدانم چقدر نیازمند خانواده هستم یا اصلاً آیا از پس شرایط احتمالی برخواهم آمد یا نه.
در آشپزخانه، کتری را راه میاندازم تا به جوش آید و به پیشخان آشپزخانه تکیه میدهم و صبر میکنم. نور اینجا به رنگ سبز است و خوشایند من نیست و یکی از چیزهایی که باید سریع آن را عوض کنم همین است و از رنگ گرمتر و بهتری برای فضای اینجا استفاده کنم. نمیدانم هلن چرا اهمیتی به آن نمیداد، یعنی این رنگ را دوست داشت؟ به او و حضورش در اینجا فکر میکنم و همینطور پریس و توبی، تنها در خانهای بسیار بزرگ، آن هم برای چندین دهه. چرا او اینجا مانده بود؟ چرا خانه را نفروخته و جای کوچکتر و ییلاقی بهتری انتخاب نکرده بود؟ از لحاظ مالی که مشکلی نداشت. این اولینباری است که به آن فکر میکنم و نمیدانم چرا پیشتر به این قضیه فکر نکرده بودم. یعنی او چیزی را پنهان میکرده است؟ عذابوجدانی در میان بوده است؟
لیوان چایی خودم را برمیدارم و بهسمت درهای فرانسوی میروم و آنها را میگشایم و گوشهای مینشینم. صدا و رایحهٔ دریا کمی آرامم میکند.
چه فاجعهای! یعنی من برای همیشه از زندگیام دور میشوم؟ بله. یعنی این امکان وجود دارد.
و با وجود این، اکنون که همهچیز برملا شده و اسرار دیگری باقی نمانده، بهنوعی احساس آسودگی دارم. همهٔ زندگیام زیرورو شده، اما توانستم بالاخره قصهٔ زندگیام را بازگو کنم. کسانی که عاشقشان بودهام میتوانند دیگر مرا بشناسند ــ از هر دو سمت: کسانی که جوزی را میشناختند و کسانی که عاشق ماری بودند. چاییام را سر میکشم و به ماه نیمهای نگاه میکنم که تصویرش روی سطح آب افتاده است و سعی میکنم تصور کنم نان چطور با این حقیقت برخورد میکند. و همینطور گونت.
مادرم.
من برای مدتهای زیاد چنان از مادرم متنفر بودم که اکنون دیدن زنی فراتر از آنچه در ذهنم از او ساختهام کار بسیار سختی است. آن نور ماه و دریا مرا دوباره به دوران کودکی پرتاب میکند، به یاد آن وجه از مادرم میافتم، کسی که با دلسوزی و محبت و با آغوش باز پذیرای دیلان شد و سرپناهی برای آن پسر آسیبدیده شد. برایم حیرتانگیز است که آن موقع او از اکنون من جوانتر بود. مادرم مرا در بیست و یکسالگی به دنیا آورده بود. بنابراین وقتی دیلان وارد دنیای ما شد، مادرم هنوز سی سالش نشده بود. همسر جذاب و زیبای مردی که تفاوت سنی بسیاری با او داشت.
به دیوار تکیه میزنم و برای خودم در خیالاتم غرق میشوم. پدرم تقریباً پانزده سال از مادرم بزرگتر بود و در ابتدا به او بسیار حساسیت داشت.»
حجم
۳۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
من کتاب کاغذی را خواندم . داستان زندگی دو خواهر است بنام کیت و ماری. هر بخشی از کتاب از زبان یکی از اونها شرح داده میشه و به تدریج با داستان زندگی از دیدگاه هر کدام آشنا می شویم.
من عاشق چاپ نون هستممممممم