کتاب دو نمایشنامه از اوریپید
معرفی کتاب دو نمایشنامه از اوریپید
کتاب دو نمایشنامه از اوریپید نوشتهٔ اوریپید و ترجمهٔ سحر پریازانی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی دو نمایشنامه با نامهای «ایفی ژنیا در اولیس» و «ایفی ژنیا در میان توریها».
درباره کتاب دو نمایشنامه از اوریپید
کتاب دو نمایشنامه از اوریپید شامل دو نمایشنامه به نام «ایفیژنیا در اولیس» و «ایفیژنیا در میان توریها» اثر اوریپید است. این دو نمایشامه از مجموعهٔ «نمایشنامههایی برای اجرا» و منتشر شده است. نمایشنامههایی برای اجرا مجموعه نمایشنامههای عصر کلاسیک هستند که به انگلیسی معاصر و به زبانی نزدیک به اجرا بازگردانده شدهاند. شخصیتهای نمایشنامهٔ ایفیژنیا در اولیس «آگاممنون»، «منلائوس»، «کلیتمنسترا»، «ایفیژنیا»، «آشیل»، همسرایان، پیرمرد و پیکها هستند. شخصیتهای نمایشنامهٔ ایفیژنیا در میان توریها «ایفیژنیا»، «اورستس»، «پیلادس»، «توآس»، «آتنا»، همسرایان، چوپان و پیک هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب دو نمایشنامه از اوریپید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
درباره اوریپید
اوریپید در سال ۴۸۰ ق.م. (یا ۴۸۴ و نیز بهقولی ۴۸۵) به دنیا آمد. پدرش از ثروتمندان شهر و مادرش از خاندانی بزرگ بود. او زیر نظر «آناکساگوراس» و «پرودیکوس» تعلیم دید. به مطالعۀ فلسفه علاقهمند بود؛ با وجود این به شعر و تئاتر روی آورد. «ویل دورانت» دربارهٔ او اینگونه گفته است: «او اولین شارمندی بود که در یونان کتابخانۀ بزرگی برای خود فراهم کرد.» اوریپید در ۲۵سالگی نویسندگی را آغاز کرد. او مدت ۵۰ سال به حرفهٔ نویسندگی ادامه داد. در عرصۀ تراژدی با «سوفوکلس» و «آخائیوس» به رقابت میپرداخت. این عصر را عصر طلایی تراژدی میدانند. اوریپید در ۴۰۷ پیش از میلاد مسیح، در مقدونیه درگذشت. پس از او عصر طلایی تراژدی رو به زوال گذاشت. اوریپید را شاعر و نمایشنامهنویسی شورشی میدانند. او در دولتشهر آتن بسیاری از قواعد سفت و سخت درامنویسی را زیر پا گذاشت؛ ازاینرو اوریپید را نویسندهای انقلابی میدانند؛ این در حالی است که یکی از همتایان او یعنی اِشیل (آیسخولوس)، بسیار مذهبی مینوشت و همتای دیگرش سوفوکلِس، مفاهیم روانشناسانه را وارد دنیای درام میکرد. حتی امروزه نیز این شاعر یونانی در ساختارشکنی مفاهیمی چون الهیات و مسائل زنان، مورد توجه پژوهشگران حوزهٔ علوم اجتماعی است. تراژدیهای «مدهآ»، «فرزندان هراکلس»، «هراکلس»، «زنان فریادخواه»، «اورستس»، «سیکلوپس»، «زنان فنیقی»، «زنان تروا» و «الکترا» از برجستهترین آثار این نویسنده هستند.
بخشی از کتاب دو نمایشنامه از اوریپید
«سفر طولانی بود. حال زنان پاهای نرم و نازک خویش را در آبهای خوش چشمهای جوشان میشویند. اسبان سیراب میشوند و رها میشوند تا در علفهای بیشهزار بچرند. من پیشتر آمدهام سرورم تا شما برای آماده شدن زمان کافی داشته باشید. سپاه هماکنون میداند که دختر شما به اولیس رسیده است ـ شایعه بسیار شتابان میگردد. مردان بهسوی ملازمان میدوند تا شاید بتوانند نظری بر دخترتان بیندازند. قدرتمندان، توانگران و انسانهای مشهور همیشه مورد توجه و کنجکاوی دیگران هستند. مردم میگویند: «قرار است جشن عروسیای برپا شود؟ آگاممنون آنقدر دلتنگ خانوادهاش بوده که آنها را به اولیس آورده است؟» و برخی دیگر میگویند: «آنان میخواهند قربانی عروسی را به الههٔ آرتمیس، بانوی اولیس تقدیم کنند و در این صورت داماد چه کسی است؟»
بنابراین سرورم، قدم رنجه فرما و مراسم را بهجا بیاور. سبدها را پر کن و تاج گل بر سر بگذار. سرورم منلائوس سرود عروسی را بخوان، بگذار ترنم فلوتها سرسراها را در نوردد و صدای پاهای رقصان فضا را پر کند. این روز مقدسی است که برای شاهزاده خانم آغاز شده است.
آگاممنون: کارت را خوب انجام دادی! به چادر من برو. همهچیز روبهراه خواهد بود. آنچه که مقدر است انجام خواهد شد.
اَه، چه میتوانم بگویم؟ از کجا باید شروع کنم؟ یوغ سرنوشت بر گردنم سنگینی میکند. آری، سرنوشت مرا غافلگیر کرده و استراتژی بهتری در میدان نبرد پایهریزی کرده است. آه، از تبار مردان گمنام زاده شدن خود سعادتی است. این مردان میتوانند بگریند و از رنجشان بگویند. اما هنگامیکه یک شاه احساس بدبختی مانند این میکند نمیتواند بگرید. برای خاطر آداب و رسوم. و اکنون اگر در اشکهای خود نغلتم باید در عمق شرم خویش فرو روم. شاه بودن سخت است.
چه باید به همسرم بگویم؟ چگونه به او خوشامد بگویم و در چشمهایش نگاه کنم؟ مرا در موقعیت بدی غافلگیر کرده است. من از او نخواسته بودم بیاید. به اندازهٔ کافی دردسر داشتم. اما باید میدانستم که او هرگز دخترش را تنها روانه نخواهد کرد. او میخواهد نقش مادر عروس را ایفا کند، میخواهد مراسم و آیینها را بهجا بیاورد، میخواهد دختر دردانهاش را به خانهٔ بخت ـ آه، خدایا چه دردی است ! او پرده از گناه من خواهد کشید. آه، دختر دوشیزهٔ بیچارهٔ من ـ چرا بیچاره؟ او به زودی عروس مرگ خواهد شد. آه، از هماکنون میتوانم او را به زانو افتاده در حال التماس و زاری ببینم که میگوید: «پدر، میخواهی مرا بکشی؟ آرزو میکنم تو و تمام عزیزانت همچو ازدواجی را سهم ببرید.» اورست آنجا خواهد بود. بسیار کوچکتر از آنکه به زبان بیاید و تنها نالهکنان هقهق میگرید. اما همه گریهٔ کودکانهٔ او را در خواهند یافت. آه، نفرین من بر تو پاریس، پسر پریام.۱۱۲ تو زندگی مرا نابود کردی. زمانیکه هلن را ربودی در حقیقت زندگی مرا ربودی.
همسرایان: غم بر من سایه افکنده است. ما غریبهایم اما برای درد و رنج شاه میگرییم.»
حجم
۱۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۵ صفحه
حجم
۱۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۵ صفحه