کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند
معرفی کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند
کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند نوشتهٔ راس هریس و ترجمهٔ ثمین اکباتانی است. نشر گویا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی که میتواند شما را به زندگی بازگرداند.
درباره کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند
چگونه با استفاده از روش درمانی پذیرش و تعهد میتوان از غم، بحران، از دست دادن و فقدان عبور کرد؟ کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند کوشیده است به این پرسش پاسخ دهد. این کتاب مهارتهایی برای کنارآمدن با رنج از دست دادن یک عزیز، شغل و یا هر نوع فقدان دیگری را که در زندگی تجربه میکنید، آموزش داده و کوشیده شما را آماده کند تا دوباره روی پاهایتان بایستید. این کتاب قدمبهقدم تا بازگشت به زندگی همراهیتان میکند و استفاده از روش درمانی پذیرش و تعهد شما را در مسیر بازگشت به یک زندگی نرمال یاری میدهد؛ همچنین نشان میدهد آنچه موجب رنج و ناتوانیتان شده، گذراست و زندگی همچنان ادامه دارد و دوباره میتوانید رو به جلو قدم بردارید و به زندگی آنطور که در لحظهٔ حال جریان دارد بپردازید. این کتاب را راس هریس، پزشک، رواندرمانگر و نویسندهٔ کتاب «تلهٔ شادمانی» نوشته است.
خواندن کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زمانی که زندگی ضربه می زند
«ارزشها و اهداف کاملاً با هم متفاوت هستند، ولی همیشه ما را گیج میکنند. این موضوع به این دلیل است که ما در جامعهای «متمرکز بر هدف» زندگی میکنیم، نه جامعهای «متمرکز بر ارزشها». اغلب وقتی مردم از کلمه «ارزشها» استفاده میکنند، در واقع در مورد «اهداف» صحبت میکنند. تفاوت اینجاست: ارزشها آنگونه که میخواهید رفتار کنید را توصیف میکنند، در حالی که اهداف آنچه میخواهید بدست آورید را توصیف میکنند. اگر میخواهید یک شغل عالی پیدا کنید، یک خانه بزرگ بخرید، شریک زندگی پیدا کنید، ازدواج کنید یا بچهدار شوید، همهٔ اینها اهداف تلقی میشوند. همهٔ آنها را میتوان از لیست «کارها» خط زد و گفت: «به هدف رسیدم!» در مقابل، ارزشها عبارتاند از نحوهٔ رفتار شما هنگام حرکت به سمت اهداف، دستیابی به اهداف حتی زمانی که به اهداف خود نمیرسید!
برای مثال، اگر قرار است ارزشهای شما محبت، مهربانی و مراقبت باشد، میتوانید همین الآن و برای همیشه به این شیوه رفتار کنید - حتی اگر هرگز به هدف مثلاً پیدا کردن شریک زندگی یا بچهدار شدن نرسیدید. اگر قرار است ارزشهای شما در محل کار مولد، کارآمد، اجتماعی، متوجه و مسئولیتپذیر بودن باشد، میتوانید همین الآن به این روشها رفتار کنید، حتی اگر کارتان را اصلاً دوست نداشته باشید.
حالا فرض کنید میخواهید دوست داشته شوید یا مورداحترام قرار بگیرید - آیا اینها ارزش هستند؟ نه، آنها جزء اهداف دستهبندی میشوند! آنها تلاشی برای بدست آوردن چیزی هستند - در این مورد، بدست آوردن عشق یا احترام دیگران. ارزشهای شما آن رفتاری است که در راستای رسیدن به هدف نشان میدهید، رسیدن یا نرسیدن به هدف نیز تفاوتی در رفتار شما ایجاد نمیکند. دوست داشته شدن یا محترم بودن، برای شما ارزش است؛ هر زمان که بخواهید میتوانید با محبت یا احترام نسبت به خود یا دیگران رفتار کنید. اما دوست داشته شدن یا مورد احترام قرار گرفتن جزء اهداف تلقی میشوند (برخی افراد آنها را «نیاز» مینامند)، و خارج از کنترل ما هستند. ما نمیتوانیم کسی را مجبور کنیم ما را دوست داشته باشد یا به ما احترام بگذارد. ولی چنانچه نسبت به خود رفتاری محبتآمیز و محترم داشته باشیم احتمال اینکه مورد محبت و احترام دیگران قرار بگیریم خیلی زیاد است.
ارزشها و اهداف هر دو مهم هستند، اما باید تفاوتهای آنها را همیشه در نظر بگیریم. سادهترین راه برای فراموش نکردن تفاوت این دو این است که اهداف، آنچه را که میخواهم داشته باشم، به دست بیاورم یا به آن برسم را توصیف میکنند و ارزشها اینکه من چگونه میخواهم با خودم، دیگران یا دنیای اطرافم رفتار کنم را توصیف میکنند. خُب حالا همهٔ اینها چه ربطی به «از دست دادن» دارد؟ خُب، هنگامیکه از طریق انداختن لنگر و شفقت به خود دوباره خود را جمع کردیم، قدم بعدی این است که دستبهکار شویم و در مقابل همهٔ دردهایمان از خودمان دفاع کنیم. بنابراین وقتی زندگی میپرسد: «در مقابل این ضایعه بزرگ چگونه خواهی ایستاد؟» من میخواهم آن کسی باشم که خودم میپسندم و آن گونه که قلباً برایم اهمیت دارد رفتار کنم. از طریق این پاسخ، ما برای خود دلیلی برای زندگی کردن به وجود میآوریم- یک علت یا یک هدف. ما در واقع به زندگی خود معنا میدهیم.»
حجم
۲۴۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۴۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه