کتاب تت ها
معرفی کتاب تت ها
کتاب تت ها نوشتهٔ ایشتوان ارکنی و ترجمهٔ کمال ظاهری است. نشر چشمه این رمان مجارستانی معاصر را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی اعتراضی علیه بیدادگری، تحقیر و پوکمغزی است.
درباره کتاب تت ها
کتاب تت ها (یا «خانوادهٔ تُت») را اعتراضی علیه بیدادگری، تحقیر و پوکمغزی دانستهاند. ساختار و تکنیک بیان قصه در این رمان، بهغایت بسته و فشرده و درعینحال کمنظیر توصیف شده است. ماجرا در سومین تابستان جنگ دوم جهانی در یک روستای کوهستانی در خانهٔ «لایوش تُت»، آتشنشان روستا و پیرامون آن میگذرد. شما تنها از رهگذر چند نامه و تلگرام از دنیای خارج و حوادث سخت و سهمگینی که در جبههٔ روسیه بر سربازان مجار میرود، آگاه میشوید چه رخ میدهد. آدمهای این رمان، همین اندک را هم نمیدانند؛ چون پستچیِ خلوضع دهکده، اغلبِ نامهها را بهجای آنکه به صاحبانش برساند، پاره میکند. نامهٔ اول اما به مقصد میرسد؛ «ژولا تُت» با خوشحالی از جبهه به والدینش خبر میدهد که توانسته است نظر سرگرد فرماندهشان را جلب کند که بهمنظور تسکین اعصابِ فرسودهاش مرخصی خود را در خانهٔ آنها بگذراند. رمان ایشتوان ارکنی را بخوانید.
خواندن کتاب تت ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر مجارستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ایشتوان ارکنی
ایشتوان ارکنی (István Örkény) در سال ۱۹۱۲ به دنیا آمد. او رماننویس و نمایشنامهنویسی مجارستانی و اهل بوداپست بود. پدرش داروساز بهنامی بود که عنوان مشاور نخستوزیر را داشت. ایشتوان ارکنی ابتدا در رشتۀ داروسازی و شیمی تحصیل کرد، اما نویسندگی او از سالهای دبیرستان شروع شد. هنگام تحصیل در دانشگاه، نوولهایش در نشریات گوناگون منتشر شد و بهدلیل رفاهی که داشت، توانست به کشورهای گوناگون سفر کند و به زبانهای آلمانی، فرانسه، روسی و انگلیسی تسلط کامل بیابد. اولین مجموعه داستان این نویسنده به نام «تلاطم» در ۲۵سالگی او منتشر شد. از همان ابتدا قوی ظاهر شد. از آثار برجستهٔ او میتوان به «خانوادهٔ تُت» یا «تتها»، «گربهبازی»، «نمایشگاه گل سرخ» و «پیشتی در دریای خون» اشاره کرد. «قصههای یکدقیقهای» نیز گزیدهای از قصههای کوتاه او است که از هنگام پیدایش خود، همواره با اقبال بینظیر کتابخوانان روبهرو بوده است. ایشتوان ارکنی در ۲۴ ژوئن ۱۹۷۹ در مجارستان درگذشت. یک تماشاخانه در بوداپست به نام او («ارکنی») است.
بخشی از کتاب تت ها
«تُتها تا آمدن سرگرد وارّو زندگی خوش و آرامی داشتند. ماریشکا نهتنها شوهرش را دوست داشت، بلکه او را آنقدر بالاتر از خودش میدانست که از حرکات چشمش هم فرمان میبرد. آگیکا هم، با همان شوروشر دخترانه، یکسره میپرستیدش. هر چه زیبایی در دنیا بود پدرش بود؛ پرواز پرستو، آب شدن شکلات در دهان، آن گیجی و مستی، وقتی آدم به گلسرخی نگاه میکند، همهٔ اینها ــ و خیلی چیزهای دیگر یکجا ــ او بود.
به محض آنکه سرگرد وارّو پا به خانه گذاشت، این علقهها سمتوسوی تازهای یافت. در دل ماریشکا آهسته، پلهپله؛ در آگیکا با سرعتی غیرقابلرؤیت، مانند آنکه صاعقه به این درخت یا به آن درخت میخورد. کشش فیزیکی همیشه آسانتر مسیر عوض میکند؛ همانطور که تاکنون بوی پدرش را دوست داشت، حالا از بوی سرگرد خوشش میآمد، و به جای صدای تُت صدای مهمان خوشتر به گوشش مینشست. بهخصوص چکمهٔ سرگرد را خیلی دوست داشت که همان روز اول خودش تمیز کرده بود. باهاش بازی میکرد و برایش آواز میخواند، و رفتهرفته این پاافزار قراضه چکمهٔ بیعیبونقص پدرش را از چشمش انداخت.
اما زن ــ زنی مانند ماریشکا ــ هرگز احساسش را از ریشه نمیخشکاند. او در همان حال هم با شوهرش همدلی میکرد که تُت، بیخودوبیجهت، رودرروی سرگرد ایستاد و حتی یک کلمهٔ سرزنشبار از دهنش بیرون نیامد.
اما او هم روزبهروز بیشتر به سرگرد کشش پیدا کرد، نه کشش فیزیکی، کشش روحی، حتی تا اندازهای روحانی. فکروذکرش آن بود که مهمان از هر جهت در آسایش باشد و بهش خوش بگذرد، و از این میان هم بیش از همه به احوال روزمرهاش میرسید. انگار از پیش میدانست کی تشنهاش میشود، و هنوز نخواسته، کوکتل رقیقی برایش میبرد. پیش از آنکه خود سرگرد حس کند، او میفهمید که باید برای لحظهای مهمان را تنها بگذارد، با احتیاط بلند میشد و آهسته از اتاق بیرون میرفت. رفتهرفته به سرپوش زندهای بدل شد که تنها وظیفهاش حفاظت از مهمان در برابر ناملایمات بیرونیست.
این حساسیت روزبهروز هم بیشتر میشد که البته کمخوابی و تنش عصبی ناشی از آن، نگرانی برای پسرش، و حالا دیگر برای شوهرش، به آن دامن میزد. مانند یک ابزار راه دور، از هر جا که بود کوچکترین رعشهٔ مهمان را حس میکرد. گاه اصوات و اشکال مرموزی میشنید و میدید که پیشاپیش خبر از خطراتی میداد که در کمین سرگرد نشسته است.»
حجم
۱۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
نظرات کاربران
من چاپیشو خوندم کتاب بامزه و جالبیه
تت ها ، یه کتاب کمدی کوتاه باحال، که داستان یه خانواده ای ۴ نفره هستش که پسر شون تو جبهه جنگه و فرمانده این آقا پسر به مدت ۱۰ روز میره مرخصی و مقصد فرمانده خونه خانواده تت ها
مترجم به صلاح دیده ، اسامی شخصیتها و جاهای از متن رو حدف کرده به همین دلیل متن گنگ هستش ترجمه دیگهای از این کتاب در طاقچه وجود داره که قابل رجوع هستش عدم وفاداری به متن و سلیقه ای
در کنار طنز زیبایی که داره به خوبی شرایط دیکتاتوری رو به نقد میکشه