دانلود و خرید کتاب صوتی حیاط شیطان
معرفی کتاب صوتی حیاط شیطان
کتاب صوتی حیاط شیطان نوشتهٔ ایوو آندریچ و ترجمهٔ سهیل سمی است. اشکان عقیلی پور گویندگی این رمان کوتاه صوتی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی حیاط شیطان
در کتاب صوتی حیاط شیطان وقایع تاریخی و اجتماعی مربوط به دوران عثمانیها به شیوهای متفاوت بازگو میشود. یکی از دغدغههای همیشگی و درونمایهٔ پررنگ داستانهای ایوو آندریچ را میتوان دوگانهٔ تقدیر یا حادثه نامید؛ یعنی آیا باید انسانها را فارغ از پدیدهٔ شانس، دخیل در سرنوشت خود دانست یا همهٔ ما بنده و بردهٔ سوءتفاهمها و اتفاقات پیرامونمان هستیم؟ او در سهگانهٔ «بوسنی» (پل رودخانهٔ درینا، روزی روزگاری در بوسنی و عُلیا مخدرهٔ سارایِوو) این درونمایه را روی کاغذ میآورد و در آثاری مثل حیاط شیطان به اوج میرساند. آندریچ شخصیتهای رمان کوتاه «حیاط شیطان» را بههیچوجه اتفاقی انتخاب و معرفی نکرده، اما هریک بیش از سایرین اسیر سوءتفاهم و حادثه است. «جمیل» آنقدر واله و شیدای شخصیت تاریخی «سلطان جم» شده که حتی هویت خود را از دست داده است و وقتی از جم حرف میزند، از ضمیر من استفاده میکند. این بیهویتی تاریخی - سیاسی، زمانی به سک آندریچ در میآید که از توطئهٔ جم علیه برادر پادشاهش، «سلطان بایزید دوم» باخبر میشویم و ربط آن را با زندانیشدن جمیل میفهمیم. در زندان هم جمیل همدمی جز برادر «پتار» ندارد؛ کشیشی که بهاشتباه و بهدلیل یک سوءتفاهم بازداشت و زندانی شده است. داستان با ماجرای همین کشیش آغاز میشود و از پیچوخم سرنوشت سایر شخصیتها میگذرد تا از حیاط بگوید. حیاط شهرکی پر از نگهبانان و زندانیان عجیبوغریب است.
شنیدن کتاب صوتی حیاط شیطان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای خارجی و ادبیات اروپای شرقی پیشنهاد میکنیم.
درباره ایوو آندریچ
ایوو آندریچ در سال ۱۸۹۲ در تراونیکِ امپراتوریِ اتریش - مجارستان دیده به جهان گشود. «تراونیک» نام شهر کوچکی در بوسنی و هرزگوین امروز است که بیشتر بهواسطهٔ تاریخ سراسر جنگ و ویرانی و آوارگی مردمانش شناخته میشود؛ جغرافیای کوچکی که شاعر و نویسندهٔ بزرگی چون ایوو آندریچ از دل آن به جهان معرفی شد. آندریچ تحت سلطنت عثمانیها بزرگ شد، در اوج جوانی و همزمان با آغاز جنگ جهانی اول به اتهام همکاری با حزبی که «آرشیدوک فرانتس فردیناند» را ترور کرده بود، به حبس خانگی محکوم شد و بعدها که به شهرتی نسبی رسید، او را نویسندهای یوگسلاو نامیدند. شاید همین مسائل و مصائب دستبهدست هویت ملی چندگانهٔ او داد تا سبک قلمش را بهسمت نوشتن از زندگی و زمانهٔ مردم وطنش ببرد. آندریچ مینوشت تا از حالوروز مردمان جغرافیایش بگوید. او آنقدر پرقدرت مصائب آن جغرافیا را به هنر تبدیل کرد که در سال ۱۹۶۱ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. کمیتهٔ داوران در سال ۱۹۶۱ برای شاعرانگی، لحن حماسی و نمادینبودن داستانهایش که آینهای جهاننما از سرنوشت تاریخ و انسانهای کشورش بود، جایزهٔ نوبل ادبیات را به ایوو آندریچ اهدا کردند. او در سال ۱۹۷۵ میلادی از دنیا رفت.
بخشی از کتاب صوتی حیاط شیطان
«مکانی که اهالی شرق مدیترانه و ملوانان با ملیتهای مختلف دپوسیتو مینامیدند، شهرکی تماموکمال از زندانیان و نگهبانان بود. آنجا را عمدتاً با نام «حیاط شیطان» میشناختند، نامی که مردمان بومی به آن داده بودند، بهخصوص کسانی که سروکارشان به آن مکان افتاده بود. تمام کسانی که در این شهر دنگال و پرازدحام به دلیل یا به ظن ارتکاب خلاف دستگیر یا تحتالحفظ میشدند، روزانه به این مکان وارد و از همانجا هم خارج میشدند. در واقع، «خلافها» در این مکان پرشمار و گوناگون بودند، اما «ظن» به ارتکاب خلاف بسیار پردامنه، عمیق و گسترده بود. اصل دیرینهٔ نیروهای نظمیهٔ استانبول این بود که آزاد کردن فرد بیگناه پس از حبس در حیاط شیطان بهمراتب آسانتر از زدن رد خلافکار و یافتنش در کنجوکنارها و دخمههای شهر است. در حیاط شیطان بود که عملیاتِ توأم با تأنیِ دستهبندیِ بازداشتیها انجام میشد. بعضیها برای محاکمه تحت بازجویی قرار میگرفتند. عدهای دیگر دورهٔ محکومیت کوتاهشان را میگذراندند یا اگر بیگناهیشان کاملاً محرز بود، آزاد میشدند. دستهٔ سوم به دوردستهای امپراتوری تبعید میشدند و درعینحال، حیاط شیطان حکم منبعی داشت که نظمیه، به اقتضای شرایط، شاهدان دروغین و «طعمهها» و عوامل فتنهانگیزش را از آن انتخاب میکرد. به این ترتیب بود که حیاط مدام خالی و دوباره پُر میشد.»
زمان
۵ ساعت و ۱۰ دقیقه
حجم
۷۱۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۱۰ دقیقه
حجم
۷۱۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب از ظلم و بیعدالتی حکومت نسبت به مردم صحبت میکنه. از درد و رنجی که اکثر مردم از دست اقلیت صاحب قدرت میکشن. صحبتهای فلسفی و اجتماعی خوبی میشه ولی با قلم نویسنده زیاد ارتباط برقرار نکردم. البته که