دانلود و خرید کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری فریدریش دورنمات ترجمه حمید سمندریان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری اثر فریدریش دورنمات

کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

معرفی کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری نوشتهٔ فریدریش دورنمات و ترجمهٔ حمید سمندریان است. نشر قطره این دو نمایشنامهٔ سوئیسی (صحنه‌ای و رادیویی) را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری حاوی دو نمایشنامه است؛ یک نمایشنامهٔ صحنه‌ای و یک نمایشنامهٔ رادیویی. این نمایشنامه‌ها را یکی از مهم‌ترین نویسنده‌های جهان نوشته است؛ فردریش دورنمات و یکی از مهم‌ترین کارگردان‌های تئاتر ایران آن‌ها را به پارسی برگردانده است؛ حمید سمندریاندر این دو نمایشنامه اگرچه ما به‌ظاهر با داستان‌هایی جنایی سروکار داریم، آنچه ما را به خواندن و گوش‌دادن ترغیب می‌کند داستان جنایی نیست بلکه مواجههٔ افراد با آن‌ها است. فردریش دورنمات در این نمایش‌نامه‌ها که قالبی رادیویی دارند برای جذب مخاطب از طنز ظریف و تعلیقی استفاده کرده؛ طنزی که مخاطب را تا شنیدن آخرین جمله نگاه می‌دارد.

شخصیت‌های نمایشنامهٔ «غروب روزهای آخر پاییز» عبارتند از نویسنده، مهمان، منشی، خانم جوان اول، خانم جوان دوم و رئیس هتل. داستان این نمایشنامه با مونولوگی از شخصیت اول نمایش آغاز می‌شود. این شخصیت که شغلش نویسندگی است، با مخاطب حرف می‌زند. به‌تدریج نویسندهٔ اثر و نویسندهٔ داخل نمایش انگار یکی می‌شوند و بازی فردریش دورنمات در نوشتن، مخاطب را کاملاً در خود غرق می‌کند. پس از آن گفت‌وگوی میان دو شخصیت نمایش شروع می‌شود و نمایشنامه سطح عوض می‌کند؛ پس از مونولوگ شخصیت اول با مخاطب، دیالوگ میان شخصیت‌های اول و دوم آغاز می‌شود. این نمایشنامه با مونولوگ نویسنده با مخاطب به پایان می‌رسد.

شخصیت‌های (صداهای) نمایشنامهٔ «پنچری» عبارتند از آلفردو تراپس (Alfredo Traps)، گاراژدار، مهمانخانه‌چی، قاضی، دادستان، وکیل مدافع، پیلت (Pilet)، سیمون (Simone) و  توبیاس (Tobias). «تراپس» با پنچرشدن ماشینش به‌دنبال اقامتگاهی می‌گردد تا شب را در آنجا سر کرده و صبح بتواند ماشینش را از تعمیرگاه تحویل بگیرد. به‌دنبال پربودن تمام اقامتگاه‌ها کسی به او یک خانه را معرفی می‌کند که پذیرای مسافران شب در راه‌مانده می‌شود؛ خانهٔ پیرمرد ثروتمندی که همان ابتدا می‌گوید از مسافرانش پولی دریافت نمی‌کند. دوستان پیرمرد هم در خانهٔ او حضور دارند و از مهمان تازه‌وارد می‌خواهند اگر تمایل دارد در بازی آن‌ها شرکت کند. آن‌ها تأکید می‌کنند که ابداً الزامی برای شرکت در بازی وجود ندارد؛ بازی عجیب‌وغریبی که کم‌کم از بازی فراتر رفته و نفس خوانندگان را در سینه حبس می‌کند.

خواندن کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۱۹ و ۲۰ سوئیس و قالب نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فردریش دورنمات

فریدریش دورنمات نویسنده و نقاش سوئیسی‌تبار بود که در سال ۱۹۲۱ در روستایی نزدیکی شهر برن متولد شد. در ۱۳سالگی همراه با خانواده‌اش به پایتخت رفت و پس از تکمیل‌کردن تحصیلات اولیه وارد دانشگاه شد و در رشته‌ٔ فلسفه تحصیل کرد. دورنمات به فیزیک، الهیات، نجوم و تاریخ احاطه داشت و از این لحاظ شباهت بسیاری به هنرمندان دوره‌ٔ کلاسیک دارد. او پس از به‌اتمام‌رساندن تحصیلاتش در این دوراهی ماند که آیا نقاشی را به‌عنوان حرفه‌ٔ اصلی خود دنبال کند یا نویسندگی را جدی‌تر بگیرد. در نهایت تصمیم گرفت برای آیندگان به‌عنوان نویسنده شناخته شود و نقاشی را اولویت دوم کارش قرار داد؛ البته همچنان به نقاشی توجهی خاص داشت و تابلوهای نقاشی برایش مانند پلی میان تئاتر و ادبیات بودند. فردریش دورنمات در طول دوران فعالیتش بیشتر به نوشتن رمان‌های جنایی و نمایشنامه‌‌های رادیویی مشغول بود. نگارش نمایشنامه‌های رادیویی برای او بسیار پول‌ساز بود و باعث شد تا بتواند به‌راحتی از خانواده‌ی ۵نفره‌اش بدون دغدغه مراقبت کند. او یکی از مطرح‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان پس از جنگ جهانی دوم است. دورنمات در آثار خود تحت‌تأثیر نمایشنامه‌نویسانی مانند گئورگ بوخنر، آگوست استریندبرگ، تورنتون وایلدر و البته برتولت برشت و تئاتر اپیک (حماسی) اوست. او دغدغه‌های اخلاقی و مذهبی خود را اغلب با نگاهی کمیک و فارس‌گونه بیان کرده است. به نظر او فقط کمدی است که می‌تواند موقعیت انسان امروزی را آشکار کند.

نخستین نمایشنامهٔ دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان «این نوشته شد» عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگ‌های قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشتهٔ تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامهٔ خود را یک سال بعد با عنوان «نابینا» نوشت. این اثر داستان غم‌انگیز دوک نابینایی است که با ازدست‌دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار می‌بیند که احساس می‌کند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه می‌زند و به بیان درونیات خود با خداوند می‌پردازد. این نویسنده نمایشنامهٔ «رومولوس کبیر» را در سال ۱۹۴۸ نگاشت که یک کمدی شبه‌تاریخی و هیجان‌انگیز است که از کمدی‌های ساتیر یونانی و روم باستان گرفته شده است. این نویسندهٔ برجسته در سال ۱۹۳۵ نمایشنامهٔ مشهور «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» را نوشت. این اثر هم از نظر مضمون به مسئلهٔ وجود بی‌عدالتی در جامعه می‌پردازد و از نظر ساختار نمایشی تلاشی برای رهایی از قید و بندهایی است که در آن زمان موجب آزار نمایشنامه‌نویسان بوده است. همین مسئله باعث شد تا این نمایشنامه به‌عنوان اثری شاخص موردتوجه سایر درام‌نویسان جهان قرار بگیرد. دورنمات در همان سال «فرشته‌ای به بابل می‌آید» را خلق کرد. داستان این نمایشنامه بر اساس یک افسانهٔ قدیمی بابلی شکل می‌گیرد و اتفاقات آن در زمان حکومت بخت‌ُنصر در سرزمین بابل به وجود می‌آید.

بسیاری از صاحب نظران موفق‌ترین نمایشنامهٔ این نویسنده را «ملاقات با بانوی سالخورده» می‌دانند که در سال ۱۹۵۵ نوشته شد. در این نمایشنامه عدالت با بی‌عدالتی به اجرا درمی‌آید، اما جداکردن این ۲ بر عهدهٔ تماشاگر قرار می‌گیرد. دورنمات در سال ۱۹۶۲ نمایشنامهٔ «فیزیکدان‌ها» را به نگارش درآورد. داستان این اثر در تیمارستان دانشمندان دیوانه می‌گذرد که هر کدام از آن‌ها فکر می‌کند یک شخصیت برجستهٔ دوران است. اثر مشهور بعدی این نویسنده «بازی استریندبرگ» نام دارد که اقتباسی از نمایشنامهٔ «رقص مرگ» نوشتهٔ اگوست استریندبرگ است. این نمایشنامه به مسئله زندگی زناشویی و ازدواج می‌پردازد. «شهاب آسمانی»، «غربت»، «روزهای آخر پاییز»، «پنچری» و «گفت‌وگوی شبانه» تعدادی از دیگر متون نمایشی این نویسنده هستند. در ایران بسیاری از نمایشنامه‌های مشهور دورنمات ترجمه و به اجرا درآمده که بیشتر این ترجمه‌ها به‌وسیلهٔ حمید سمندریان انجام شده است. فردریش دورنمات در سال ۱۹۹۰ و در ۶۹سالگی درگذشت.

درباره حمید سمندریان

حمید سمندریان در ۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ به دنیا آمد و در ۲۲ تیر ۱۳۹۱ درگذشت. او کارگردان، مدرس حوزهٔ تئاتر در دانشگاه و خارج از آن و مترجمی ایرانی و از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش همچون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکن‌الدین خسروی، آربی اوانسیان و... به شمار می‌رفت. او و افراد یادشده، تئاتر ایران را در دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به پایگاه جدی‌تری رساندند. او در زمینه‌های دیگری مانند تئاتر رادیویی، تله‌تئاتر و سینما نیز فعالیت داشت. حمید سمندریان در سال ۱۳۴۲ گروه تئاتری منسجمی به نام «گروه هنری پازارگاد» تشکیل داد که اعضایش عبارت بودند از پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، پری صابری، جمیله شیخی، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، محمد حفاظی، منوچهر فرید، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله و مهدی فخیم‌زاده. او در این گروه همچون کارگردان، حسابدار و یکی از بانیان کار می‌کرد. این گروه به‌شکل یک شرکت تعاونی فعالیت می‌کرد و چون ادارهٔ هنرهای زیبا به‌خاطر رویکردشان به متون فرنگی حمایتشان نمی‌کرد، دست‌به‌دامان انجمن‌های ایتالیا و فرانسه و آلمان و روسیه می‌شدند.

سمندریان برخی از مهم‌ترین متون نمایشی از نویسندگان شاخص ادبیات نمایشی غرب همانند فردریش دورنمات، برتولت برشت، آنتون چخوف، اوژن یونسکو، آرتور میلر، ماکس فریش، ژان آنوی، تنسی ویلیامز، ژان پل سارتر و هنریک ایبسن را ترجمه و سپس کارگردانی کرد. از این منظر باید او را یکی از کارگردانان شاخص تئاتر در تاریخ تئاتر ایران به شمار آورد که سهمی جدی در آشنایی مردم و علاقه‌مندان تئاتر و نمایش با متون و آثار کلاسیک و برجستهٔ تاریخ تئاتر جهان داشتند. این هنرمند ایرانی از سال ۱۳۳۹ با اجرای «دوزخ» به قلم ژان پل سارتر خود را در جامعهٔ هنری مطرح کرد. پس از آن چند نمایش دیگر مانند «اشباح» اثر هنریک ایبسن را اجرا کرد. سال ۱۳۴۲ اولین اتفاق جدی و رسمی برای او به وقوع می‌پیوندد؛ در این سال «مرده‌های بی‌کفن‌ودفن» از ژان پل سارتر را اجرا می‌کند که با مشکل ممیزی شدید روبه‌رو می‌شود؛ به‌طوری‌که در برخی شب‌ها مجبور می‌شود بعضی دیالوگ‌های این نمایش را حذف کند؛ اجرایی تند و تکان‌دهنده. در سال ۱۳۴۲ «باغ‌وحش شیشه‌ای» از تنسی ویلیامز را با بازی پرویز فنی‌زاده و شهلا ریاحی اجرا می‌کند. در سال ۱۳۴۶ با ارائهٔ اجرایی نو و به‌یادماندنی از «آندورا» نوشتهٔ ماکس فریش تماشاگران ایرانی را با نوترین دستاوردهای صحنه‌ای تئاتر اروپا آشنا کرد. سال ۱۳۴۷ «هرکول» و «طویلهٔ اوجیاس» و همچنین «بازی استریندبرگ» را به نمایش درآورد.

در سال ۱۳۵۰ «کرگدن» از اوژن یونسکو را اجرا کرد که نقطهٔ اوج دیگری در کارگردانی سمندریان به شمار می‌آید. او پس از این‌ها موفق به اجرای «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» در سال ۱۳۶۸، «دایرهٔ گچی قفقازی» در سال ۱۳۷۷، «بازی استریندبرگ» در سال ۱۳۷۸ و «ملاقات بانوی سالخورده» در سال ۱۳۸۶ شد؛ همچنین در سال ۱۳۷۸ «به‌سوی دمشق» را برای تلویزیون کار کرد. از اجراهای قابل‌توجه سمندریان می‌توان به دو اثر از دورنمات اشاره کرد که او در سال ۱۳۵۱ در تالار مولوی به روی صحنه برد. در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» به‌ویژه هنرنمایی جمیله شیخی در اجرای نقش اصلی برجسته بود. سمندریان چندی بعد در تالار مولوی نمایش «بازی استریندبرگ» را کارگردانی کرد که در آن محمدعلی کشاورز بازی استادانه‌ای ارائه داد. سمندریان سال‌ها بعد، پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، هر دو اثر را بار دیگر به روی صحنه برد، اما چه‌بسا گیرایی اجراهای اول را نداشت. در سال ۱۳۸۶ اجرای تازه‌ای از «ملاقات بانوی سالخورده» را به یاد و خاطرهٔ جمیله شیخی تقدیم کرد. سمندریان در سال ۱۳۷۸ نمایش‌نامهٔ «بازی استریندبرگ» را نیز بار دیگر در سالن چهارسوی تئاتر شهر تهران به روی صحنه برد. در این اجرا رضا کیانیان، احمد ساعتچیان و هما روستا بازی داشتند. حمید سمندریان در آرزوی اجرای نمایشنامهٔ «گالیله» نوشتهٔ برتولت برشت، درگذشت. یکی از دو سالن تماشاخانهٔ ایرانشهر در تهران «سمندریان» نامیده شده و «آکادمی سمندریان» نیز با مدیریت فرزند او در منطقهٔ عباس‌آباد تهران مشغول خدمت‌رسانی به هنرجوهای تئاتر ایران است.

بخشی از کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

«صدای باز شدن در آهنی یک باغ.

اینجا که هیچ‌کس نیست. راه‌های شنیو نگاه کن! آهای!

قاضی: چه فرمایشی داشتید؟

تراپس: آقای ورگه؟

قاضی: خودم هستم.

تراپس: اسم من تراپسه. آلفردو تراپس!

قاضی: خوشوقتم.

تراپس: به من گفتن امشبو می‌شه خونهٔ شما صبح کرد. اتومبیل من پنچر شده.

قاضی: بله، می‌شه.

تراپس: خب، کرایه رو چقدر می‌خواین پامون حساب کنید؟

قاضی: هیچی.

تراپس: هیچی. ای بابا. مثل اینکه شما حاتم‌طایی هستید.

قاضی: بفرمایید توو بیاین توی ایوون.

صدای چند نفر.

دادستان: بالاخره یه‌نفر اومد. کم‌کم نزدیک بود وقت بگذره!

وکیل‌مدافع: عجب هیکلی داره! باید یه کارخونه‌دار باشه.

دادستان: نه بابا. فروشندهٔ دوره‌گرده.

پیلت: عالیه.

تراپس: اوه! مثل اینکه مزاحم شدم.

قاضی: شما ابداً مزاحم نیستید. من تنها زندگی می‌کنم. پسرم توی ایالات متحدهٔ آمریکاست و خیلی خوشحال می‌شم اگه گاهی وقتی، توی منزلم از یه مهمون پذیرایی کنم.

تراپس: ولی شما که مهمون دارید.

قاضی: این‌ها دوستان من هستن و همه بازنشسته‌ان. مثل خود من. برای هواخوری اومدیم توی ده زندگی می‌کنیم. امشب هم یه جلسهٔ مردونه داریم. شامم هست. از شما هم دعوت می‌کنم که توی جلسهٔ ما شرکت کنید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

حجم

۶۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان