جملات زیبای کتاب ملاقات بانوی سالخورده | طاقچه
تصویر جلد کتاب ملاقات بانوی سالخورده

بریده‌هایی از کتاب ملاقات بانوی سالخورده

انتشارات:نشر قطره
امتیاز
۳.۴از ۱۸ رأی
۳٫۴
(۱۸)
عن‌قریب از تو چیزی باقی نخواهد موند، جز خاطرهٔ یک عاشق مرده در مغز من.
حنای
اما عشق من هرگز نتونست بمیره. ولی زنده هم نموند، بلکه تبدیل به چیز وحشتناک و زشتی شد مثل خود من، مثل این قارچ‌های رنگ‌ورورفته
حنای
«زندگی غم‌انگیز است، هنر شادی افزاست»
حنای
شهردار: آقایون، خانم میلیاردر تنها امید ماست. کشیش: بعد از خدا. شهردار: بعد از خدا. معلم: اما خدا دست توی جیبش نمی‌کنه.
لنا
اگر ما در میان خود جنایتی را نادیده انگاریم، دیگر نمی‌توانیم زنده بمانیم.
مادر پسرک
ما و به دنبال ما تمام اهالی گولن، توی این سال‌های طولانی خودمونو نگه‌داشتیم، فقط به یه امید. به امید اینکه یه روز عظمت باستانی گولن تجدید بشه و ما بتونیم مثل دوران گذشته از امکاناتی که خاک وطن به طور فراوان در اختیارمون می‌گذاره استفاده کنیم. در عمق زمین‌های سراشیب پوکن‌رید نفت وجود داره. زیر جنگل کنرادز وایلر معادن خوابیده. ما فقیر نیستیم خانم، فراموش‌شده هستیم.
لنا
اگر ما در میان خود جنایتی را نادیده انگاریم، دیگر نمی‌توانیم زنده بمانیم.
لنا
ولی این نقشه‌اش چنگی به‌دل من نمی‌زنه. آخه شوهر برای آدم فقط حکم یک وسیلهٔ نمایشو داره نه یک وسیلهٔ به‌درد بخور
مادر پسرک
شهردار: آقایون، خانم میلیاردر تنها امید ماست. کشیش: بعد از خدا. شهردار: بعد از خدا. معلم: اما خدا دست توی جیبش نمی‌کنه.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
دو مرد: (خوشحال) ما کوریم. ما کوریم. پاسبان: کورین؟ خب، پس خودم دوباره می‌برمتون اونجا. دو مرد: مرسی آقای آژان. خیلی تشکر می‌کنیم. پاسبان: (متعجب) اگه کورین، پس از کجا فهمیدین من آژانم؟ دو مرد: از آهنگ صدا. از آهنگ صدا. تمام آژان‌ها، آهنگ صداشون یکیه. پاسبان: (مشکوک) مثل اینکه شما دو نفر خیلی سروکارتون با پلیس افتاده مردهای کوتولهٔ چاق!
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
تخت روون جلو، ایل هم کنارش، پشت سرشون هم پیشخدمته و شوهر هفتم با اون بند و بساط ماهیگیریش. معلم: مصرف مردش زیاده.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
شهردار: فکری موندم که اون‌ها رفتن جنگل کنرادز وایلر چی‌کار کنن. پاسبان: به انبار غلهٔ پیتر رفتند چی‌کار کنن؟ اینجام همون‌طور. آقای شهردار، اون‌ها جاهاییو بازدید می‌کنن که سال‌ها پیش آتیش عشقشون  اونجاها چه جوری می‌گن  زبونه کشیده.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
پاسبان: (متعجب) اگه کورین، پس از کجا فهمیدین من آژانم؟ دو مرد: از آهنگ صدا. از آهنگ صدا. تمام آژان‌ها، آهنگ صداشون یکیه. پاسبان: (مشکوک) مثل اینکه شما دو نفر خیلی سروکارتون با پلیس افتاده مردهای کوتولهٔ چاق!
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
خب، پس من یه خرده اینجا لولو سرخرمن وایسم. کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کنه!
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹

حجم

۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان