دانلود و خرید کتاب روسمرسهولم هنریک ایبسن ترجمه بهزاد قادری
تصویر جلد کتاب روسمرسهولم

کتاب روسمرسهولم

نویسنده:هنریک ایبسن
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روسمرسهولم

«روسمرسهولم» نوشته هنریک ایبسن(۱۹۰۶-۱۸۲۸)، نمایشنامه‌نویس برجسته نروژی است. روسمر مردی است بسیار مسئول با آرمان‌هایی والا، اما وقتی به قول کرول، «پای مردم و امور واقعی زندگی پیش می‌آد» آدم خام و ضعیفی است. وقتی ربکا بی‌رحمانه اهداف والایش را دنبال می‌کند، از نظر اخلاقی از شیوه‌های نامشروع استفاده می‌کند. برندل آرمان‌خواهی است حساس و می‌خواره و از این واقعیت که برای بیان افکار آزادی‌خواهانه‌اش باید نظم فکری داشته باشد، شدیداً بیزار است. تحسینی که از مورتنسگار برای موفقیت دنیوی‌اش می‌کند این واقعیت را پوشیده نمی‌گذارد که این سردبیر مردی فرصت‌طلب است که حاضر است اصول را فدای مصلحت کند؛ و کرولِ متعصب، هرچند بر تعصب خود پافشاری می‌کند، در منش خودش این توان را دارد که در چند موردی که دست بالا را دارد، خیلی پافشاری نکند. ایبسن چگونه هم سنت‌های روسمرسهولم و هم آرمان‌های آزادی‌خواهی روسمر را بیان می‌کند تا تماشاگر بتواند در مورد آن‌ها محتاطانه نظری انتقادی بدهد؟ در روسمرسهولم، ایبسن برای ایجاد تنشِ بین زندگی و مرگ و حال و گذشته، علاوه بر زمینه‌چینی‌هایی که با صحنه‌پردازی و گفت‌و‌شنود می‌کند، از ترفندهای دیگری نیز بهره می‌گیرد. او تقریباً بی‌مقدمه، به صورت مبهم و غیرمستقیم، نماد اسب سفید را که بی‌صدا و به‌سرعت در تاریکی می‌گذرد به میان می‌کشد. حضور اسب سفید، همانند بئاته، دائماً در روسمرسهولم حس می‌شود و در پایانِ هر پرده نیز به آن اشاره می‌شود. چرا؟ این شبح در نمایشنامه یادآور چه مفهومی است؟ در ابتدا عنوان نمایشنامۀ روسمرسهولم، اسب‌های سفید بود. ایبسن برای تغییر آن احتمالاً چه دلایلی داشته است؟
علی دائمی
۱۴۰۰/۰۵/۲۷

روسمرسهولم با کشمکش‌ها و بحث‌های سیاسی و مذهبی آغاز میشه، به طوری که درابتدا به نظر میاد مثل «دشمن مردم» اینجا هم با یه نمایشنامهٔ سیاسی طرفیم، اما هرچی جلوتر میریم متوجه میشیم که بحران عاطفی و اخلاقی آدم‌های داستان

- بیشتر
mohammad
۱۴۰۰/۰۴/۰۸

خیلی عالی.هم ترجمه خوب بود هم موضوع نمایشنامه حتماا بخونید

روسمر: اوه عزیزم، من دیگه به توان خودم در تغییر دادنِ آدم‌ها اعتقادی ندارم. دیگه به خودم در هیچ کاری اعتقاد ندارم. به خودم، به تو، دیگه اعتقادی ندارم. ربکا: (افسرده به او می‌نگرد.) پس چطور می‌تونی زندگی کنی؟ روسمر: نمی‌دونم. دیگه نمی‌تونم فکر کنم. فکر نمی‌کنم بتونم به زندگی ادامه بدم... چیزی وجود نداره که آدم براش زندگی کنه. ربکا: اوه زندگی... زندگی مدام نو می‌شه. بیا عمیقاً به زندگی دل ببندیم. ما که دیر یا زود رفتنی هستیم!
پویا پانا

حجم

۱۴۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

حجم

۱۴۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
۴۳,۴۰۰
۳۰%
تومان