کتاب بریت ماری اینجا بود
معرفی کتاب بریت ماری اینجا بود
کتاب بریت ماری اینجا بود نوشته فردریک بکمن نویسنده سوئدی است که با ترجمه سمانه پرهیزکاری در انتشارات میلکان منتشر شده است.
درباره کتاب بریت ماری اینجا بود
این کتاب داستان زنی متفاوت و مسیر تغییر زندگیاش است. بریت ماری زنی ۶۰ ساله و مهربان است که دچار وسواس نظافت است، او همیشه از ترس مرگ ناگهانی را بر قلبش احساس میکند. او کسی را قضاوت نمیکند اما یک بههم ریختگی میتواند همهچیز را در ذهن او بههم بریزد.حالا بعد از مدتها او تصمیم میگیرد کار کند. ماجرای این کتاب از جایی شروع میشود که بریت ماری میخواهد از ملال و روزمرگیاش فرار کند و دوباره شغلی داشته باشد. او شغل سرپرستی باشگاه جوانان را برای مدت سه هفته در یک منطقه اطراف شهر به نام بورگ بهعهده میگیرد. این کتاب داستانی جذاب درباره زنی است که ابتدا به نظرمان آزاردهنده است اما کمکم به زنی محبوب تبدیل میشود، زنی که با خیانت همسرش زندگیاش تغییر میکند.
خواندن کتاب بریت ماری اینجا بود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره فردریک بکمن
کارل فردریک بکمن نویسنده و وبلاگنویس سوئدی است که در دوم ژانویه ۱۹۸۱ در استکهلم به دنیا آمده است. پیشترها شهرت بکمن در سوئد بهخاطر وبلاگنویسی بود. او برای روزنامههای مختلف مقاله مینوشت و همکاریاش را با مجله مترو هم شروع کرد.
در سال ۲۰۱۲ کتاب مردی به نام اوه را نوشت که همان سال بیش از ۶۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در ۲۰۱۶ در سینماهای جهان اکران شد. او با همسر ایرانی خود دو فرزندش ساکن سوئد است. از آثار دیگر او میتوان به تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند، مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است، بریت ماری اینجا بود و شهر خرسها اشاره کرد.
بخشی زا کتاب بریت ماری اینجا بود
ساعت چهاروپنجاهوپنج دقیقه است. بریتماری ـ تنها ـ بیرونِ ساختمانِ دفترِ کاریابی منتظر است؛ چون به نظرش بیادبی محسوب میشود که زودتر از موعد ملاقات برود داخل. باد بهآرامی موهایش را تکان میدهد. دلش برای بالکناش تنگ شده؛ حتا فکر آن هم آزارش میدهد. مجبور میشود چشمهایش را ببندد و آنقدر محکم فشارشان بدهد که گیجگاهش درد بگیرد. شبها که منتظر کِنت است، معمولاً توی بالکن سرِ خودش را گرم میکند. کِنت همیشه به بریتماری میگوید نباید منتظر او بماند. اما بریتماری همیشه این کار را میکند. او بیشتر اوقات از بالکن متوجهی آمدن ماشین کِنت میشود و وقتی کِنت وارد خانه میشود، غذایش روی میز آماده است. همینکه کِنت روی تختشان خوابش میبرد، بریتماری پیراهنش را از روی زمین برمیدارد و آنرا میاندازد داخل ماشین لباسشویی. اگر یقهی پیراهن کثیف باشد، اول با سرکه و جوش شیرین تمیزش میکند. صبح زود از خواب بیدار میشود و موهایش را مرتب میکند و دستی به سر و گوش آشپزخانه میکشد، روی جعبههای گل بالکن، جوش شیرین میپاشد و تمام پنجرهها را با فاکسین برق میاندازد.
فاکسین شیشهپاککن مورد علاقهی بریتماری است. حتا از جوش شیرین هم بهتر است. او تا وقتی یک بطری پر از فاکسین نداشته باشد، احساس میکند که یک انسان کامل نیست. اگر فاکسین نباشد؟ در چنین شرایطی هر اتفاقی ممکن است بیفتد. بهخاطر همین توی لیستِ خریدِ امروزش نوشت "خرید فاکسین" (اول خواست بعد از این کلمه، علامت تعجب بگذارد تا اهمیت موضوع را بیشتر نشان داده باشد، اما بعد جلوی خودش را گرفت) . بعد به سوپرمارکتی رفت که مغازهی همیشگیاش نیست و هیچچیز مطابق معمول چیده نشده است. از مرد جوانی که آنجا کار میکرد خواست برایش فاکسین بیاورد. او حتا نمیدانست فاکسین چی هست. وقتی بریتماری برایش توضیح داد که برندِ شیشهپاککنِ مورد علاقهی اوست، مرد شانهاش را بالا انداخت و خیلی راحت پیشنهاد کرد که مارک دیگری بخرد. بریتماری آنقدر عصبانی شد که لیستاش را درآورد و آن علامت تعجب را گذاشت.
چرخ خرید درست کار نمیکرد و او حتا پای خودش را زیر گرفت. چشمهایش را بست و لُپهایش را تو داد و دلش برای کِنت تنگ شد. کمی ماهیِ آزاد و سیبزمینی و سبزیجات خرید. از قفسهی نوشتافزار، یک مداد و دو مدادتراش برداشت و توی چرخش گذاشت.
وقتی به صندوقدار رسید، مرد جوان از او پرسید: «عضو هستید؟»
بریتماری با بدگمانی پرسید: «عضو چی؟»
حجم
۵۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۵۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
حدودا سه و نیم امتیاز برای این کتاب. کتاب کاملا به سبک کتاب قبلی نویسنده یعنی "مردی به نام اوه" نوشته شده. فقط با این تفاوت که این بار قهرمان داستان یه زنه. یه زن وسواسی ، به شدت مقرراتی و
آخ که چقدر شیرین بود باهاش میخندی و باهاش حرص میخوری و باهاش یاد میگیری خوشحالم که تجربه ش کردم
فردریک بکمن در این داستانم مثل مردی بنام اوه شخصیت ها و طنز های خاص خودشو داره.. در این داستانم مثل باقی داستان های بکمن یک روند نزولی و صعودی هست بطوریکه ممکن از خوندن یک فصل خیلی خسته بشین
کتابی که منو به فوتبال علاقه مند کرد! قبل از مطالعه این کتاب "مادر بزرگ سلام میرساند و متاسف است" رو از همین نویسنده بخونید. این کتاب ادامه یکی از شخصیت های اونه.
کتاب مردی به نام اوه رو خوندم و با اشتیاق سراغ این کتاب اومدم ولی متاسفانه ترجمه بسیار بد بود و خانم پرهیزکاری اصلا زحمت یه ترجمه سلیس و روان رو به خودشون ندادند . جای آقای بکمن بودم ازش
کتاب خوبیه ارزش یکبار خواندنو داره.
خیلی دوسش داشتم .. در حدی که دوست نداشتم تموم بشه 😍😍 اما حتما باید قبلش کتاب مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است رو بخونید !!
اگر بعد از کتاب "مادر بزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است " خونده بشه لطف بیشتری داره
به خوبی کتاب مردی به نام اوه نبود. اما داستان ساده و جذابی داشت. ظاهرا خصوصیت شخصیت های داستانی این نویسنده اینجوری که اول ازشون بیزار میشی، اما تا آخر کتاب کاملا نظرت عوض میشه و عاشقشون میشی😉
عااااااالییییی ، محشره ، البته با ترجمه دیگه ای خوندم ، مثل فیلم سینمایی بود