کتاب مردی به نام اوه
معرفی کتاب مردی به نام اوه
«مردی به نام اوه» اثر فردریک بکمن (-۱۹۸۱) با ترجمه دکتر سعید گوهری راد، اولین رمان این نویسنده و روزنامهنگار سوئدی است. این اثر تا کنون به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده و به موفقیت های چشمگیری دستیافته است، از جمله عنوان پرفروشترین رمان کمدی- تراژیک نیویورک تایمز و رمان سال سوئد. بر اساس این رمان در سال ۲۰۱۶ فیلمی نیز ساخته شد که آن هم مورد استقبال مخاطبان قرارگرفت. رمان جذاب مردی به نام اوه سرگذشت پیرمردی تنها، افسرده و قانونمدار است که قصد خودکشی دارد، اما آمدن خانواده ایرانی شاد و پرجمعیتی به همسایگی او برایش ماجراهای فراوانی را به وجود میآورد
بخشی از داستان را می خوانید:
اووه یک مرد پنجاه و نه ساله است و یک اتومبیل ساب دارد، از آن دسته از مردم است که وقتی از قیافهی کسی خوشش نیاید، انگشتش را مثل چراغ قوهی پلیس به سمت او میگیرد و به او اشاره میکند. جلوی ویترین مغازهای که لوازم یدکی ماشین ژاپنی دارد میایستد، مدتی به فروشنده خیره میشود و بعد جعبهی سفیدی را جلوی او تکان میدهد. سوال میکند: «این همان است که به آن «آیپد» میگویند، درسته؟»
فروشنده که مردی لاغراندام با قیافهای خجالتی است سعی میکند خودش را کنترل کند که جعبه را از دست اووه قاپ نزند:
_ «بله دقیقا... آیپده... اما میشه این قدر تکونش ندید؟!»
اووه نگاه شکداری به جعبهی میکند؛ انگار جعبه مشکوک است، جعبهای که لباس ورزشی میپوشد و سوار اسکوتر میشود و اووه را دوست صدا میزند و به او پیشنهاد فروش ساعت میکند.
_ «پس که اینطور... یه جور کامپیوتره، آره؟»
فروشنده سرش را به نشانهی تایید تکان میدهد، لحظهای تردید میکند و یک بار دیگر سرش را به نشانهی نفی تکان میدهد:
_ «بله... شاید، منظورم اینه یه آیپده، ولی بعضیا بهش تبلت یا بعضیا کامپیوتر بدون کیس هم میگن. هر کس یه اسمی روش میذاره.»
اووه به چشم احمق به فروشنده نگاه میکند و دوباره جعبه را حرکت میدهد:
_ «یعنی وسیلهی خوبیه؟»
فروشنده با تردید سر تکان میدهد و سوال میکند: «بله، منظورتون چیه؟»
حجم
۳۲۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۳۲۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب فوق العادست... دفعه اول که شروع به خوندنش کردم حدودا ۲۰ درصد از کتابو خوندم و مدام با خودم فکر می کردم که اونقدرهام که میگن جذاب نیست ولی اینبار که ادامه دادم داستان به جایی رسید که نمی تونستی
بشدت زیبا دلنشین و در عین حال دردناک
کتاب خیلی قشنگی بود.آدم میتونست عشق و نفرتو هم زمان حس کنه و در کمال ناباوری آخر داستان عاشق پیرمرد بداخلاق قصه میشی😍
چقدر دوست داشتم این کتاب رو باخوندنش یه جور احساس همذات پنداری کردم با اوه و آدم هایی که شاید ظاهرشون بد اخلاق باشه ولی قلب مهربونی دارند،از این آدم ها یکی رو دور وبرم دارم❤
خیلی دو ست داشتم ، داستانی بود که به خوبی در ذهنم نقش بست نقشی که همیشه تو ذهنم باقی میمونه. و برام آموزنده بود فهمیدم آدمهایی مثل اووه چقدر در عین سکوت میتونند وابسته باشند و عاشق. و سونیا لازم
کتاب بسیار بسیار زیبایی بود. اینکه عبوس ترین و گوشه گیر ترین آدمها در عمق وجودشون می توانند دریایی از زیبایی و خوبی داشته باشند و اینکه یک نفر از فرهنگی کاملا متفاوت این خوبی رو نه تنها درک میکنه،
این کتاب یک اثر انتقادی است. انتقاد به اجتماعی که مردم اون راحت طلب شدن و در مواقعی از پذیرش مسئولیت سرباز میزنن. همچنین انتقاداتی هم به سیستم بروکراتیک حاکم مطرح میشه و البته نفوذ یقه سفیدها که همیشه بودن. این کتاب داستان
بی نظیر و فوق العاده😍🥰 من عاشق اوه ام💓😘
خیلی قشنگ بود . با اینکه اووه یه پیرمرد خرفت بود ولی نمیدونم چطور تمام طول داستان اینقدر دوستش میداشتم! خیلی قشنگ بود واقعا توصیش میکنم 😊
واااای خدا من اول داستان فکر کردم با یه پیرمرد فسیل که ایزی لایف باید بزاره روبه روام😂. یکم داستان جلو رفت گفتم از این پیرمرد عبوس و رو عصاب هاست. اخرش خفن تمام شد. نتیجه اخلاقیش: اول اینکه کتاب