کتاب و من دوستت دارم
معرفی کتاب و من دوستت دارم
کتاب و من دوستت دارم اثر جذاب دیگری از فردریک بکمن نویسنده سوئدی کتاب پرفروش مردی به نام اوه است که با ترجمه الهام رعایی میخوانید.
درباره کتاب و من دوستت دارم
فردریک بکمن حالا مشهورتر و محبوبتر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. بسیاری از کتابخوانها در همهجای دنیا رمانِ اولِ او، مردی به نام اوه، و بعد مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است و شهر خرس بکمن را خواندهاند دوستشان داشته اند. او اکنون با یک رمان کوتاه آمده است. و من دوستت دارم که نام دیگر آن معامله زندگی است. این کتاب، داستانی کوتاه است درباره چیزهایی که در قبال نجات یک زندگی، باید قربانی کنیم.
اگر نه فقط آینده، که گذشته هم مهم باشد، اگر نه فقط جاییکه میرویم، بلکه ردّپایی هم که بجا میگذاریم اهمیت داشته باشد، اگر مجبور شویم همه داراییمان را بگذاریم؛ خود را فدای چه کسی خواهیم کرد؟
بکمن در این رمان از زبان یک پدر که پسرش نامه مینویسد، از زبان پدری که از پس سال ها غفلت بیدار شده و به فرزندش میاندیشد با شما از عشق سخن میگوید.
خواندن کتاب و من دوستت دارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات داستانی به ویژه دوستداران آثار بکمن مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب و من دوستت دارم
سلام. من پدرت هستم. امروز حتماً صبح زود از خواب برخواهی خاست. امشب در هلسینگبوری شب کریسمس است و من یک نفر را کشتهام. میدانم که قصههای پریان اینطور شروع نمیشود، اما من جان یک نفر را گرفتهام. فرقی میکند بدانی جان چه کسی را؟
شاید نه. اغلب ماها میخواهیم باور داشته باشیم که هر قلبی که از حرکت بازمیایستد، کمتر از دیگر قلبها نیست. اگر بپرسند: «آیا ارزش همهٔ زندگیها به یک اندازه است؟» اغلب ما بلند جواب میدهیم «بععععله!» اما این تنها تا زمانی است که به یکی ازعزیزان ما اشاره کنند و بپرسند: «این زندگی چطور؟!»
آیا فرقی میکند اگر من یک آدم خوب را کشته باشم؟ محبوب کسی را؟ یک زندگی ارزشمند را؟
اگر یک بچه باشد چه؟
دخترک پنج سالش بود. یکهفته پیش دیدمش. یک صندلی کوچک قرمز در اتاق تلویزیون بیمارستان وجود داشت. صندلی مال او بود. وقتی او به بیمارستان آمد صندلی قرمز نبود، اما او میدید که صندلی دلش میخواهد قرمز باشد. بیستودو جعبه مدادشمعی مصرف شد، اما مهم نبود. همه اینجا مدام به او مدادشمعی میدادند، انگار میشود بیماری و درد و رنج را با نقاشی بیرون ریخت، یا آنهمه آمپول و دارو را. دخترک میدانست چنین کاری ممکن نیست _ دختر باهوشی بود _ اما بهخاطر دیگران وانمود میکرد که هست. تمام روز را مینشست و روی کاغذ نقاشی میکشید، چون اینکار بزرگترها را خوشحال میکرد و شبها صندلی را رنگ میکرد، چون صندلی واقعاً دلش میخواست قرمز باشد!
دخترک یک عروسک پشمالوی نرم داشت، یک خرگوش که به آن میگفت: «خردوش.» وقتی تازه به حرف آمده بود، بزرگترها فکر میکردند میگوید: «خردوش.» چون هنوز نمیتواند بگوید: «خرگوش.» اما او میگفت «خردوش» چون اسم آن عروسک خردوش بود. درک این موضوع حتی برای یک بزرگسال نباید سخت باشد.
خردوش گاه دچار حملات ترس میشد و آنوقت بود که باید مینشست روی صندلی قرمز. شاید از نظر پزشکی ثابت نشده باشد که نشستن روی یک صندلی قرمز ترس را از بین میبرد، اما خردوش که این را نمیدانست.
حجم
۴۲۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۲۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
رمان کوتاه، عمیق و تأثیرگذار فردریک بکمن، یکی از نویسندههای مورد علاقهی من که در حدود ۷۰ صفحه نگارش شده است. نویسنده تو این کتاب با کمک یک داستان بسیار قشنگ، پر احساس و جذاب، از مرگ و تقابل با اون
• و من دوستت دارم •خلاصهی داستان: دربارهی مردیه که در زندگیِ کاریش بسیار موفقه و پولدار. اما در زندگی شخصیش نه؛ و بهش گفته شده که سرطان نادری گرفته و امیدی به زنده موندنش نیست. مرد حرفها و افکارش رو
رمان کوتاهی عمیق، تاثیرگذار و پرمعنا که در عین تعداد صفحات پایینش، جذابیت بسیار بالایی داره. شاید آنچنان شخصیتهای زیادی نداشته باشه اما همان کارکترای کمش عالی شخصیت پردازی شدن. داستانی متفاوت راجع به مرگ و زندگی که شما را
از شیوه داستان پردازی خوشم اومد.داستان ساده ای که با شیوه نگارش معماگونه جذاب بود و به دل مینشست . پایان زیبایی داشت. این کتاب برخلاف حجم کمش معنای عمیقی رو باخودش به یدک میکشید . اینکه حاضری زندگی تو
قلم آقای بکمن بسیار دلنشین و دوستداشتنیه، و توی این کتاب که داستانی کوتاه درمورد مرگ و ارزش زندگی هست کاملا قابل لمسه. شخصیتپردازی خوبی داره با اینکه هیچکدوم از شخصیتها اسمی ندارن، جملات زیبا و قابل تأملی هم داره. سبک متفاوتی
یک داستان کوتاه اما عجیب ، نویسنده تلفیق ذهن خودش را روی کاغذ اورده که بار معنایی داستان را نامشخص کرده
داستان به گونه ای مبهم شروع میشه و در فضایی رمزآلود و جادویی ادامه پیدا میکنه و پایانی زیبا و تاثیر گذار داره.یک کتاب مختصر و مفید که توصیه می کنم حتما بخونید. درباره اینکه آیا حاضریم کل زندگیمون رو
یک کتاب کوتاه دربارهی ارزش زندگی و زمان. خیلی زیبا و دلنشین بود. فقط نیمهی ابتداییش یهکوچولو حوصلهسربر بود؛ اما پایانش واقعا تأثیرگذاره. (44)
من این کتاب رو با نام معامله زندگی خوندم و به نظر من فوقالعاده زیبا نوشته شده و یه داستان احساسی و متفاوت ولی با معنای عمیقی که ازش انتظار نمیرفت داره. نمیدونم قلم بکمن چی داره که منو اینجوری
کتاب خوشخوان و کوتاهی بود خیلی دوستش داشتم برای درک داستان (نامه) لازم نیست مثل محتوای کتاب حتما فرزندی داشته باشین که براش والد خوبی تا الان نبوده باشین کافیه یکم کمال گرا باشین و به خودتون و اون شخصیت درونیتون