کتاب زن در آینه
معرفی کتاب زن در آینه
کتاب زن در آینه نوشتهٔ اریک امانوئل اشمیت و ترجمهٔ شهلا حائری است. نشر قطره این رمان معاصر فرانسوی - بلژیکی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زن در آینه
کتاب زن در آینه که در ۴۲ فصل نوشته شده، حاوی یک رمان است. در این رمان میخوانید که «آن» در بروژ و در دوران رنسانس، «آنا» در وین همعصر با زیگموند فروید و «آنی» در هالیوودِ امروزی زندگی میکنند. هر سهٔ اینها از دورهٔ خود، ادراک متفاوتی دارند. این سه زن، نقشهایی را که مردان به آنها تحمیل میکنند، پس میزنند و در جستوجوی سرنوشت واقعی خود هستند. سه زن، در سه زمان متفاوت که با این وجود دستهایشان را به هم میدهند، در این رمان حاضرند. اطراف این زنان را دود غلیظی از خشم، انسانهای خبیث، فریبکار، خائن و محتاط فرا گرفته است. اینها از وقتی میفهمند زندگی کافی نیست، در آرزوی به دستآوردن نوعی اتحاد هستند. با این سه نفر همراه شوید.
خواندن کتاب زن در آینه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه - بلژیک و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت، نمایشنامهنویس، داستاننویس، رماننویس و کارگردان فرانسوی - بلژیکی، طی حدود ۱۰ سال بهصورت یکی از پرخوانندهترین نویسندگان فرانسویزبان دنیا درآمد، آثارش به ۴۰ زبان برگردانده شد و نمایشنامههایش در بیش از ۵۰ کشور بهطور منظم به صحنه رفت. او تحسینشدۀ منتقدان است و برگزیدۀ خوانندگان و چند اثرش نیز به فیلم درآمده است. اشمیت در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در حومهای از شهر لیون در جنوب فرانسه متولد شد. در کودکی به موسیقی علاقۀ بسیار داشت و در ۹سالگی به آموختن پیانو پرداخت. ابتدا مایل بود آهنگساز شود، اما معلمانش او را از این کار منصرف کردند تا از همان نوجوانی استعداد آشکارش در نگارش را پرورش دهد.
پس از گذراندن دورۀ ادبیات، در آزمون ورود به دانشسرای عالی موفق میشود و از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ به تحصیل در فلسفه میپردازد و پایاننامۀ دکترایش را با عنوان «دیدرو و مابعدالطبیعه» مینویسد که در ۱۹۹۷ با عنوان «دیدرو و فلسفۀ اغوا» منتشر میشود. اشمیت چندینسال به تدریس فلسفه در دبیرستان و سپس در دانشگاه اشتغال داشته است. او خود معتقد است که فلسفه موجب نجاتش شده و به او آموخته است تا خودش باشد و احساس رهایی کند. فیلسوف به نویسنده تبدیل میشود؛ نویسندهای که مدام اسطورهها و حکایات بنیانگذار را جذب میکند تا با خلاقیت خستگیناپذیر خود آنها را از نو بتند. در سالهای دهۀ ۱۹۹۰، نمایشنامههایش در چندین کشور با اقبال بسیار روبهرو میشود. «شب والونی» که نسخۀ مدرنی است از اسطورۀ دون ژوان، در ۱۹۹۱ موجب شهرت او در فرانسه میشود؛ سپس «مهمان ناخوانده» در ۱۹۹۳، ۳ جایزه از جوایز مولیر را نصیب او میکند. از آن پس، تدریس فلسفه در دانشگاه را رها میکند و تماموکمال به کار نگارش میپردازد. در ۱۹۹۵، «گلدن جو» و در ۱۹۹۶، «دگرگونههای معمایی» را میآفریند. چند ماه بعد، یک تکگویی دربارۀ آیین بودا انتشار مییابد با عنوان «میلارِپا» که در ۱۹۹۷ در جشنوارۀ آوینیون و در ۱۹۹۹ در پاریس به نمایش در میآید. همین متن است که اشمیت را به فکر میاندازد تا دورۀ حکایتهایش را دربارۀ ادیان آغاز کند که بعداً به دورۀ «نادیدنیها» شهرت مییابد.
فردریک یا بولوار جنایت در ۱۹۹۸ تقریباً همزمان در فرانسه و آلمان به نمایش درمیآید. «مهمانسرای دو دنیا» در ۱۹۹۹ ـ ۲۰۰۰، مدتی طولانی بهروی صحنه میماند. «آقاابراهیم و گلهای قرآن» که در دسامبر ۱۹۹۹ برای نخستینبار اجرا میشود، در ژوییۀ ۲۰۰۱ در جشنوارۀ آوینیون به اجرا درمیآید. در ۲۰۰۴ فیلمی بر اساس آن ساخته میشود با شرکت «عمر شریف» که تندیس سزار بهترین بازی را برایش به ارمغان میآورد. پس از این جزوۀ دوم از دورۀ نادیدنیها، نوبت به سومی میرسد با عنوان «اسکار و بانوی گلیپوش» که در فوریۀ ۲۰۰۳ با اقبالی گسترده روبهرو میشود. در سپتامبر ۲۰۰۳، نخستینبار نمایشنامهٔ «خردهجنایتهای زناشویی» اجرا میشود و چندینماه پیاپی با گیشۀ پر در صحنه میماند.
اشمیت در همان ایام به نگارش رمان میپردازد و در ۱۹۹۵ «فرقۀ خودبینان» را منتشر میکند که استقبال بسیار گرم منتقدان را در پی دارد. در سال ۲۰۰۰، «انجیل بهروایت پیلاطس»، جایگاه او را بهعنوان رماننویس تثبیت میکند. از آن پس، هر رمانی که منتشر میکند، هفتهها و ماهها در فهرست پرفروشترین رمانها قرار میگیرد. در ۲۰۰۱، «سهم آن دیگری» را منتشر میکند که به هیتلر اختصاص دارد و در ۲۰۰۲، نسخهای خیالپردازانه و هجایی دربارۀ اسطورۀ فاوستوس مینویسد با عنوان «آنگاه که یک اثر هنری بودم». حکایتهای دورۀ نادیدنیها، در کشورهای فرانسویزبان و کشورهای دیگر با اقبال فراوان روبهرو شد؛ چه در کتابفروشیها و چه در صحنۀ نمایش. کتابهای «میلارِپا» در زمینۀ عرفان، «آقاابراهیم و گلهای قرآن» دربارۀ اسلام، «اسکار و بانوی گلیپوش» دربارۀ مسیحیت، «فرزند نوح» (۲۰۰۴) دربارۀ کلیمیت، «سومویی که نمیتوانست گنده شود» (۲۰۰۹) دربارۀ ذنِ بودایی هستند.
از سال ۲۰۰۰، اریک امانوئل اشمیت که خود را از دنیای ادب و سیاست دور میدارد، با سیل جوایز روبهرو میشود؛ در همان سال فرهنگستان فرانسه جایزۀ بزرگ تئاتر را برای مجموعۀ نمایشهایش به او اهدا میکند؛ در ۲۰۰۴ جایزۀ بزرگ خوانندگان لایپزیگ، دویچِر بوخِرپرایس را برای حکایت «آقاابراهیم و گلهای قرآن» و در برلین، جایزۀ معتبر دی کادریگا را برای «انسانیتش و خردمندیای که شوخطبعیاش در وجود انسانها پرورش میدهد» دریافت میکند. در همان پاییز ۲۰۰۴ مجلۀ ادبی لیر در پی نظرسنجی از فرانسویای مبنی بر اینکه از «کتابهایی که زندگیشان را تغییر دادهاند» نام ببرند، «اسکار و بانوی گلیپوش» در کنار کتاب مقدس و کتابهای سهتفنگدار و شازدهکوچولو قرار میگیرد و این درمورد نویسندهای در قید حیات جرو استثناهاست.
بخشی از کتاب زن در آینه
«عبادتگاه بروژ شهری را در کنار شهر بروژ تشکیل میداد. این مکان، که با آب محصور شده بود و دسترسی به آن برای مرغابیها و قوها بیشتر بود تا مردم، مانند جزیرهای از میان خانهها قد برافراشته بود. بهمحض عبور از طاق پل، وارد مکانی خلوت میشدیم که در آن گیاهان و ساختمانها در هماهنگی کامل کنار هم میزیستند. در وسط ساختمانها، مشرف بر حصارها، درختان مانند ستونهای یک کلیسای طبیعی روییده بودند که پرتوهای نور را از برگهای شیشهای خود عبور میدادند، نغمههای پرندگان را شدت میبخشیدند، انسان را به تماشای آسمان دعوت میکردند و او را به تفکر وامیداشتند. این مکان، که در هر جای دیگری آن را سنگفرش میکردند، بهشکل یک جنگل رها شده بود و زنان "پارسا" میتوانستند از جلوی درهای اقامتگاهشان از لابهلای شاخوبرگها همسایگان خود را ببینند.»
حجم
۳۹۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۳۹۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
بر خلاف کتابهای دیگر این نویسنده این کتاب را دوست نداشتم.موضوع کتاب داستان سه زن در زمانهای مختلفه که به نوعی به هم مربوط میشن.، و البته همشون هم یکجورایی سرگشته هستند. برخلاف دیگر کتابهای نویسنده که پا بر روی