کتاب خاطرات عشق از دست رفته
معرفی کتاب خاطرات عشق از دست رفته
کتاب خاطرات عشق از دست رفته نوشتۀ اریک امانوئل اشمیت با ترجمۀ شهلا حائری در نشر قطره به چاپ رسیده است. کتاب، روایتی ادبی از یک سوگواری است، سوگواری مردی برای مرگ مادرش با اندوهی تسکینناپذیر.
درباره کتاب خاطرات عشق از دست رفته
کتاب خاطرات عشق از دست رفته، داستان یک سوگواری است. این داستان بهصورت اولشخص روایت میشود و راوی مردی است که مادرش را از دست داده و سوگوار اوست. او احساس تنهایی میکند و زندگی بدون مادر برایش بیمعنا شده است. مادر با مرگش برای اولین بار عامل ناراحتیاش شده است. از او بهجز محبت، توجه، احترام و شوروشوق چیزی دریافت نکرده بود. چنانکه خود راوی میکوید سهمش از مادر عشق به زندگی، میل به لذت بردن و اشتیاق به کار بود. مادر همیشه روزهای او را در ابعاد یک شعر وسعت میداد. او دو بار زندگی میکرد، یک بار برای لذت بردن و یک بار به قصد بازگو کردن برای مادرش. بیش از ۵۰ سال او از دو زندگی برخوردار بود، یکی زندگی واقعی و دیگری زندگی روایتشده.
پسر در بروکسل است که خبر مرگ مادر در لیون را میشنود. او که نویسندهای معروف است برای شرکت در مراسم خاکسپاری عازم لیون میشود. او اکنون، تنها مالک یک زندگی است، زندگی خودش و باید با زندگی دونفره و زندگی واژگانی خداحافظی کند. حالا تنها یک چیز مانده است: خاطرات مادر.
این کتاب روایتی شاعرانه و صمیمانه از سوگ مادر، خاطرات، کودکی، حسرتها و خوشیها است، روایتی از دستوپا زدن در اندوهی که تسکینناپذیر نمییابد.
خواندن کتاب خاطرات عشق از دست رفته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت یکی از نویسندگان پرخواننده و برجستۀ فرانسویزبان در جهان به شمار میرود. نمایشنامههای متعدد او که مورد تحسین تماشاگران و منتقدان قرار گرفتهاند، تاکنون برندۀ چندین جایزۀ مولیر و جایزۀ بزرگ تئاتر آکادمی فرانسه شدهاند. کتابهای او اکنون به ۴۸ زبان ترجمه شدهاند و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور بهطور مرتب روی صحنه اجرا میشوند. بر اساس آمارهای اخیر، او در حال حاضر نویسندهای است که آثارش بیشترین آمار مطالعه را در مدارس و دانشگاهها به دست آوردهاند.
اریک امانوئل اشمیت در ۲۸ مارس ۱۹۶۰ متولد شد. او در مدرسۀ عالی نرمال، دکترای فلسفه و مدرک برتر تدریس فرانسوی را دریافت کرد. اشمیت برای اولین بار در حوزۀ تئاتر با نمایشنامۀ دون خوان در دادگاه (۱۹۹۱) به شهرت دست یافت و سپس نمایشنامۀ مهمان ناخوانده را که ملاقاتی بین فروید و (احتمالا) خدا را به تصویر میکشد، نوشت. این اثر اکنون به یک اثر کلاسیک تبدیل شده است.
اشمیت در ابتدا بهعنوان فیلمنامه و نمایشنامهنویس شناخته میشد. اولین اثر او، شب والونیه، چندین بار در ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ در فرانسه و خارج از کشور روی صحنه رفت. موفقیت او در تئاتر با دومین اثرش، مهمان ناخوانده به دست آمد که در ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ جوایز مولیر را برای بهترین نویسندگی و بهترین نمایش دریافت کرد.
سالهای بعد برای اشمیت پر از موفقیتهای تئاتری بود. او آثاری از جمله جو طلایی (۱۹۹۵)، نوای اسرارآمیز (۱۹۹۶)، لیبرتین (۹۹۷)، میلارپا (۹۹۷)، فردریک یا تئاتر بلوار (۱۹۹۸)، مهمانسرای دو دنیا (۱۹۹۹) و موسیو ابراهیم و گلهای قرآن (۱۹۹۹) را نیز منتشر کرد.
اریک امانوئل اشمیت در آثار خود موضوعات مختلفی را مورد بررسی قرار میدهد. جو طلایی نگاهی به نگرش بدبینانه به زندگی افرادی دارد که در امور مالی، دست بالایی دارند. در نوای اسرارآمیز، اشمیت صدای دو مرد بسیار متفاوت را بازتاب میدهد که در رابطه با فلسفههای زندگی و عشق خود مباحثه میکنند و آنطور که به نظر میرسد، هر دو مرد عاشق یک زن بودهاند. لیبرتین نیز یک درام تاریخی دربارهی زندگی فیلسوف بزرگ، دنیس دیدرو است که نسخهی سینمایی آن نیز در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
در ۲۰۰۱، اشمیت موفق به دریافت جایزۀ بزرگ تئاتر آکادمی فرانسه شد. نمایشنامههای او اکنون در بیش از ۵۰ کشور جهان اجرا شده و به ۴۰ زبان مختلف نیز ترجمه شدهاند. در نمایشنامههای اشمیت تأثیراتی از ساموئل بکت، ژان انویله، پل کلودل و نویسندههای دیگر دیده میشود.
اریک امانوئل اشمیت علاوه بر نمایشنامههایش، تعدادی رمان موفق و مجموعهداستان کوتاه نیز نوشته است که از جملۀ آنها میتوان به فرقۀ خودخواهان (۱۹۹۴)، اسکار و بانوی گلیپوش (1999)، انجیل به روایت پیلات (۱۹۹۹)، سهم دیگری (۲۰۰۱)، زمانی که یک اثر هنری بودم (۲۰۰۲)، فرزند نوح (۲۰۰۴)، زندگی با موتزارت (۲۰۰۵) و کنسرتویی به یاد یک فرشته (۲۰۱۰) اشاره کرد.
ادیان جهانی نقش مهمی در نوشتههای اریک امانوئل اشمیت ایفا میکنند. بهعنوان مثال، میتوان از مجموعه کتابهای حلقۀ ناپیدا نام برد که اشمیت در آنها سعی در بازنمایی ارتباط ادیان و فرهنگها دارد. اشمیت رمانهایی را تحت عنوان مجموعهای با نام حلقۀ ناپیدا منتشر کرده است که همگی موضوعاتی حول محور دوران کودکی و معنویت دارند. این رمانها عبارتاند از: میلارپا، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی گلیپوش، فرزند نوح، سومویی که نمیتوانست گنده شود، مادام مینگ و ده فرزند نداشتهاش و مادام پیلینسکا و راز شوپن.
در ۲۰۰۳ کتاب موسیو ابراهیم و گلهای قرآن توسط فرانسوا دوپیرون برای ساخت یک فیلم مورد اقتباس قرار گرفت که در آن عمر شریف نقش اصلی را بازی کرد. این فیلم در سال ۲۰۰۴ برندۀ جایزۀ سزار بهترین بازیگر مرد شد. در ۲۰۱۰، اشمیت جایزۀ گنکور را برای مجموعهداستان کنسرتویی به یاد یک فرشته به خود اختصاص داد.
اشمیت که علاوه بر نویسندگی، یک موسیقیدان آماتور و علاقهمند به موسیقی است، قطعۀ French liberty را برای اپراهای ازدواج فیگارو و دون جیووانی تولید کرد. کتاب زندگی من با موتزارت نیز که مجموعهای از مکاتبات خصوصی با این آهنگساز مشهور است، نشاندهندۀ علاقۀ اشمیت به موسیقی است.
اریک امانوئل اشمیت از ۲۰۰۲ در بروکسل، بلژیک زندگی میکند و در ۲۰۰۸ تابعیت بلژیک را دریافت کرده است. آکادمی سلطنتی زبان و ادبیات فرانسۀ بلژیک به اشمیت صندلی ۳۳ را اعطا کرد که پیش از اشمیت به کولت و کوکتو اختصاص داشته است.
اریک امانوئل اشمیت بهواسطۀ خدمات بسیار به دنیای ادبیات، تئاتر و سینما، جوایز و افتخارات بینالمللی متعددی را از جمله جایزۀ تئاتر شهر کلن آلمان برای نمایش لیبرتین (۱۹۹۷)، جایزۀ آکادمی بالزاک فرانسه برای فردریک یا تئاتر بلوار (۱۹۹۸)، جایزۀ بزرگ تئاتر آکادمی فرانسه برای کل مجموعۀ آثارش (۲۰۰۱)، جایزۀ انتخاب عمومی در جشنوارۀ کتاب آلمان برای رمان موسیو ابراهیم و گلهای قرآن (۲۰۰۴)، جایزۀ کرونوس سوئیس برای اسکار و بانوی گلیپوش (۲۰۰۵) جایزۀ بزرگ Etranger بلژیک برای میلارپا، اسکار و بانوی گلیپوش، فرزند نوح، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن و مهمان ناخوانده (۲۰۰۶)، جایزۀ Ola de Oro برای فیلم اسکار و بانوی گلیپوش (۲۰۱۲) و جایزۀ Ambassadeur de lecture (۲۰۱۴) را به خود اختصاص داده است.
در ۲۰۰۴، مجلۀ ادبی لیر در فرانسه یک نظرسنجی را در میان خوانندگان فرانسوی خود انجام داد تا دریابد چه کتابهایی زندگی آنها را تغییر دادهاند. اسکار و بانوی گلیپوش، تنها کتاب یک نویسندۀ زنده بود که در این نظرسنجی جایگاه خود را در کنار آثار کلاسیکی مانند کتاب مقدس انجیل، سه تفنگدار و شازده کوچولو به دست آورد.
بخشی از کتاب خاطرات عشق از دست رفته
«مامان امروز صبح مرد و این اولین بار است که باعث ناراحتیام میشود.
امشب، بیرمق از فرط گریه، حس نمیکنم که مامان مرا ترک کرده است. بیشتر، از این وحشت دارم که من او را رها کرده باشم. نگرانم که کجاست و آیا به من نیاز دارد؟
دلم میخواست بهسوی آن مکان ناشناخته که مامان یافته است بدوم، حمایتش کنم، نگرانیاش را برطرف کنم، در آغوشش بگیرم، دستش را دور بازویم نگه دارم و در گوشش زمزمه کنم: «درستش میشه.» احتمالاً بلندبلند میخندید. وقتی که ادای حرف زدن نامعمول مردم شالروا را درمیآوردم، مامان میخندید. «درستش میشه!» پنجاهوشش سال مداوم، بهمحض اینکه کنار یکدیگر قدم میزدیم، آسوده، در مرکز جهانی که مناظرش زیر قدمهایمان شکل میگرفت، احساس قدرت میکردیم. مامان مرا روشن میکرد، من او را روشن میکردم. با تمام وجود میدرخشیدیم و با شعلهٔ ما ظلمات کنار میرفت و دور میشد. بعد از زندگی، مرگ را باهم به زانو درمیآوردیم، نه؟
نمیتوانم تحمل کنم که مامان تنها بمیرد، حتی اگر همه، همیشه، تنها بمیرند. نمیتوانم تحمل کنم که او بدون من برود، هرچند که بهانه میآورَد که کسی نمیتواند در چنین سفری پسرش را با خود ببرد. او، شجاعانه، تنها، و پاورچین رفت. مامان، همیشه مادر باقی میماند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه